به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر غلامعلی حداد عادل، در حاشیه حضور در دانشگاه ادیان و مذاهب برای شرکت در آیین آغاز سال تحصیلی جدید، با استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاه دیدار و گفتوگو کرد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ضمن ابراز خرسندی از وجود دانشگاه ادیان و مذاهب به عنوان مرکزی برای شناخت ادیان و مذاهب در شهر قم گفت: تأسیس چنین دانشگاهی ضروری بوده است. مثل بندهای بیش از پنجاه سال است که با آثار منتشر شده از قم و استادانی که در قم درس خواندهاند، آشنایی دارم. بنده فکر میکنم که با انقلاب اسلامی، وقت آن رسیده که از حالت مصرفکنندگی آثار دیگران در معارف اسلامی، به حالت تولید برسیم و قم در این زمینه خیلی استعداد دارد.
حداد عادل در ادامه به نقش انقلاب در تولید محتوای علمی اشاره کرد و گفت: حوالی سالهای ۴۳ ـ ۴۴ کتابی منتشر شد به نام «محمد؛ پیامبر ناشناخته» نوشته ویرجیل گیورگیو که مترجمش ذبیحالله منصوری بود. در این کتاب درباره بعضی از جنبههای سیره پیامبر(ص) مطالبی گفته شده بود که با عقاید مسلمانان و شیعیان منطبق نبود. چند سال تمام این کتاب موضوع بحث بود و درباره آن مقاله و کتاب مینوشتند و در منبرها درباره آن صحبت میکردند. بعد از انقلاب معلوم شد که آقای ذبیحالله منصوری اصلاً کتابساز بوده است. یعنی خیلی از کتابهای وی که شاید ۱۰۰ کتاب است، یا اصلاً وجود نداشته یا جزوهای در حد بیست صفحه بوده و او ۲۰۰ صفحه کرده است. عدهای رفتند، مطالعه کردند و اثبات کردند که کارهای این آقا اصلا مجعول بوده است. مثل کتاب دیگرش به نام «امام جعفر صادق؛ مغز متفکر جهان شیعه».
وی در ادامه افزود: آیا در شهر قم با همه عرض و طولش در آن زمان، یک نفر نبود که برود و ببینید که ویرجیل گیورگیو که بوده است و این کتاب کجا بوده و اصل کتاب را بگیرند و یک نگاهی بکنند؟ یعنی این سؤالِ بدیهی به ذهن هیچکس نرسید. همه فرض گرفتند که شخصی به نام ویرجیل گیورگیو وجود دارد و این حرفها را زده و این همه بحث و جدل بر سر آن شد.
ضرورت زبانآموزی طلاب
حداد عادل همچنین به اهمیت زبانآموزی طلاب اشاره کرد و گفت: مرحوم شیخ عبدالکریم حائری عدهای از طلاب را جمع کرده و گفته بود که بروید زبان بخوانید. عدهای جلوی اینها را گرفتند که آقای مطهری هم در مقاله خودش درباره روحانیت و مرجعیت به آن اشاره میکند. این اتفاق نمیافتاد، الان حوزه اینقدر با فضاهای خارجی بیگانه نبود. من در سال ۴۴ – ۴۵ سؤال کردم که در حوزه چند نفر زبان انگلیسی بلدند. دو سه نفر بیشتر نبودند که اگر نامهای از خارج میآمد، نمیتوانستند بخوانند.
وی در ادامه بر تغییر نگرشها به زبانآموزی طلاب بعد از انقلاب اشاره کرد و افزود: بعد از انقلاب خیلی اوضاع فرق کرد. من در دانشگاه تهران در دوره دکتری کانت درس میدادم. طلبههای موسسه در راه حق هم میآمدند و با من هم درس داشتند و من دو کلاس را یکی کرده بودم. ما در دانشگاه تهران در پذیرش دانشجو سختگیری میکنیم. مثلاً دانشگاه تهران ۷۰ -۸۰ سال است که رشته فلسفه دارد و ۱۰ – ۱۵ استاد Phd دارد اما امسال دانشجویان دکتری ما ۵ نفر هستند. خلاصه در آن زمان زبان انگلیسی طلبههای قم قویتر از دانشجویان بود. من اینها را مبارک میدانم. اینها را تحول مثبتی میدانم.
اهمیت زمان در توسعه نظریات علمی
حداد عادل همچنین بر اهمیت زمان در شکلگیری نظریات علمی تأکید کرد و افزود: هر پدیدهای و فرایندی برای خودش سرعتی دارد. سرعت رشد یک مغازه تا رسیدن به شهرت ممکن است چهار سال باشد. اما شهرت یک دانشگاه، ۳۰ – ۴۰ سال است. برای یک جریان علمی ۱۰۰ سال است. ما چون تاریخ علم و تمدن و فرهنگ در اروپا را در چند صفحه میخوانیم، فکر میکنیم در چند دقیقه و سال اتفاق افتاده است، ولی وقتی دکارت حرفی میزند، صد سال اندیشه دکارتی مطرح میشود و استاد درس میدهد و انشعاب پیدا میکند تا اثرش را در فرهنگ و تمدن اروپا بگذارد. انسان نباید زیاد عجله کند. این قانون طبیعت است و دیگر نباید برای آن یقهدرانی کرد. اینها جوانههایی است که به قول مولانا «مهلتی بایست تا خون شیر شد». مهلت این کارهای علمی و پژوهشی تا تبدیل شدن به یک جریان نیرومند ریشهدار و هویتیافته ۵۰ سال است. کسی که کار را شروع کرده مهم است. همه میگویند کار را که کرد؟ آن که تمام کرد؛ بنده برعکس میگویم که کار را که کرد؟ آن که شروع کرد. آقای نواب هم کار ادیان را شروع کردهاند.
در ادامه این نشست، حمیدرضا شریعتمداری، ریاست دانشکده فلسفه به طرح مسئله فلسفه در حوزه علمیه پرداخت و گفت: تلقی، تصور و پیشبینی برخی از کسانی که نگاهی از بیرون به حوزه علمیه دارند، این است که آینده فکری حوزه در بحث معارف، در اختیار جریانی است که اسم آن جریان تفکیک است. تفکیک دو حیثیت داشت؛ یک حیثیتش بیشتر شناخته شده است و آن هم جدایی علوم دینی و وحیانی از فلسفه یا به عبارتی مهجور گذاشتن فلسفه است. یک حیثیت دیگر هم داریم که کمتر به آن توجه شده و آن، کنار زدن کلام عقلی در عرصه کلام است؛ کلامی که دست کم از شیخ مفید و سید مرتضی میراث به ما رسیده است.
جریان کلام عقلانی در حوزه علمیه متروک مانده است
وی با بیان اینکه متأسفانه مجموعاً الان فلسفه اسلامی دچار نوعی رکود و رخوت شده است، افزود: دوستان در بحثهایی ماندهاند و توقف کردهاند و خیلی پویایی لازم را ندارد. فلسفههای جدید هم به هر حال مطلوب ما نمیافتد و در جایی مثل حوزه علمیه قم قاعدتاً به سوی فلسفهزدایی پیش خواهیم رفت. در حوزه کلام هم یک خط غالیانه وجود دارد که بیشتر هم از بیرون از ایران هدایت میشود و کسانی مثل امیرمعزی در خارج از ایران یک تفسیر جدیدی ارائه میکنند و خیلی هم دارد بازتاب و طرفدار پیدا میکند.
وی افزود: از آن طرف هم اگر تاریخی نگاه کنیم، دوستانی که با اسم و بدون اسم، گرایشهای تفکیکی دارند، در پی احیای جریان کلامی یا حدیثی ـ کلامی قم هستند. لذا آن جریان کلامی که سید مرتضی و شیخ مفید مطرح کردند که هم عقلی است و هم به خصوص در دوران خواجه نصیر اعتدالی میشود، در حوزه علمیه متروک مانده است. این نگرانی برای کسانی که عالمانه و آکادمیک این خط را دنبال میکنند، جدی است که ما کم کم به سمتی میرویم که هم کلام عقلیمان قدری مهجور میشود و هم سنت فلسفه ما.
جریاناتی مثل اخباریگری و مکتب تفکیک متکی به احساسات عامه مردم هستند
حداد عادل در پاسخ دکتر شریعتمداری گفت: بنده در حد شما از جزئیات وقایع در قم مطلع نیستم. اما من شخصاً نگران نیستم که مکتب تفکیک بر فضای فرهنگی دینی ما غلبهای پیدا کند. جریاناتی مثل اخباریگری و مکتب تفکیک (نمیخواهم بگویم این دو یکی هستند) بیشتر متکی به احساسات عامه مردم هستند که خیلی میگویند میخواهیم به حدیث اهمیت دهیم و جریانات وارداتی را نفی کنیم. اینها حرفهایی است که خیلی به مذاق عامه یعنی عوام خوش میآید اما اوضاع ایران آنطور نیست که امروز این حرفها جا بیفتد. برای این که اصلاً فرض کنیم همه این حرفها درست است. ما برای دفاع از همین حرفها نیاز به فلسفه داریم. همان فلسفه محض و فلسفه غرب. یعنی صد در صد احتیاج داریم و در همین حوزه هم باید خوانده شود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: در مورد کلام هم آنقدر این کلام جدید مباحث تازه مطرح کرده که هیچ گزیر و گریزی از این که کلام عقلی را مبنا قرار دهیم، وجود ندارد. بنده تصور میکنم اگر همین مجمع عالی حکمت اسلامی که البته اخیراً از کم و کیف کارشان مطلع نیستم، مراقبت و حمایت شود، میتواند این مباحث را هدایت کند و جهت دهد.
حداد عادل افزود: بنده اعتقاد دارم هیج جریانی تا وقتی وصل به یک جریان آموزشی نشود، نهادینه نمیشود. در حوالی سال ۵۰ تاریخ علم درس میدادم. من بضاعت کشور را در تاریخ علم میدانستم. بعد انقلاب هم انگیزهها و علاقه برای تاریخ علم و علوم اسلامی و کارهایی که مسلمین کردهاند، بیشتر شد و چندین کتاب و مقاله هم تألیف شد، اما بنده دیدم که هیچ امیدی به این نیست که کار علمی شود. چون کار، پراکنده بود. بنده به دانشگاه تهران رفتم و پژوهشکده تاریخ علم را تأسیس کردم. خودم هم رئیسش شدم. کاملاً آگاهانه و با این حساب بود که اگر یک جریان آموزشی درست شود، دیگر قطع نمیشود.
وی در ادامه اظهار داشت: تفاوت جریان آموزشی با کار غیر آموزشی مثل تفاوت احداث قنات است با بارش باران موسمی و غیرموسمی و پیشبینی نشده. یک وقت هست و یک وقت نیست و یک وقت به یک بیابانی میبارد و یک هفته بعد بخار میشود و میرود. اما اگر قناتی درست شود، دو هزار سال آب میدهد. نتیجه این شد که الان آن پژوهشکده دانشجوی دکتری و فوق لیسانس میگیرد و هر دانشجویی یک پایاننامه تألیف میکند و اینها چون رشتهشان است، دیگر آن را رها نمیکنند. اینطور نیست که کسی تفننی کاری بکند. باید فلسفه را اینجا تدریس کرد.
آرزو داشتم به طلاب هیوم درس بدهم!
حداد عادل به علاقهمندی خود به تدریس فلسفه به طلاب اشاره کرد و گفت: آرزویم بود که ای کاش روزی مسئولیتهایی که دارم از من میگرفتند و من به قم میآمدم و هیوم درس میدادم. یعنی امالفساد فلسفه غربی را از روی متن به طلبهها درس میدادم و میگفتم بروید فکر کنید که اروپا چنین فیلسوفی داشته است. همه تحت تأثیر کانت هستند و کانت هم تحت تأثیر هیوم است. شما از اینجا کار را شروع کنید. بزرگیِ امثال شهید مطهری هم به همین است.
سیره فکری امام را رها نکنید
حداد عادل در پایان بر ادامه دادن سیره امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در خصوص فلسفه تأکید کرد و گفت: در فضای فکری قم به طور کلی و بالاخص شما در این دانشگاه نباید سیره فکری امام را رها کنید. اگر آن سیرهای را که امروز مقام معظم رهبری مبین و مدافع آن است، رها نکنید، این خطر به وجود نخواهد آمد. تفکر امام صد در صد مخالف این حرفها است. یک وقت مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی برای من تعریف میکرد که ظاهراً همراه امام رفته بودند به عیادت یکی از بزرگان مکتب تفکیک که در خراسان بوده و در تهران بستری شده بود، ایشان از واکنش امام نسبت به او و مقام علمی او توضیح میداد. امام بحثی نکرد و فقط دستش را با بیاعتنایی حرکت داد و با همین حرکت دست گفت که من این حرفها را قبول ندارم. مرحوم طبسی هم درباره این جریان در خراسان با حضرت آقا صحبت میکردند و این که این مجمع عالی حکمت اسلامی میخواهد در مشهد شعبه دایر کند که ظاهراً هم کرده است. حضرت آقا فرمودند مجمع اینجا باشد و کار خودش را بکند فقط با آنها جنگ و جدال راه نیندازند. سیره این بزرگوار یعنی حضرت آقا را در پیش بگیرید.