*آشنایی شما با مرحوم عسگر اولادی از کجا آغاز شد؟
حدادعادل: از سال ۱۳۴۳وقتی در قضیه ترور حسنعلی منصور عدهای دستگیر شدند یادم هست اعضای موتلفه را که به دادگاه بردند چه آنهایی که به اعدام محکوم شدند و چه آنهایی که به حبسهای طولانی محکوم شدند هیچ کدامشان اظهار عجز نکردند و محاکمه را با سرافرازی به پایان بردند بعد از آن آقای عسگراولادی سالیان سال در زندان بودند تا نزدیک به انقلاب که در شرایط خاصی آزاد شدند.
*سال ۵۶؟
حدادعادل: بله، اول بار بنده آقای عسگراولادی را در اولین جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ملاقات کردم.
ما و آقای عسگراولادی از هفته اول پیروزی انقلاب هر هفته بصورت منظم در جلسات شورای مرکزی حزب همدیگر را میدیدیم گاهی نیز جلسات ما در هفته بیش از یک بار تشکیل میشد و در آن سالهای پر شور و پر حماسه و پر حادثه جلسات حزب که با حضور شهدایی مثل شهید بهشتی و شهید باهنر و آقایان حضرت آیت الله خامنهای و آقای هاشمی رفسنجانی و آیتالله موسوی اردبیلی و شهدای حزب جمهوری اسلامی و دیگران در جمع سی نفره تشکیل میشد، ما در خدمت آقای عسگراولادی بودیم. مذاکرات آن جلسات ضبط شده و بعدها جزو اسناد خواهد بود.
بعد از آن وقتی بنده در وزارت آموزش و پرورش بودم به یک دلیل دیگری با آقای عسگراولادی مرتبط شدم و آن اینکه شرکتی بود به نام شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی که بخشی از سهام آن متعلق به کمیته امداد بود در اختیار کمیته بود این شرکت برای وزارت آموزش و پرورش کتاب درسی چاپ میکرد
* چه سالی آقای دکتر؟
حدادعادل: من از سال ۶۱معاون پژوهشی معاون آموزش و پرورش بودم تا ۷۲یازده سال و چاپ کتابهای درسی هم برعهده این معاونت بود و شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی یکی از دو شرکت بزرگی بود که کتابهای درسی را چاپ میکرد.
یک بدهی این شرکت به دولت داشت که بنده تصور میکردم این شرکت مشمول بند جیم قانون ملی شدن صنایع میشود آقای عسگراولادی نظر مخالفی داشت ما چندین جلسه با ایشان نشستیم صحبت کردیم بالاخره به توافق رسیدیم این شرکت را ملی نکنیم و اختلاف نظر ما به یک تفاهم و توافقی رسید. کارمان را با آن شرکت ادامه دادیم. از این رهگذر یک تماس و مذاکرات و همکاری با آقای عسگراولادی داشتیم گاهی هم آقای عسگراولادی عصبانی میشد، ما هم به عنوان برادر بزرگتر حرمت ایشان را واجب میدانستیم، بعد هم آقای عسگراولادی دلجویی میکرد که هیچ اثری باقی نمیگذاشت. آقای عسگراولادی با مرحوم پدر من آشنائی و دوستی داشت و با عموی مادر من مرحوم حاج حسین آقای مصدقی که از مبارزان نهضت امام بود از قبل از ۴۲، آشنائی داشت و کلا به بنده محبت داشت.
بعد که بنده وارد انتخابات مجلس ششم شدم در عالم سیاست ارتباطاتمان بیشتر شد و در مجمع تشخیص مصلحت که من از سال ۸۱عضو شدم آنجا منظم خدمت ایشان میرسیدیم. گاهی هم اموری مربوط به کمیته امداد امام بود بنده ارجاع میدادم به آقای عسگراولادی ایشان لطف میکرد. در تمام این سالها چه وقتی آقای نیری رئیس کمیته امداد امام بود چه آقای انواری و بنده چه نماینده مجلس ششم و چه رئیس مجلس هفتم بودم ارتباطالتی با کمیته امداد داشتیم و این هم فرصتی بود برای دیدار و گفتار با آقای عسگراولادی.
بعد در انتخابات مجلس هفتم باز در تهیه فهرست نمایندگان تهران و استانها ارتباط و همکاری داشتیم. در تمام طول مجلس هفتم هم ارتباطمان برقرار بود. در انتخابات مجلس هشتم شورایی به نام ۷+۸تشکیل شد که عملاً شد ۷+۶. آقای عسگراولادی در این شورا حضور داشتند بنده هم بودم در این شورا جلسات طولانی و متعدد در خدمت ایشان بودیم تا سالهای اخیر و ماههای اخیر. به هر حال بنده این توفیق را داشتم که چه در مجمع و چه حزب و چه در جبهه متحد اصولگرایان خدمتشان میرسیدم و همیشه برای ایشان احترام قائل بودم.
* شما یک چهره شاخص اصولگرا هستید مرحوم آقای عسگراولادی هم چهره شاخص اصولگرا بودند منش اصولگرایی آقای عسگراولادی چگونه بود؟
حدادعادل: آقای عسگراولادی یک اصولگرا بودند به این معنی که به اسلام و انقلاب و قانون اساسی و ولایت امام و بعد از امام ولایت مقام معظم رهبری معتقد بودند شاخصههای اصولگرایی را در خودشان داشتند. البته سلیقه سیاسی خاص خود را هم به عنوان یک اصولگرا داشتند.
از این اصولی که آقای عسگراولادی در طول ۶۵سال حیات سیاسیشان وجود داشت آیا از این اصول در جایی کوتاه آمدند سال گذشته خاطرم هست مواضعی آقای عسگراولادی گرفتند که با اعتراضاتی همراه شد. آیا آقای عسگراولادی سال گذشته از مواضع اصولی خودش کوتاه آمده بود؟
حدادعادل: حقیقت این است که بنده و امثال بنده با آقای عسگراولادی درباره مواضعی که ایشان سال قبل گرفتند اختلاف نظر داشتیم ولی همه معتقد بودند آقای عسگراولادی این مواضع را از روی هوای نفس یا مطامع دنیوی انتخاب نکرده بلکه از سر احساس وظیفه دینی و انقلابی و اسلامی بوده است. هیچ کس حتی تندترین مخالفان ایشان هم در این نیت و انگیزه شک نکرد.
موضوعی که همه افراد در مورد آقای عسگر اولادی اجماع دارند اخلاق او بود یکی از شاخصههای اصولگرایی نیز اخلاق است. آیا اصولگرایی منهای اخلاق میتواند باشد؟
حدادعادل: کار سیاسی در جمهوری اسلامی بدون اخلاق معنا پیدا نمیکند چه اسممان اصولگرا باشد چه اصلاح طلب، خصوصا اصولگرایان که باید مظهر اخلاق باشند. آقای عسگراولادی یک معنویت و صفایی داشتند و در وجود ایشان خودساختگی بود که به ایشان شیخوخیتی بخشیده بود در بین نیروهای جوانتر اصولگرا و همه نیروهای اصولگرا با قطع نظر از تعلقشان به تشکیلات خودشان (و با اختلاف سلیقهای که با ایشان ممکن است داشته باشند) نسبت به آقای عسگراولادی احترام قائل بودند.
منظورم بداخلاقیهایی است که در عالم سیاست رخ میدهد مخصوصاً در برخی از اصولگرایان که بداخلاقیهایی دیده میشود. این اصولگرایان چگونه بد اخلاقی میکنند اگر اصولگرایی را قبول دارند؟ چه باید کرد اصولگرایی از این بداخلاقیها پاک شود؟
حدادعادل: مقدار زیادش نتیجه دلبستگی به دنیاست. به خاطر پست و مقام و منصب و پول و شهرت و اینهاست. آقای عسگراولادی در طول زندگی خودش نشان داد یک آدم تکلیف گراست و اهل دلبستگی به چرب و شیرین دنیا نیست خاطرم هست آقای عسگراولادی برای دخترشان مجلس عروسی گرفته بودند بنده را هم دعوت کرده بودند. من اقرار میکنم در تمام این سالهای بعد از پیروزی انقلاب مجلس جشن عروسی در میان فرزندان مسئولین سادهتر از این مجلس جشن عقد و عروسی دختر آقای عسگراولادی ندیدم. سادگی مقام معظم رهبری جای خودش را دارد اما آقای عسگراولادی دعوت کرده بودند از ما در زیرزمین خانهشان صندلی چیده بودند و یک عده از دوستان خودشان را دعوت کرده بودند مداح هم به نظرم آقای سازگار بود که آمدند و مدح ائمه را خواندند پذیرایی هم مختصر بود. این برنامه جشن کسی بود که از اول انقلاب هر سال میلیاردها تومان و در این اواخر دهها میلیارد تومان پول از طریق کمیته امداد در اختیارش بود ولی نه خانهاش را از محلهای که قبل از انقلاب در آن زندگی میکرد جابجا کرد و نه سبک زندگیش را عوض کرد. اینها ارزشهائیست که نباید فراموش کرد.
*دربارۀ آقای عسگراولادی هجمهها و شایعاتی بود که ایشان زندگی اشرافی دارند این شایعات و مسائل از طرف چه کسانی صورت میگرفت؟ و چه کسانی آقای عسگراولادی را قبول نداشتند؟ منش ایشان را نمیپسندیدند؟ ساده زیستی ایشان را چرا به اشرافیگری تبدیل میکردند؟
حدادعادل: دو دسته بودند یک دسته کسانی که تفکر اصولگرایی را قبول نداشتند و به هر کسی که جزو باند و دسته آنها نبود انگ و ننگ میچسباندند این دسته از مخالفان روزی به شدت طرفدار اقتصاد دولتی بودند آقای عسگراولادی را طرفدار سرمایه داران و دشمن محرومان و اینجور چیزها میدانستند یک روزی هم برعکس شدند ولی باز هم با آقای عسگراولادی دشمنی میورزیدند. حساب اینها روشن است. ولی یک عده هم از نیروهای اصولگرا بودند که در داخل خانواده اصولگرایی با آقای عسگراولادی اختلاف سلیقه داشتند. خود بنده در بعضی موارد با آقای عسگراولادی اختلاف سلیقه داشتم. همه نیروهای درون خانواده اصولگرا آقای عسگراولادی را به پاکی، به سابقه طولانی خدمت و به طرفداری از محرومان، ساده زیستی، صداقت و درستکاری میشناختند و برای ایشان احترام قائل بودند و آقای عسگراولادی یکی از پیشکسوتان نهضت مبارزه در نهضت اسلامی بودند و در واقع مصداق السابقون السابقون محسوب میشدند.
*بسیاری از شخصیتها آقای عسگراولادی را مرد انصاف و اعتدال میدانستند اصولگرا هم بودند چگونه این اعتدال با اصولگرایی آمیخته میشود؟
حدادعادل: این سوال را از دوستانی کنید که این روزها صحبت از اعتدال میکنند و هیچ اصولگرایی را مظهر اعتدال نمیدانند.
*در مراسم تشییع آقای عسگراولادی از همه جریانهای سیاسی حضور پیدا کرده بودند چطور میشود همه جریانها قبولشان داشته باشند، حتی آقای ابراهیم یزدی را هم در مراسم دیدم؟
حدادعادل: هرکس ذرهای انصاف در وجودش باشد نمیتواند برای مردی که در راه مبارزه با طاغوت در دوران ستمشاهی ۱۳سال از بهترین سالهای عمرش را در زندان گذرانده و بعد از آن خودش را برای انقلاب خواسته نه انقلاب را برای خودش احترام قائل نشود هر کس به این کشور و به دین و به امام اعتقاد داشته باشد نمیتواند نسبت به کسی مثل آقای عسگراولادی نظر مثبت نداشته باشد.
*بسیاری آقای عسگراولادی را مرد بزرگی میدانند شما چه ویژگی ایشان را بزرگ میدانستید؟
حدادعادل: یکی ایمان محکمشان بود و انسشان با قرآن و معارف اسلامی و اعتقادشان به روحانیت و مرجعیت و اعتقاد و علاقهشان به امام و رهبری و درستی و پاکی و آگاهی از جریانات گوناگون سیاسی در شصت و چند سال اخیر از زمان مرحوم نواب صفوی تا نهضت ملی شدن نفت تا قیام امام و قیام ۱۵خرداد تا انقلاب و بعد از انقلاب تا امسال همه اینها از آقای عسگراولادی چهرهای شاخص و قابل احترام ساخته بود.
کمیته امداد که توسط ایشان اداره میشد به عنوان یک نهاد سالم مورد اعتماد جامعه پذیرفته شده است.
شما وقتی به تاریخ انقلاب مراجعه کنید میبینید خیلی از اسمها و نهادها در اثر بیتدبیری، بیتقوائی و سوء مدیریت و ندانم کاری دوستان و توطئه دشمنان به درجاتی صدمه دید، بعضی زیاد و بعضی کم. اما کمیته امداد امام دستگاهیست که در این کشور همه به آن اعتماد دارند. شما وقتی تابستان مسافرت میروید میبینید اول بزرگراهها ماشینها توقف میکنند و مردم از هر صنف و طبقه و صورت ظاهری که دارند پیاده میشوند جلوی صندوقهای کمیته امداد امام و کمکشان را میریزند داخل صندوق. همه قبول دارند که کمیته امداد امام مورد اعتماد است اینها افتخار هست برای زندگی آقای عسگراولادی و بقیه دوستانی که در کمیته امداد امام کار کردهاند.
* آقای عسگراولادی ضرورت وحدت اصولگرایی را تاکید میکردند. این روزها میبینیم هم در جناح اصلاح طلب مجموعه سلیقههای مختلف هست و هم در جریان اصولگرایی سلیقههای مختلف هست در این یکی دو سال اخیر دو واژه افراط و اعتدال وارد فضای سیاسی کشور شد آیا قرار است دو اصطلاح «افراطیون و اعتدالیون» جای اصولگرایی و اصلاح طلبی را بگیرد؟
حدادعادل: ما خوشحال میشویم اگر همه نیروهای علاقهمند به این کشور و مردم این کشور که معتقد به اسلام هستند در یک صف واحد قرار بگیرند و در خدمت این مردم کار کنند.
این کشور با اسم نجات پیدا نمیکند با کار صادقانه نجات پیدا میکند و امیدوار هستیم آقای روحانی بتواند از این اختلافها کم کند و این دیوار صف کشیهای موجود در کشور را کوتاه و کوتاهتر کند الان هم اظهار ناامیدی نمیکنم اگر چه آثاری که در این چند ماهه دیدهایم چندان منطبق با انتظار ما نبوده است.
*چرا آقای روحانی که عضو جامعه روحانیت مبارز و شخصیتی بودند که همواره در جریان اصولگرایی حضور داشتند وقتی به ریاست جمهوری میرسند از نیروهای اصلاح طلب استفاده میکنند؟
حدادعادل: باید از آقای روحانی سوال کنید. به هر حال آقای عسگراولادی دوست داشتند در درون اصولگرایان وحدت باشد و سعی میکردند با نیروهای بیرون قلمرو اصولگرایی هم ارتباط داشته باشند با آنها هم با محبت رفتار کنند این شخصیت ایشان بود.