«سخنرانی نهم: عاشورا در فرهنگ ایران»
غلامعلی حدّاد عادل
عاشورا در ایران یک واقعیت فرهنگی است و میتوان گفت که یک فرهنگ است، هر چند تا کنون از حیث فرهنگی و بهعنوان فرهنگ کمتر مورد بحث قرار گرفته است. ما ایرانیان بیشتر در درون این فرهنگ زندگی میکنیم و از برون کمتر به آن مینگریم. ما مسلمانان شیعه ایرانی، از بدو تولد، در دامان مادر، شاهد این فرهنگ بودهایم. کاممان را با تربت حسینی برداشتهاند، نوای روضه گوشهامان را نوازش داده و از کودکی در مراسم عزاداری شرکت کردهایم و، به هر حال، عمدتاً بازیگر صحنه بودهایم تا تماشاگر از بیرون. ولی میتوانیم، موقتاً و با حفظ همان اعتقاد و دلبستگی، عاشورا را در مقابل دیدگان خود قرار دهیم و بدان بهعنوان واقعیتی فرهنگی از بیرون توجه کنیم. در این بررسی، باید اعتقادات و عواطف شخصی خودمان را موقّتاً دخالت ندهیم و موضوع را با روشهای تحقیقی فارغ از احساسات ملاحظه کنیم. باید فرض کنیم که یک شخص غیرمسلمان و غیرایرانی و غیرشیعه میخواهد واقعیتهای فرهنگی جامعه ایران را مورد بررسی قرار دهد.
اگر فرهنگ را با همان تعریف متداول بپذیریم (که عبارت است از مجموعهای از اعتقادات و جهانبینی و اخلاق و ارزشها و آداب و سنن) عاشورا بهیقین مصداق بارز این تعریف است. عاشورا، بهعنوان یک واقعه تاریخی که یادآور حادثه کربلاست، از چند جهت شایسته عنوان فرهنگ است: نخست به اعتبار درونمایه این حادثه عظیم، دوم از حیث سابقه تاریخی، و سپس از نظر وسعت و گستره جغرافیایی و سرانجام از نظر تنوعی که در اشکال و آداب و رسوم و جلوههای آن در کشور ما وجود دارد. نکته مهم و قابل ذکر این است که عاشورا اسطوره نیست، بلکه واقعیت است. حادثهای نیست که در سایهروشنِ دوردست تاریخ اتفاق افتاده باشد و شبحی باشد از یک واقعه تاریخی. عاشورا واقعیت محض است. فیالمثل اگر بین حادثه عاشورا و داستان سیاوش مقایسهای بشود، تفاوت عاشورا با اسطوره بهتر نمایان میشود. در داستان سیاوش اسطوره بر واقعیت تاریخی غلبه دارد اما عاشورا به هیچ وجه در غبار تاریخ گمشده و محو نیست، بلکه زنده و دقیق باقی مانده و بهعنوان یک واقعیت مسلم مورد قبول است. اگر ما بگوییم که عاشورا نیرومندترین و زندهترین سنت اجتماعی در ایران و در کل عالم تشیع است سخن گزافی نگفتهایم. این ادّعا را میتوان با معیارهای دقیق مورد تحقیق قرار داد.
***
فرهنگ عاشورا هم واجد عقلانیت است و هم حماسه و هم عاطفه. با بعد عقلانی، فرهنگ عاشورا قابل فهم میشود، بدین معنا که عقل و فهم تصدیق میکند که رفتار امام حسین رفتاری است که خرد آن را در بالاترین سطح و درجه تأیید میکند. در عین حال، این اقدام اقدامی شجاعانه است و مثل اعلای فداکاری است و همین خصوصیت آن را قابل احترام میکند. هر انسانی، قطع نظر از دین و آیینش، در برابر این شجاعت و شهامت سر تعظیم فرود میآورد. احترام به نهضت عاشورا خاص شیعیان نیست، بلکه تمام مسلمانان و حتی غیرمسلمانان نیز فداکاری سیدالشهدا را یک حماسه احترامبرانگیز میدانند. نمونه بارز از میان غیرمسلمانانی که نهضت امام حسین را بسی محترم شمردهاند ماهاتما گاندی است. بعد سوم عاشورا بعد عاطفی آن است که نیرومندترین بعد آن محسوب میشود. عاشورا، به اعتبار جنبه عاطفی آن، قابل همدردی و همداستانی و همدلی است و این همان امری است که پیوند قلبی و ناگسستنی بین مردم و قهرمانان کربلا ایجاد میکند.
برای عاشورا از جهت دیگری نیز میتوان سه جنبه قائل شد: عاشورا هم الهی و هم انسانی و هم اجتماعی است. عاشورا قیامی است در اطاعت از خدا و برای رضای خدا. در عین حال، عاشورا جلوه بزرگ جنبههای اخلاقی و انسانی نیز هست و از سوی دیگر قیامی است کاملاً معطوف به یک هدف اجتماعی. اگر فرهنگ عاشورا را، با آن ریشههای واقعی و تاریخیاش، با مراسم و آیینهای مشابه در کشورهای دیگر مقایسه کنیم به والایی و ارزشمندی و پیشرو بودن این فرهنگ بیشتر پی خواهیم برد. برای این منظور، کافی است که نگاهی اجمالی به آداب و رسوم بعضی از ملتها بیندازیم و ببینیم که برای چه اموری اجتماع میکنند و خود را با چه چیزهایی سرگرم میکنند. بهطور مثال، میتوان به مراسمی با عنوان هالووین اشاره کرد که سالانه در امریکا بهصورتی گسترده با هزینههای گزاف برگزار میشود و هیچ ارزش والایی ندارد. نمونه بدتر از آن، گرد آمدن جماعت بسیار برای مشاهده آزار دیدنِ حیوانات بیگناه در مبارزه با انسانی مسلّح به سلاحهای سرد است! و لذت بردن از آن!! از اینجا معلوم میشود که تفاوت ره از کجاست تا به کجا… . با این مقایسه، عظمت فرهنگ عاشورا برای ما آشکارتر میشود. بزرگی ملتها را میتوان در بزرگی و عظمت فرهنگهای آنها دید.
باری، عاشورا «روحی» دارد و «جسمی» و دربردارنده «ظاهر و باطن» و «صورت و معنا»یی است. جسم و ظاهر و صورت عاشورا همان مراسمی است که برگزار میشود. لیکن این مراسم به مثابه «ظرف» است و «مظروف» آن «حقیقت عاشورا» و «پیام و معنای عاشورایی» است. پیام و معنای عاشورا فداکاری یک فرد با تمام داشتههای اوست: از مال و جان و فرزند و خانواده و تمام داشتههایش میگذرد برای اصلاح جامعه، برای خدمت به مردم، برای یاری رساندن به محرومان، و برای رفع ظلم و تأمین عدالت در راه رضای خدا و اطاعت از خدا و برای رسیدن به اهداف والای اجتماعی و انسانی و ایستادگی در مقابل حکومتی که بر خلاف همه اینها عمل میکند و هیچ مشروعیتی ندارد. امام حسین برای اینکه نامشروع بودن حکومت را برای تمام عصرها و نسلها اثبات کند ایستادگی کرد و به پیروزی رسید. پیروزی برای او آن بود که پیغامش پایدار بماند و روح و معنای آن از بین نرود و شعارهای محفوظ بماند.
ما درباره زندگانی امام حسین به جز همان وقایع ده روز عاشورا کمتر شنیدهایم و از بقیه زندگی ایشان کمتر خبر داریم. ولی ایشان ۵۷ سال زندگی کرده و تنها ده روز آن را در کربلا بودهاند که بقیه آن زندگی مقدمه آن ده روز بوده است. از جمله خطبههایی که از آن بزرگوار بهجا مانده خطبه مفصلی است که صاحب تحف العقول آن را نقل کرده است که در واقع سخنرانی امام حسین قبل از حادثه کربلا و عاشورا در جمع علمای دین و خطاب به دانشمندان دینی است. از مضامین این خطبه میتوان انگیزههای قیام امام حسین را از سخنان ایشان در یافت. خطبه با این عبارت شروع میشود که «اِعْتَبِروا اَیُّهَا النّاسُ بِما وَعَظَ اللهُ بِهِ أولِیاءَه (ای مردم از آنچه خدا دوستانش را بدان پند داده پند گیرید)». سپس امام حسین خطاب به مخاطبان خود میفرماید:
«…سپس، شما ای گروه بههمپیوسته، گروهی که ناموَر به دانش و نامدار به نکویی و معروف به خیرخواهی! به لطف خدا در دل مردم، شکوهمند هستید. بزرگْ از شما پروا میکند و ناتوانْ گرامیتان دارد و آن که بر او برتری ندارید و احسانی به او نکردهاید، شما را بر خویش مقدم میدارد. هرگاه نیازمندان از رسیدن به نیاز خود محروم بمانند، شما را شفیع قرار میدهند و شما به شکوهی، همچون شوکتِ شهریاران و بزرگواریِ بزرگان، در راه گام برمیدارید. آیا این همه از آن رو نیست که شما به جایگاهی رسیدهاید که مردم از شما امید دارند تا به حقّ خدا قیام کنید؟ اگرچه از قیام بیشتر حقوق الهی کوتاهی کردهاید، حقّ امامان را خوار شمردهاید و حقّ ناتوانان را تباه ساختهاید، ولی آنچه را حقّ خود میپندارید، دنبال کردهاید. نه مالی بذل کردهاید و نه جانی را در راه جانآفرین بهخطر افکندهاید. و نه برای خدا با گروهی در افتادهاید.
[با این حال] شما از خدا آرزوی بهشت و همجواریِ پیامبران و امان از کیفرش را دارید. ای کسانی که چنین آرزویی از خداوند دارید! من بر شما از آن میترسم که انتقامی از انتقامهای خدایی بر شما فرود آید»[۱].
لحن این خطبه مفصل چنین لحنی است. بینش امام حسین، حتی پیش از واقعه عاشورا، چنین بینشی است و، در واقع، این همان پیام و معنای عاشورا و همان مظروف آن ظرف است.
ولی مظروف، با همه اهمیتش، بدون ظرف نمیتواند پایدار بماند و ظرف، در اینجا، اسباب و لوازم اجتماعی است. هر پیامی، اگر در قالب لوازم و اقتضائات اجتماعی شکل نگیرد نمیتواند در طول تاریخ و در بطن و متن جامعه پایدار بماند و ادامه پیدا کند. درست مانند چشمهای که از نقطهای میجوشد یا آبی که از برف کوهستان میچکد و روی زمین جریان مییابد و در مسیر خود تابع جنس خاک و موانع و اقتضاهایی میشود که به این رودخانه شکل میدهد. عاشورا هم، به همین صورت، در طول تاریخ، در جوامع مختلف و به اقتضای انواع زندگیهای مردم، ظرفها و شکلهای خاصی پیدا کرده است. این شکلها در واقع ظهورات و جلوههای فرهنگی عاشوراست که تأکید ما هم بیشتر بر این جنبه است. به هر حال، عاشورا و فرهنگ عاشورایی را میتوان از جهات مختلف مورد بررسی قرار داد. نگاه ما در اینجا از چهار منظر متوجه عاشوراست: از منظر دینی، از منظر سیاسی، از منظر اجتماعی، و از منظر ادبی و هنری.
از لحاظ دینی، عاشورا نه تنها خود حاکی از یک عمل دینی است بلکه فرهنگ عاشورا بستر و فرصتی است از برای تعلیم و تبلیغ دین. به لحاظ آماری ثابت شده است که تعداد جلساتی که برای تبلیغ دین در ایّام عزاداری محرّم و صفر در کل کشور برگزار میشود از تمام جلسات دینی که خارج از این ماه برپا میشود بیشتر است. در جلسات عاشورا گویندگان و مرثیهخوانان معارف دینی را بیان میکنند، هم مسائل دینی و فقهی را تعلیم میدهند و هم به قرائت قرآن و بیان تعالیم دینی و اخلاقی میپردازند.
از دیدگاه سیاسی، عاشورا درس مقاومت و مبارزه با ظلم است و درس عزتخواهی و فداکاری و ستمستیزی و خسته نشدن و ایستادگی در راه حق. عاشورا یک مدرسه سیاسی است که برنامه درسی آن در تمام جلوههای عاشورایی جلوهگر است؛ چه در یک روستای دورافتاده که در خانه کوچکی روضهخوانی برپاست و چه در مجالس باشکوه و پررونق شهرهای بزرگ که در آنها عزاداری گستردهای بر پا میشود. در همه اینها وجه اشتراکی وجود دارد که آن را بهخوبی میتوان دید: همه به مظلومیت امام حسین واقفاند و همه میدانند که هر کجا مظلومی هست ظالمی هم باید بوده باشد و ظلمی هم باید رفته باشد. در کربلا هم ظلمی واقع شده و یک شخصیت ارجمند مظلوم واقع گردیده است. این حقیقت، این درس، و این پیام را از هیچیک از اشکال عزاداری امام حسین نمیتوان گرفت و این همان پیام سیاسی قیام عاشوراست که مختص به گروه خاص سنّی و اعتقادی و … نیست، بلکه هر کس که ظلمستیز و علاقهمند به عدالت باشد این احساسات را میپسندد.
جنبه اجتماعی فرهنگ عاشورا نیز بسیار گسترده و بااهمیت است. از دیدگاه روانشناسی، این عزاداری و روضهخوانی و گریستن برای امام حسین مایه تسکین آلام تک تک مردم و منشأ نوعی آرامش معنوی است. گریستن در عزاداریهای عاشورا، در عین حال که غم و حزن و اندوه است، نشاط و لطافت معنوی و سبکروحی است. همانطور که بارانْ خاک مزارع و باغ و بوستان را لطافت میبخشد، گریه در عزای امام حسین هم به روح عزاداران لطافت و تازگی میبخشد.
از سایر جهات و جنبههای اجتماعی نیز رفتار عزاداران قابل بررسی و توجه است. اگر در پژوهشها و درسهای رسمی دانشگاهی ما هنوز حق این واقعیت فرهنگی ایران ادا نشده بدین علت است که برنامههای رشتههای علوم اجتماعی ما از غرب آمده و تفکرات اجتماعی ما عموماً در قالب تفکرات اجتماعی غرب است. ما باید جامعه خودمان را بشناسیم و عاشورا بیگمان یکی از واقعیتهای مهم جامعه ماست. از خصوصیات جامعهشناختی عاشورا مشارکت گسترده همه مردم در این فرهنگ است. نمیتوان برحسب تعریف کسی را از فرهنگ عاشورا مستثنا کرد. همه دوستدار و ارادتمند این فرهنگاند: کودکان و نوجوانان و جوانان و سالخوردگان و زنان و مردان و روستاییان و شهریان و کشاورزان و کارگران و کارمندان و اصناف و بازاریان، همه و همه، به فرهنگ عاشورا تعلق خاطر دارند. تمام اقشار و گروههای اجتماعی و همه سکونتگاهها، اعم از محلهها، شهرها و روستاها، و حتی استانها و کشورها در عزاداری سیدالشهدا شرکت میکنند و از این حماسه بزرگ هویت میگیرند. افرادی از یک روستا یا یک شهر، ولو آنکه دهها سال باشد که مهاجرت کرده باشند و در یک شهر بزرگ مقیم شده باشند، در ایام محرم و عاشورا یا یکدیگر را پیدا میکنند و، در آن شهر، با حفظ هویت محلی خود، عزاداری میکنند، یا به زادگاهشان باز میگردند و در آنجا بهطور گروهی در عزاداری همشهریان و اهالی روستای خودشان شرکت میکنند. در این میان، هر کس با همان آداب و رسوم محلی خود در عزاداری شرکت میکند. تعاونی بودن عزاداریها نیز جنبه دیگری از عاشوراست. همکاری و مشارکت مردم در این عزاداری همان جنبه تعاونی آن است: کار گروهی و دستهجمعی، یعنی همان رفتاری که ما ایرانیها متهمیم که در آن ضعیفیم، در عزاداریهای عاشورا به اعلا درجه خود میرسد. در هیئتها، همه، بزرگ و کوچک، با عشق و علاقه و از روی اختیار و به قدر توانایی وظیفهای را برعهده میگیرند و این کار هیئتی، بهصورت دقیق، مدیریت میشود. نباید تصور کرد که کار هیئتی کاری آشفته و بدون برنامه است. کسانی که خود دستی بر آتش داشتهاند و از این کارها کردهاند خوب میدانند که مدیریت هیئت عزاداری، آن هم با مشارکت گروهی نامتجانس و گوناگون، چه اندازه دشوار است. فهرستی از وظایف بهصورت دقیق و حسابشده تهیه میشود که باید احصاء شود و مدیریت و زمانبندی گردد.
جنبه اجتماعی دیگر عاشورا در بحثهای علوم اجتماعی، از مقوله مردمشناسی است. آداب و رسوم و سنتها و آیینها در علوم اجتماعی در مردمشناسی بحث میشود. اگر دایرهالمعارفی راجع به عاشورا تدوین شود شاید بیشترین مدخلهای آن درباره آداب و رسوم باشد که شامل انواع آیینهای عزاداری و روضهخوانی و آداب و رسوم وابسته به آن خواهد بود. یک مثال همین روضهخوانی است که نام آن از کتابی به نام روضه الشهدا[۲] گرفته شده است. یک عالم شیعی، به نام ملاحسین واعظ کاشفی (متولد نیمه اوّل قرن نهم هجری)، در کتابی به نام روضه الشهدا (به معنای گلزار شهدا) مصائب کربلا را به تحریر در آورده است و قرنهاست که عالمان و واعظان و روضهخوانان از این کتاب در مجالس و منابر خود بهره میبرند و «روضه» میخوانند. این کار چندان رواج پیدا کرده که عنوان روضهخوانی به هر نوع عزاداری اطلاق میشود. امروز دیگر کسی کتاب روضه الشهدا را روی منبر به دست نمیگیرد تا روضه الشهدا بخواند اما همه روضهخوانی میکنند و این نام از اینجا گرفته شده است.
مقوله دیگر در پژوهشهای جامعهشناختی و مردمشناختی عاشورایی مکانهای متنوع روضهخوانی است: از مساجد و حسینیهها و تکیهها گرفته تا خانههای مردم و مراکز کسبوکار و ادارات و مدارس و دانشگاهها. گاه حتی از معابر استفاده میشود و موقّتاً بخشی از پیادهروها به محلی برای برگزاری مراسم عزاداری اختصاص مییابد. برنامههای مجالس عزاداری نیز از حیث گستردگی و تنوع پدیده قابل تأملی است. مراسم محرم، به حسب زمان، تنوع خاص خود را دارد. همچنین میتوان به سنتهای متنوع در استقبال از ماه محرم در هر منطقه از ایران اشاره کرد. در این باره، میتوان به همکاریهای دستههای جمعی و کمکهای مالی مردم برای هزینههای مراسم و نیز همکاری در برپایی خیمههای عزاداری و نصب کتیبهها و آمادهسازی وسایل عزاداری اشاره کرد. آداب و رسوم در حرکات دستههای عزاداری نیز نمودار فرهنگ گسترده عاشوراست. بخش مهمی از آداب و رسوم و سنتها، که هم دینی و هم اجتماعی و هم مردمشناختی است، متعلق به وقف و نذر و اطعام است که از مراسم عاشورایی جداشدنی نیست. از مشارکت مختصر افراد محتاج و تنگدست گرفته تا مراسم مفصل چند ده هزار نفری که در آنجا جمعیتهای فراوان اطعام میشوند و غذا میخورند.
در اینجا، بهعنوان شاهدی بر آنچه گفتیم، نمونهوار، مطلبی از کتاب شرح زندگانی من تألیف عبدالله مستوفی نقل میکنم که نمایانگر فواید و تأثیرات اجتماعی و تربیتی و اخلاقی و فرهنگی مجالس روضهخوانی است و البته مشتی است نمونه خروار. نویسنده پس از بحث چنددهصفحهای درباره آداب و رسوم مربوط به عاشورا در زمان خودش، که اواخر دوره قاجار است، مینویسد:
« این بود وضع عزاداری و این بود اخلاق مردمانی که وجهه عمومی این عزاداری را اداره میکردند. آیا این مردم بیسواد و عامیان بَحتِ بسیط، که اسم خود را هم نمیتوانستند بخوانند، این اخلاق نیک و این نکتهسنجیها و لطیفهگوییها و حرّیت فکر و اراده را از کجا آموخته بودند؟
مسلماً پای همین منبرها و در همین اجتماعات. زیرا روضه بهانه و اصل مقصود انتشار تربیت و معلومات اسلامی در توده مردم بود. گذشته از منبر واعظها، که نصف بیشتر اوقات روضه را اشغال میکرد، همان روضهخوانها و ذاکرین هم مطالبی را میگفتند که مایه پرورش افکار و اخلاق آنها بوده و «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرّه خَیراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرّه شَرّاً یَرَهُ» را در مغز آنها فرو میبرد و توده را عملاً تربیت و از همه بالاتر ایمان را در قلب آنها جایگزین و محکم میکرد.
جمع شدن عارف و عامی و اعیان و اشراف و متوسط و فقیر در یک مجلس و زیر یک چادر و برای یک مقصود، باعث خبردار شدن طبقه توانا از حال ناتوان و در نتیجه تراوش اعمال خیر از این طبقه و عمومیت دادن فرهنگ در طبقات پایین بود. در فاصله دو روضهخوان، که قلیان و چای به مردم می دادند، هرکس با همسایه خود در اطراف بیانات روضهخوان و واعظ مذاکراتی میکرد و اگر مشکلی داشت از عالمتر از خود، که در آن مجلس زیاد و اکثر نزدیک به او بودند، سوالاتی کرده و مشکل خود را حل میکرد و حول و حوشْ هم، از این سؤال و جواب، استفاده خود را میکردند. بهواسطه همین مجالس بود که معارف اسلامی در عارف و عامی مردمان این کشور عمومیت داشت و همه، بیش و کم، سعی میکردند خود را به متخلّق به اخلاق اسلامی کرده، در فرهنگ و اخلاق و مذهب عامی بحت بسیط نباشند.
در همین مجالس بود که روح دموکراسی اسلامی مورد بروز و ظهور پیدا میکرد. فلان مرد کاسب طمطراق و غاشیه و اسب و نوکر فلان اعیان محل را دیده بود، در این مجالس میدید که پسر همین اعیان که صاحب مجلس است، با کمال ادب و با تبسمی که دلیل رضایت او از این عمل است فنجان چای را دست گرفته، دو زانوی ادب بر زمین میگذارد و به او تقدیم میدارد. همین عمل ساده، حس تعالی و برادری و برابری و یکرنگی را در طرفین ایجاد و بالنتیجه سبب پرورش روح و علوّ طبع طبقه پایینتر شده و روح دموکراسی را در قلب طرفین جایگیر میکرد.»[۳]
اما، از نظر ادبی، عاشورا میدان وسیعی برای زبان و ادب فارسی است؛ چه شعر و چه نثر. ادب عاشورایی، حتی در شکل منثور، سبک و زبان خاص خود را دارد و با آنکه عامهفهم است، با زبان کوچه و بازار فرق دارد. بهعنوان نمونه، میتوان به کتاب مقتلی اشاره کرد به نام «کتاب آه»[۴]، که ترجمه و گزارشی جدید از کتاب «نَفَسُ المَهموم» است که از قدیم در منبرها و مجالس خوانده میشد. شعر عاشورایی هم که جای خود دارد و در ادب فارسی باب بسیار وسیعی است. از قدیم، شاعران مسلمان، حتی شعرای سنّیمذهب برای کربلا شعر گفتهاند. نمونهای از این شاعران سیفالدین فرغانی است که قصیده جانگدازی با مطلع «ای قوم بر این عزا بگریید/ بر کشته کربلا بگریید» سروده یا مولانا جلالالدین بلخی که غزلی با مطلع «کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی» دارد. این دو را از شعرای اهل سنت نمونه آوردم، اما تعداد شاعران شیعهای که درباره کربلا شعر گفتهاند و ادای دین و تکلیف و عرض ارادت کردهاند از شماره بیرون است. معروفترین شاعر عاشورایی محتشم کاشانی است و مجلسی نیست که از اشعار او خالی باشد. امروزه نیز شعر آیینی و عاشورایی بخش مهمی از ادبیات ما را تشکیل میدهد.
آخرین جنبهای که باید به آن اشاره کرد جنبه هنری فرهنگ عاشوراست. آیینها و مراسم مربوط به عاشورا از هنر لبریز است و هنر در آن با جلوههای گوناگون حضور و ظهور دارد. گاه در قالب موسیقی است که دلنشینی صدای نوحهخوانان در دستگاه و مقام مناسب مجلس است و گاه انواع ضربآهنگهای موجود در اشعار و نوحههاست؛ نوحهها و نغمههایی که به طرق مختلف همراه با همسرایی دیگران خوانده میشود و دیگران همراه با حرکات موزون به آن نوحهها جواب میدهند. دستها با هم به سینه میآید و پاها با هم حرکت میکند و گروهی عزادار دستهجمعی جواب میدهند و اشعار را با هم میخوانند. گاهی نیز در قالب نقاشی و گرافیک است، که بهویژه در سالهای اخیر بسیار رواج پیدا کرده است و بعد هنری تازهای به فرهنگ عاشورایی بخشیده است.
در میان هنرهای عاشورایی، از همه مهمتر هنر نمایش است که قدمتی دیرینه دارد و به تعزیه و شبیهخوانی مشهور است. تعزیه تنها شکل از هنر نمایش است که تداوم داشته و ما آن را از جایی نگرفتهایم و خودمان داشتهایم و زنده بوده و هنوز هم زنده است. تعزیه تکرار نمادین عاشوراست. آنچه در کربلا و در شام و کوفه رخ داده در تعزیه نمایان میشود. در تعزیه، مانند هر نمایش دیگر، تمام هنرها مجال ظهور پیدا میکنند.
گوناگونی شیوههای برپایی مراسم و آیینهای محرم و عاشورا به اندازه گوناگونی فرهنگ ملل و اقوام مسلمان است و در هر جایی آن را به شیوهای ادا میکنند. در هند و شبه قاره به شکلی و در افغانستان به شکل دیگر و در ایران به شکل دیگر و در آسیای مرکزی و عراق و بینالنهرین و … نیز به شکلی.
عرصه وسیع و مهم دیگری از فرهنگ عاشورا «زیارت» است که نباید فراموش شود. زیارت کربلا واقعیتی انکارناپذیر در فرهنگ جامعه ایرانی است. همانطور که عاشورا از فرهنگ ایران جداشدنی نیست، زیارت هم بخشی انفکاکناپذیر از عاشوراست. کربلا از آن روز که در محرم سال ۶۱ هجری مرقد و مدفن امام حسین (ع) شده تا امروز که سال یکهزار و چهارصد و سیوسه هجری قمری است، زیارتگاه ایرانیان شیعه بوده است. سفر به عتبات آرزوی شیعیان بوده و مردم ایران مسافران دائمی عتبات در طول تاریخ اسلامی خود بودهاند. این اشتیاق امروز بیش از هر زمان دیگر مشهود است. شناخت ملت و مردم ایران بدون شناخت فرهنگ این ملت میسّر نیست و فرهنگ ملت ایران را بدون درک معنا و جایگاه دین نزد این ملت نمیتوان شناخت و معنا و جایگاه دین نزد ایرانیان هم بدون فهم منزلت و مکانت عاشورا و کربلا نزد ایرانیان ممکن نمیشود.
عشق و علاقه مردم به کربلا حیات و ممات نمیشناسد. آنها دوست دارند در زندگانی و مرگ با حسین بن علی (ع) محشور باشند. تا زنده هستند، با تحمّل انواع مشکلات، که در هر عصری به نوعی است، خود را به کربلا میرسانند و بسیاری وصیت میکنند تا پس از مرگ، جنازهشان به کربلا و نجف برده شود تا در مجاورت امامان محبوب خود بیارامند.
حتی بدن کسی مانند میرزا تقی خان امیرکبیر را، که نخست در کاشان دفن شده بوده، چند ماهی بعد، از کاشان به کربلا میبرند و او را در آن خاک مدفون میسازند[۵].
عشق و علاقه بسیاری از ایرانیان به زیارت کربلا و صحن و سرای حرم امام حسین (ع) به اندازهای است که هر چیز نفیس و عزیز و گرانبها که دارند برای آنجا میخواهند. آنها داراییهای منقول و غیرمنقول خود را وقف آستانه امام حسین در کربلا میکنند تا عشق و علاقه خود را نشان داده باشند. «کربلایی» صفت کسی میشود که به زیارت کربلا مشرّف شده، همانطور که «حاجی» صفت کسی است که به حج مشرّف شده است و «مشهدی» صفت کسی که به زیارت مشهد رفته باشد.
عاشورا یک رسانه نیز هست و کل این فرهنگ دارای یک جنبه رسانهای قوی است و شیعیانِ سراسر جهان با زبان عاشورایی با هم ارتباط برقرار میکنند. این فرهنگ یک تریبون وسیع برای ارتباط با توده مردم است.
فرهنگ عاشورایی فرهنگ والایی و شکوه است و سرمایه و افتخار عظیمی برای ملت ماست. عاشورا جزئی از هویت و فرهنگ ما ایرانیان است.
۱. محمّدی ریشهری، محمد؛ محمود طباطبایینژاد؛ روحالله طبایی. حکمتنامه امام حسین. مترجم. عبدالهادی مسعودی. قم: دارالحدیث، ۱۳۸۵، ج ۱، ص ۴۶۹-۴۷۰.
۲. کاشفی، حسین بن علی. روضه الشهدا. به تصحیح حسن ذوالفقاری و علی تسنیمی، با همکاری صبا واصفی. تهران: معین، با همکاری مرکز تحقیقات زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۰.
۳. مستوفی، عبدالله. شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه. تهران: زوّار، ۱۳۷۱ (چاپ سوم)، ج ۱، ص ۳۱۵.
۴. کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین بن علی علیهما السلام. ویرایش یاسین حجازی. تهران: جام طهور، ۱۳۸۸.
۵. آدمیت، فریدون. امیرکبیر و ایران. تهران: خوارزمی، ۱۳۵۵ (چاپ پنجم)، ص ۷۳۸.