مروری بر اتفاقات سال ۱۳۹۲از نگاه دکتر حداد عادل
بدقولیها و بدعهدیها
سیدمرتضی فاطمی: سالی که گذشت، برای دکتر حداد عادل سال پرزحمت و پرمخاطرهای بود؛ از خاطرات ائتلاف سهنفره و قول و قرارها تا ثبت نام در انتخابات و بعد از آن انصراف. با آغاز به کار دولت روحانی نیز، این روند به گونهای دیگر برای ایشان آغاز شد. برای بررسی آنچه در یک سال گذشته بر ایشان رفته است و پاسخ به سؤالاتمان، ساعت ششونیم صبح در منزلشان پذیرای ما شدند. آنچه میخوانید، ماحصل صبحانه با طعم گفتوگوی ما با ایشان است.
در گفتوگویی که سال گذشته با شما داشتیم(اسفندماه۹۱)، گفتید که ائتلاف سه گانه پدیده انتخابات خواهد شد. اما تقریبا دو سه ماه بعد از آن اتفاقات به سمت و سویی دیگر رفت و ورق به طور کل برگشت. چرا جنابعالی از ابتدا وارد این ائتلاف شدید، در حالی که اکثر تحلیل گران معتقد بودند که اگر هدف آقای حداد عادل پیروزی در انتخابات بود، آن گاه چنانچه به صورت انفرادی وارد می شدند احتمال موفقیتشان بیشتر بود؟
من هم از شما تشکر می کنم که بار دیگر با مصاحبه خوبتان نوروز را بهیاد من آوردید. علت اینکه من به تنهایی در انتخابات شرکت نکردم و به عنوان یک ضلع از اضلاع سه گانه ائتلاف وارد انتخابات شدم، این بود که من به پیروزی جریان اصولگرا بیشتر از پیروزی خودم اهمیت می دادم و حالا هم همین طور فکر می کنم. اما اتفاقاتی که در سال ۹۲افتاد، صحنه انتخابات را پیچیده کرد. یکی اینکه کسی فکر نمی کرد آقای هاشمی در هشتاد سالگی وارد صحنه انتخابات شوند، دوم اینکه احتمال نمی رفت آقای جلیلی در دقیقه نود وارد میدان رقابت شود. این دو اتفاق خیلی از معادلات را به هم زد . تأیید نشدن آقای هاشمی روی انتخابات اثر گذاشت و پشتیبانی جبهه پایداری از آقای جلیلی هم رقابت درونی اصولگرایان را تشدید کرد و بدتر از همه اینکه در ائتلاف سه گانه همان طور که از ابتدا اظهار شده بود، دو نفرذینفع یک نفر کنار نرفتند. مجموع این عوامل سبب شد که پیش بینی ما اتفاق نیفتد.
دو مسئله حضور آقای هاشمی و حمایت جبهه پایداری از آقای جلیلی در اراده شما نبود؛ اما در مورد حوزه ائتلاف سه گانه، موضوع را باز کنید؛ چون هنوز ائتلاف سه گانه و قول و قرارهایش برای مردم روشن نیست. چرا دو نفر در رقابت حاضر شدند و فقط جنابعالی کنار رفتید؟ چه بدقولی ها و بدعهدی هایی در این کار رخ داد؟
بدقولی ها و بدعهدی ها در اواخر کار رخ داد، ولی علت اینکه ما زودتر سه نفر را به یک نفر مبدل نکردیم این بود که به یک معیار منطقی برای تصمیم گیری نرسیده بودیم. دو نظر وجود داشت؛ یکی استناد به نظرسنجی و آمار بود و دیگری اتکاء به نظر علما و جامعه روحانیت و جامعه مدرسین و …
ما سعی می کردیم که عاقلانه بین این دو جمع کنیم و یک فرمولی به دست آوریم که ترکیبی از این دو باشد. اما این سئوال پیش می آمد که نظرسنجی ها تابع چیست؟ آیا نظرسنجی ای که در فروردین به دست می آید همان نظرسنجی ۱۵خرداد است یا نه؟ و آیا تفاوت در امکانات بین این سه نفر در نظرسنجی ها تأثیر دارد؟ گفته شد که بهترین فرصت برای معرفی شدن هر نامزد برنامه های تلویزیون است که هزینه کم و تأثیر بسیار دارد. پس صبر کنیم برنامه های تلویزیون انجام شد، آن موقع نظرسنجی واقعی تر است. این یک عامل در به تعویق افتادن کنار رفتن دو نفر بود. ورود نامزدهایی که از قبل پیش بینی نمی شد، به صحنه انتخابات، مثل آقای هاشمی، جلیلی و مشائی، باعث شد ما با احتیاط حرکت کنیم. وقتی ثبت نام انجام شد، تصمیم گرفتیم تا اعلام نتیجه صبر کنیم، چون نتیجه تأیید صلاحیت ها توسط شورای نگهبان مهم بود. اگر ما بعد از ثبت نام و قبل از اعلام نتیجه کنار می رفتیم، به این تصور دامن می زد که از ترس عدم تأیید کنار رفتند. تقریبا به فاصله چند روز بعد از اعلام نتایج، مناظره های تلویزیونی و رادیویی آغاز شد. در آن موقع ما دیدیم اگر باز دو نفر کنار بروند، در صحنه تبلیغات تعداد اصولگراها کم می شود و با ضیق وقت و مقررات مناظره ها ممکن بود سوال ها بلاجواب بماند و لازم بود که هر سه نفر باشیم. منتها مناظره های تلویزیونی که آغاز شد، ما سه نفر مواضع مان شبیه هم نبود. در ۲۰تا ۲۵درصد از مواضع، در سیاست خارجی و مواضع اقتصادی اختلاف نظر داشتیم. ولی تصور می شد که استفاده از فضای مناظره از آن جهت مفید است که اصولگرایان دیدگاهشان را بیان کنند و هم اگر مناظره انجام شود، آرا واقع بینانه تر است. من با همین محاسبه، دو روز بعد از آخرین مناظره به این رسیدم که زمان اعلام انصراف به نفع وحدت اصولگرایان است. البته حضور آقای جلیلی هم معادله را پیچیده تر کرده بود. بعد از آخرین مناظره در جمعه ۱۷خرداد، من در دوشنبه ۲۰خرداد انصراف دادم. تصور هم این بود که آن دو نفر هم به وظیفه شان عمل می کنند.
سوال همین جاست؛ یک دسته انصراف شما را به نفع آقای قالیباف، یک دسته به نفع آقای جلیلی و حتی دسته ای از هواداران دکتر ولایتی به نفع ایشان تعبیر می کنند. اما ابهام در این باره باقی مانده است. حتی شما در نامه ای که نوشتید، دلایل تان را اعلام نکردید. ما در همان ایام شنیدیم که آقای جلیلی طی تماس تلفنی از شما خواستند به نفع ایشان کنار بروید. لطفا در این باره بیشتر توضیح دهید.
اولا آقای جلیلی چنین تماسی با من نداشته است. البته با آقای جلیلی تماس گرفتم و از ایشان خواهش کردم که کنار بروند. من در آن بیانه که انصرافم را اعلام کردم به سابقه این ائتلاف و پیمان اشاره کردم و گفتم که من گفته ام به عهد خود وفا می کنم اما نگفته بودم به نفع چه کسی کنار می روم. این امر دو علت داشت؛ یک اینکه ما به ملاک مورد اتفاقی درباره تصمیم گیری نرسیده بودیم. نظرسنجی ها مورد تردید واقع می شد ( چه آگاهانه و چه ناآگاهانه)، و باز همین بحث مطرح بود که علما چه کسی را تأیید می کنند و این باعث می شد که نشود به صورت صریح اظهار نظر کرد. علاوه بر این، یک جمع زیادی از جوانان مومن و انقلابی که طرفدار آقای جلیلی بودند، طرفدار من هم بودند و کسانی بودند که در انتخابات مجلس به من رأی داده بودند و اگر آقای جلیلی در انتخابات شرکت نمی کرد، حتما به من رأی می دادند . من نمی خواستم صریحا در برابر این جماعت موضع گیری مخالف انتخاباتشان کرده باشم و راه حل را این نمی دانستم که در آن بیانیه به نفع فردی اعمال نظر کنم . فکر می کردم راه حل این است که تلاش کنم نامزدها با درک واقعیت کنار بروند و تلاش هایی هم کردم. ما از اول که وارد این کارزار انتخاباتی شده بودیم، آن هم در قالب ائتلاف، مشاهده می کردیم طرفداران جبهه پایداری به دو نفر دیگر این ائتلاف انتقاد می کردند ویکی از مباحث انتخاباتی ما در سخنرانی ها و جلسات، پاسخ به شبهات جوانان طرفدار پایداری راجع به دو ضلع دیگر این ائتلاف بود که بنده با تأکید بر اینکه ما سه نفر یکسان نیستیم، به دلیل نگرانی از شکست اصولگرایان، وحدت را مهم تر می دانستم. دعوا بر سر تکلیف گرایی و تکلیف گرایی به علاوه واقع بینی بود. به همین جهت ، بنده چون این دوستان طرفدار آقای جلیلی را مخلص و انقلابی می دانستم، نخواستم در بیانیه در مقابل آن ها موضع بگیرم و فکر کردم به جای موضع گیری بهتر است کثرت نامزدها را به وحدت برسانم. به همین سبب، پس از صدور بیانیه هم تلاش کردم آقای ولایتی کنار برود ـ با توجه به نظر سنجی ها ـ و هم آقای جلیلی کنار برود. به نظر درست هم بود، چون نتایج انتخابات ۲۴خرداد همین را تأیید کرد. متأسفانه این تلاش ها به نتیجه نرسید و تنها من یک نفر هم در حال تلاش نبودم و عده زیادی در پی این بودند، مثل آقای یزدی، آقای مهدوی کنی و خیلی از دلسوزهای معتقد به اصولگرایی. همه این را متوجه شدند غیر از کاندیداها ! زیرا برخی از هواداران آن چنان به پیروزی نامزدها ایمان دشاتند که شاید خود نامزدها را هم به اشتباه انداخته بود. من در روزهای سه شنبه و چهارشنبه تماس های گوناگونی با افراد گرفتم. برای اینکه رقابت و تعدد نامزدها را کم کنم، حتی به قم رفتم و با آیت الله مصباح یزدی و آیت الله محمد یزدی ملاقات کردم و استدلال کردم، که نهایتاً نتیجه ای نداشت.
استدلال های شما در قم پذیرفته شد؟
نزد بعضی ها بله و نزد بعضی ها خیر! در نهایت ، اصولگرایان به وحدت نرسیدند، مردم هم گیج شدند . در مناظره ها هم مطالبی طرح شد که در نتیجه انتخابات موثر بود.
همه این ها در حالی رخ داد که هم پوشانی نامزدهای اصولگرا از اصلاح طلب بیشتر بود و اگر به وحدت می رسیدند، پیروزی بسیار راحت بود. شما رای آقای روحانی را بیشتر سلبی می دانید یا ایجابی؟
بنده نتیجه انتخابات را تابع سه عامل می دانم:
۱. عدم وحدت اصول گرایان در معرفی نامزد واحد، که ضرر آن قابل پیش بینی بود و چون ما این نگرانی را داشتیم از ائتلاف صحبت می کردیم؛
۲. شرایط اقتصادی کشور و فضای تحریم ها سبب شد گفتمان انتخاباتی به یک گفتمان اقتصادی تبدیل شود. یعنی تمام نامزدها یا غالب نامزدها ـ به استثنای من و آقای جلیلی ـ هر کس می خواست رای بگیرد، تلاش می کرد بگوید از راه مذاکره مشکلات اقتصادی را حل می کنم؛ حتی آقای قالیباف که به صراحت ولایتی دم از موفقیت دیپلماسی نمی زد. گفت و گوی انتخاباتی در این دوران اقتصادی و تحریمی شده بود که در فضای مجازی و ماهواره ای هم نمود داشت؛
۳. دولت آقای احمدی نژاد در این چهار سال یک هزینه هایی بالا آورد که صورت حسابش را اصول گرایان در این اتخابات پرداخت کردند!
آراء ۵۰/۰۷درصدی آقای روحانی را چگونه ارزیابی می کنید؟ در این آرا پیام های بسیاری نهفته است. در آینده این رأی را رو به افزایش می بینید یا کاهش؟
آینده را که نمی توان پیش بینی کرد، راجع به گذشته هم بهتر است صحبت نکنیم به نظر من بهتر است به جای نتیجه گرفتن از رأی ۵۰/۰۷ درصد آقای روحانی، راجع به چگونگی موفقیت ایشان نتیجه گیری کنیم ، بهتر است راجع به اصل انقلاب در نسبت با رأی صحبت کنیم، چون آقای روحانی اگر با ۵۰/۰۱ درصد هم رئیس جمهور می شد، رئیس جمهور قانونی بود و فرقی با رئیس جمهور ۹۹درصدی نداشت. ما هم باید به همین چشم به ایشان نگاه کنیم. لیکن اتفاق مهمی که در انتخابات افتاد این بود که از درون وزارت کشور همان دولت ونظامی که متهم به تقلب بود، یک کاندیدای مورد قبول اصلاح طلبان بیرون آمد که اختلاف رأی اش به سیصد هزار رأی هم نمی رسید. یعنی اگر سیصدهزار رأی در کشور جابه جا می شد، این انتخابات به دور دوم می رسید و این شورای نگهبان و دولت این قدر امین بودند که رأی مردم را اعلام کنند و در آرا دخل و تصرف نکنند . این نتیجه به نظر من پیروزی ۱۰۰درصدی نظام بود و من هم شیرینی این پیروزی را در همین جا و به عنوان پیروزی انقلاب به یاد می آورم و لازم می دانم از جفای کسانی که دوگانه صحبت کردند یاد کنم؛ کسانی که نوبت قبل بدون استدلال نظام را به تقلب متهم کردند و این بار اعلام کردند که این سالم ترین انتخابات دنیاست. این یک بام و دوهوا بودن را در موضع گیری بعضی از آقایان متذکر می شوم و به همه آن هایی که بر طبل فتنه کوبیدند و تهمت تقلب را به دامن انقلاب و نظام بستند و در مقابل رهبری ایستادند و به دست دشمنان قسم خورده انقلاب برای بدنامی نظام بهانه دادند، می گویم که نزد وجدانتان خجالت بکشید! اگر آنقدر جوانمردی ندارید که اعلام کنید، لااقل درون خودتان بدانید که دروغ گفتید، جفا کردید، تهمت زدید و باید پیش خودتان شرمنده باشید.
نسبت اصلاحات و اعتدال را چگونه ارزیابی می کنید ؟ آیا شما روحانی را اصلاح طلب می دانید؟
آقای روحانی در گذشته خودش هیچ گاه به عنوان یک چهره اصلاح طلب شناخته نشده و در طول این ۸-۹ماه بعد از پیروزی هم مواضع ایشان ۱۰۰درصد منطبق بر مواضع اصلاح طلبان نبوده است. ولی اصلاح طلب ها ۱۰۰درصد از ایشان پشتیبانی کرده اند.
شما سه ضلع روحانی، هاشمی و خاتمی را در آینده چگونه ارزیابی می کنید؟ کدام یک از بقیه عبور خواهد کرد؟ به اصطلاح ادبی، ارزیابی شما از پایان ماه عسل اصلاح طلبان و اعتدالیون چه خواهد بود؟
بستگی به این دارد که چقدر خردمندانه عمل کنند. یک فرصتی برای کشور پیش آمده که واقعا اعتدال به معنای حقیقی کلمه حاکم شود. اگر کسانی که این شعار را می دهند، صداقت داشته باشند، در عین حال می تواند پوششی برای افراط هایی باشد که پس از دوم خرداد به وجود آمده بود. اگر اولی باشد، مبارک و اگر دومی باشد، نامبارک است. این یک واقعیت است که بعد از انقلاب در کشور ما دو دسته نیروهای چپ و راست در روش اقتصادی رقابت داشتند. هر دسته هم معتقد بود که نظر ولی فقیه را بهتر فهمیده است و بیشتر از طرف مقابل تابع امر ولی فقیه است. این فضای گفتمانی رقابتی و سیاسی تا ارتحال امام بود. بعد از ارتحال، این صحنه عوض شد و رقابت چپ و راست و اقتصاد دولتی و آزاد، که دعوای دهه اول بود، جای خود را به یک گفتمان دیگر داد و فضا عوض شد و فضا فضای اعتقاد به ولایت فقیه و لیبرالیسم شد. در میان دوم خردادی ها تندورهایی سربرآوردند که با اصل ولایت فقیه مشکل داشتند. اگر اعتدال بتواند، با وفاداری به اصول انقلاب، آن نیروهایی را که به اصل ولایت فقیه اعتقاد ندارند و سکولار و غرب گرا هستند کنار بزند، کشور می تواند با یک تعدیل در خصومت های گذشته ، به مرحله ای برسد که نیروهای پاک و سالم و خادم، که چشم امیدشان به آمریکا و اروپا نیست، دست به دست هم بدهند و با هم کار کنند و کشور را اداره کنند. این، آن آینده مناسب و مثبت است.
ترکیب کابینه را در این راستا چگونه ارزیابی می کنید؟
آنچه بعد از پیروزی آقای روحانی تا الان دیده ایم، بیشتر خلاف این تصور مطلوب بوده است و به نظر می رسد بین شعار این دولت و عملکرد آن همخوانی وجود ندارد. این دقیقاً همان نقطه نگرانی ماست.
حضرتعالی در مجلس ششم بیشترین غیبت ها و تأخیرها را داشتید دلیل خاصی داشت؟
چنین آماری داده نشده است. شما اشتباه می کنید. من در مجلس ششم حضور مرتبی داشتم و به نوع دیگری فعالیت های خودم را انجام می دادم و مثل فعالیت های معمولی نبود. آقای رسایی در پایان مجلس ششم یک آماری ارائه داده بودند که حداد عادل کمترین تذکرها و نظرات و غیره را در مجلس داشته است و این شائبه را تقویت کرده بود که حداد عادل کم کار است. در حالی که این طور نبود. من خودم را پرکارترین نماینده اصولگرای مجلس ششم می دانستم و در همان موقع هم به آقای رسایی گفتم که شما در مجلس نبوده اید و نمی دانید که تأثیر یک نماینده در مجلس را با این آمارها و معیارها نمی سنجند. بعدها که خودش در مجلس هشتم نماینده شد، پیش من آمد و گفت که الان متوجه صحبت های شما شده ام و صحبتت را تصدیق می کنم.
آقای دکتر، چرا شما اقلیت نجیب می گفتتند؟ این نجابت با انقلابی گری چه نسبتی داشت؟
چون نجیب بودیم ! الان هم نجیب هستیم. اگر کسی حرف درستی می زد ما منکر آن نمی شدیم . قول حضرت حافظ، جدل با سخن حق نمی کردیم ! و مصلحت انقلاب را در دراز مد بر پیروزی های فوری و اتخاذ مواضع تند ترجیح می دادیم . در همان مجلس ششم با آقای خاتمی رابطه داشتیم و در رابطه با ابقای وزیرانی که ایشان می خواست و اما دوستانش نمی خواستند، به خاتمی کمک می کردیم که رأی بیاورند
آقای دکتر، شما که اصلاح طلبی به معنای مشارکتی را در مجلس ششم درک کردید. به نظر شما آیا این ها می توانند با اعتدال کنار بیایند؟ یا د رحد همان لوایح دوقلو و … باقی می مانند؟
مشکل از اینجاست که هیچ وقت، هیچ کس تعریف روشنی از اصلاحات، ارائه نکرده است و همیشه در مقام دفاع از اصلاحات از طرف مقابل ایراد گرفته شده است. هیچ گاه نگفته اند نظر اصلاح طلب ها راجع به ولایت فقیه، اصول انقلاب اسلامی و… چیست، همین باعث می شود که اصلاح طلبی تصویر واضحی برای مردم نداشته باشد. من نگران این هستم که همین بلاسر اعتدال هم بیاید و همان سوء استفاده ها از اعتدال هم بشود. مگر اینکه مراد از اعتدال کاملا روشن باشد ما نمی توانیم اعتدال را در عقاید به معنای میانگین حق و باطل بگیریم، اما می توانیم به معنای تندروی و کندروی در روش بگیریم. اعتدال باید بین گروه هایی به وجود بیاید که هدفشان یکسان باشد. اگر هدف عده ای سکولاریسم باشد و عده ای حکومت دینی نمی توان از این اصطلاح استفاده کرد. اعتدال وقتی معنا می دهد که همسویی در رفتن به یک هدف ثابت شده باشد و آن گاه روش را می توان تند و کند یا معتدل نامید.
چه کسانی باید اعتدال را باز تعریف کنند، هم اصول گرایان و هم اصلاح طلبان؟ جون هر کسی خودش را معیار می داند و طبق آن معیار تعریفی به دست می دهد. اعتدال برای اینکه در حوزه سیاست یک مفهوم تلقی شود. نیاز به یک چارچوب دارد.
تعریف اعتدال در درجه اول وظیفه آقای روحانی است. زیرا با این شعار وارد انتخابات شده و پیروز شده است. اعتدال را نباید سلبی تعریف کرد و نباید صرفا به وقایع رخ داده در گذشته استناد کنیم. اعتدال را باید با توجه به شرایط فعلی و به نحو اثباتی و ایجابی تعریف کرد. البته دیگران هم باید راجع به این مفهوم فکر کنند. ولی من باز تأکید می کنم، ابهام در هر مفهوم سیاسی، آن هم وقتی شعار یک جریان سیاسی باشد، ،آفتی است که با گذشت زمان، نتایج منفی خود رانشان می دهد.
مشکل ما در حال حاضر این است که در عقبه کارگزارانی آقای روحانی، افراد دانشگاهی کم است و تعریف این مفهوم روی دوش کسانی می افتد که منتسب به جریان اصلاحات هستند. آیا این خطر وجود ندارد که این افراد این مفهوم را مطابق با اصلاحات تعبیر بکنند؟
کاملا ممکن است که گنجشک را رنگ کنند و جای قناری بفروشند! ممکن است مفهوم ۱۰سال پیش را امروز زیر نقاب اعتدال جا بزنند. وقتی اعتدال معنا نشود، همان اصلاح طلبان با همان مواضع می آیند، بی آنکه ماهیت شان تغییر کرده باشد. این اتفاق در حال حاضر تا اندازه ای افتاده است.
امیدوارم در ویژه نامه نوروزی سال بعد، شما در این باره بفرمایید که خطر این جریان رد شد و آن اتفاق حادث نشد. نظرتان درباره مذاکراتمان با غرب به لیدری آقای ظر یف و تیم مذاکره ایشان را بفرمایید.
به نظر من مهم تر از بررسی خصوصیات افراد مذاکره کننده و ترکیب شان، خط قرمزهایی است که باید در این مذاکره رعایت شود گروه مذاکره کننده از هر کشوری باشند، حتی افراد ۱+۵، از دولت هایشان دستور می گیرند، درست است که طبیعت اشخاص و روش آن ها در نتیجه تأثیر دارد، ولی از این مهم تر دستورالعملی است که از مرکز می گیرند . ما معتقد هستیم کلیات مذاکره و خطوط قرمز مذاکره توسط رهبری تعیین شده است و ایشان به صراحت این مطلب را بیان کرده اند و گفته اند در جزئیات وارد نمی شوند ولی اصول کارشان مشخصت است. بنده هر نظری نسبت به افراد و تیم مذاکره کننده داشته باشم، معتقد نیستم آن ها عامدا در حال زیر پاگذاشتن اصول نظام باشند و البته، بعد از بیان این مطلب، آقای ظریف را در روابط بین الملل یک فرد تحصیل کرده و با تجربه می دانم که به علت حضور طولانی در آمریکا و در غرب، می تواند به راحتی گفت و گو را انجام دهد و چهره خندان و برخورد دیپلماتیک ایشان یک عامل مثبت در این سمت است. ایشان شخصا هم انسان سالم و معتقد به انقلاب است. هر چند در مواردی نظرم با وی متفاوت است، دلیلی هم نمی بینم که در صداقت وی تشکیک کنم. خودش هم می گوید که در مواردی که ممکن است نظر من خلاف نظر رهبری باشد، نظرم را به ایشان می گویم و وقتی ایشان شنیدند، و به من گفتند که باید این طور عمل کنی، من همان طور عمل می کنم ، چرا که هم به این رفتار اعتقاد دارم و هم به مصلحت کشور می دنم که یک نفر برای کشور تصمیم گیری کند. ظریف، این را، هم در مجلس گفته و هم در جلسات خصوصی به من گفته است.
با این شکاف های عجیبی که بین اصولگرایان وجود دارد، آیا پیشنهادی درباره وحدت اصول گرایان در آینده دارید؟ به عبارت بهتر، آرایش سیاسی آینده را چگونه ارزیابی می کنید؟
وحدت یا ائتلاف یک امری است که ما ناگزیر از آن هستیم . هر جماعت سیاسی در درون خود با سلیقه های مختلف مواجه است. هم چنان که اصلاح طلب ها و اصول گرایان در ایران در درون خود جریان های مختلف دارند . اگر کسی بتواند این مهره های جدا افتاده را با یک نخ تسبیح در یک خط کندو آن ها را ردیف کند، احتمال پیروزی بیشتر می شود. این حکم عقل است و ربطی به اسلام و کفر هم ندارد. وحدت و ائتلاف هم تحت تأثیر دو عامل حاصل می شود؛ یا به مدد فکر و خردمندی و گذشتن از هواهای نفسانی و تعصبات یا در نتیجه احساس خطر و فشار از بیرون. من امیدوارم اصول گرایان حالا که نتوانستند در انتخابات ریاست جمهوری، آینده را حدس بزنند و با تصوری که از رخدادهای احتمالی آینده به وحدت برسند، لااقل با نگاه به گذشته به وحدت برسند. یک شعری هست که می گوید: « آنچه در آینه جوان بیند/ پیر در خشت خام آن بیند». آن روزی که نتوانستند در خشت خام ضرر ائتلاف نکردن را ببینند، امروز در آینه ضرر اختلاف را ببینند و به وحدت برسند. اگر هم نبینند، وضع ما بدتر می شود.
اگر آن ها این وضع را نبینند و اوضاع همه اصول گرایان بدتر شود، چه؟
« به علی گفت مادرش روزی / که بترس و کنار حوض مرو / رفت و افتاد ناگهان در حوض / بچه جان حرفت مادرت بشنو» . انا لله و انا الیه راجعون!
برای ایام نوروز چه کتابی را پیشنهاد می فرمایید؟ در عین حال بفرمایید در حال حاضر چه کتابی را در دست مطالعه دارید؟
گزیده دیوان ابن یمین فریومدی را در دست مطالعه دارم. هنر ابن یمین در سرودن قطعه است. یکی از بهترین قطعه هایش این است : « گر جهانی زدست تو برود / مخور اندوه آنکه چیزی نیست / عالمی نیز ار به دست افتد/ هم مشو شادمان که چیزی نیست / بدو نیک جهان چو بر گذر است / درگذر از جهان که چیزی نیست» ؛ که اشاره به آیه « ولا تفرحوا بما آتاکم» (حدید:۲۳) دارد. کتاب دیگری که اخیرا خوانده ام ، کتاب « از جامعه ایرانی تا میهن ترکی» است. این کتاب زندگی نامه فکری و سیاسی احمد آقایف ( ۱۸۶۹-۱۹۳۹) است. می دانید که احمد آقایف از روشنفکران دوران تجدد قفقاز و ترکیه است.
آقای دکتر، یک عنوانی غربی ها برا یما تعریف کرده اند، آن هم « ده کتاب جزیره تنهایی» است. اگر امکان دارد فی البداهه شما ده کتابی را که ما باید مطالعه کنیم، پیشنهاد بدهید؟ ده کتابی که شما علاقه دارید، بفرمایید؛ فارغ از قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه.
پاسخ دادن به این سوال بسیار دشوار است. هم به جهت تعدد کتاب ها و هم به جهت تکثر ذائقه انسان ها. ولی یکی از کتاب هایی که توصیه می کنم. « شرح زندگانی من» اثر عبدالله مستوفی است. اما در کل نمی توانم به این سوال جواب دهم!
شما مجله هم می خوانید؟ چه مجلاتی؟
معمولا مجلات را تورق می کنم و مطالب خاصش را مطالعه می کنم. پنجره، مثلت و مجلات دیگران را نیز می خوانم. بعضی مقالات بخارا را هم می خوانم. زمانی که من وقت زیاد داشتم، مجلات را مطالعه می کردم، اما در حال حاضر که مجلات زیاد شده اند، فرصت من برای مطالعه کم است.
این سبک پرسش تکراری است اما جذاب است! من نام چند شخصیت را می برم و شما در یک یا دو کلمه پاسخ دهید.
کانت : فیلسوفی که با او موافق نیستم ولی او را بزرگ می دانم.
سید احمد فردید: با اینکه چهارسال سرکلاسش بودم، نفهمیدم چه می خواهد بگوید! اما حس می کردم می خواهد چیزی بگوید!
علی اکبر ولایتی : آقای ولایتی
سید علی خامنه ای : نعمت خدا برای ملت ایران در این زمانه.
عبدالحسین زرین کوب : پژوهشگر پرکار، موفق ، موثر و محترم.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی : سوال مشکل از من نکن!
مجلس ششم : تجربه ای که امیدوارم تکرار نشود.
مجلس دهم : یک آزمایشگاه دیگر برای سنجش عقل و تقوای اصول گرایان.
سید محمد غرضی : دوست هستیم با هم.
پنجره : راهی به سوی روشنایی و آگاهی.
صادق هدایت : نویسنده ای که گرفتاری های ذهنی خودش را بیان می کرد.
هایدگر : ما هایدگر را پیش فردید خواندیم!
شهید مرتضی مطهری : خورشیدی که در نیمروز عمرش غروب کرد.
مستشرقین : انواعی دارند !
فیلترینگ : کاری که هر کسی در خانه اش نسبت به فرزندانش می کند. کیست که به این امر معتقد نباشد.
ازدواج آسان : یک ضرورت که یک روز نباید به تأخیر بیفتد.
شورای عالی انقلاب فرهنگی : نهادی لازم و نسبتا ً موفق.
بنیاد سعدی : نهال نورسته ای که همه باید برای تبدیل شدنش به یک درخت تناور کمک کنند.
یحیی حداد عادل : نوه.
علی جنتی : کسی که باید در حق دعا کنیم که موفق شود.
مدرسه فرهنگ : یک قطره از دریای تلاش این ملت بزرگ.
منبع: هفتهنامه پنجره شماره ۱۸۹