«آسمان چشم من»
آسمان چشم من ابری است، بارانی است، امشب
دیدهام دریاست، دریایی که طوفانی است امشب
قطرههای اشک در چشمِ تَرِ من میدرخشد
خانه چشمم به یاد تو چراغانی است امشب
میبرد از جا مرا طوفان غم، سیلابِ گریه
این بنای کهنه را آهنگ ویرانی است امشب
سهم من در کنج خلوت، گر نباشی، گر نیایی
گه پریشانی است امشب، گه پشیمانی است امشب
آفتابا، کی شود روشن کنی کاشانهام را
در گشودم تا بیایی، وقت مهمانی است امشب
کاروان عمر پیموده است ره، منزل به منزل
این کتاب داستان در فصل پایانی است امشب
آذر ماه نودویک