بسم الله الرحمن الرحیم
فرهنگ ایران
«سخنرانی هفتم: کتاب»
کتاب بارزترین شاخص فرهنگ در هر کشور است و در ارزیابی فرهنگ ملتها هیچ شاخصی بهاندازه کتاب نماینده سطح فرهنگی نیست. در هر فرهنگ و تمدنی، هر اندازه که وضع کتاب، کمّاً و کیفاً، مطلوبتر باشد سطح آن فرهنگ و تمدن بالاتر است. کتاب، همه، اندیشه است و اگر با مولوی همسخن شویم که «ای برادر تو همه اندیشهای» میتوانیم بگوییم که کتاب، همه، «انسان» است و «انسانی» است و جوهر و عصارۀ وجود انسان و اثر انسان در طول تاریخ در کتاب بهیادگار مانده است .
کتاب هم مولود فرهنگ است و هم مولّد آن و هم بهترین مجرای انتقال آن. کتاب آیینۀ علم و اخلاق و هنر و دین هر جامعه است؛ آینهای که در آن وضع زندگی مردم در طول تاریخ و در گسترۀ جغرافیا مشخص میشود. بر این اساس، میتوان گفت ارزیابی فرهنگ ایران هم از طریق کتاب کاری منطقی است
۱. کتاب در ایران پیش از اسلام
آگاهی ما درباره کتاب در دوران قبل از اسلام اندک است، اما در همین آگاهی اندک نیز نشانههایی هست دال بر اینکه مردم ایران از دیرباز به کتاب و کتابت و علم و دانش علاقه و اهتمام داشتهاند. از قدیمترین نمونههای کتابت در ایران نقلی است که ابن ندیم در الفهرست کرده است. ابن ندیم (قرن هق) دانشمندی است که خود به حرفه کتابفروشی اشتغال داشته است و به «ابن ندیم ورّاق» هم شهرت دارد. او دست به تدوین فهرستی مفصل زده است شامل کتابهای عمده و معروفی که در زمان خودش به دست او رسیده بوده است. ابن ندیم، در این کتاب، قولی دارد که ترجمه فارسی آن چنین است:
«پادشاهان ایران [مراد طهمورث است] به اندازهای به نگاهداری علوم و باقیماندن آن بر روی زمین علاقهمندی داشتند که برای محفوظ ماندن آنها از گزند و آسیب زمانه و آفتهای زمینی و آسمانی، گنجینه کتابها را از سختترین و محکمترین چیزی برگزیدند که تاب مقاومت با هرگونه پیشآمدی را داشته و پایداری و دوامش در مقابل سیر و گردش زمانه زیاد بوده و عفونت و پوسیدگی کمتر به آن راه داشت و آن پوست درخت خدنگ بود که به آن تموز گویند… و پس از آنکه بهترین وسیله را برای نگاهداری علوم بهدست آوردند، برای یافتن بهترین جا و محل به جستوجوی زمینها و شهرستانها برخواستند که بهترین آب و هوا را داشته باشد و عفونتش کمتر و از لرزش زمین و فروریختگی بهدور و در گلش آن چسبندگی باشد که ساختمانها برای همیشه استوار و پایدار بماند. …شهرستانی را با این صفات جز اصفهان نیافتند و در آنجا نیز به تمام گوشه و کنارها رفته و بهتر از رُستاکِ جِی جایی ندیدند… و به قهندژ [کهندژ] که میان شهر جی قرار داشت آمده و علوم خود را در آنجا به ودیعت گذاشتند که تا زمان ما باقی و پایدار ماند و نام این محل سارویه بود. …در سالهای گذشته گوشهای از این ساختمان ویران گردیده و در آن سَغی [عمارتی طولانی و دراز] نمایان شد که با گِلِ سفت ساخته شده بود و در آن کتاب زیادی از کتایهای پیشینیان دیده شد.»
خود ابن ندیم این اطلاعات را از کتای در همان کتابخانه بهدست آورده است. ابن ندیم دژ ساریه جی را از حیث عظمت و شگفتی به اهرام مصر تشبیه میکند.
چنین نقل قولهایی را تحقیقات باستانشناسان هم تأیید کرده است. در حدود سال ۱۳۱۲ در حفاریهای تخت جمشید به محلی دست یافتند که در آن سه هزار لوح گلی مکتوب موجود بود و ظاهراً بهمنزله یک کتابخانه عمل میکرده است. توجه و علاقه ایرانیان به کتاب را از کتابهای کهنی که از زبانهای دیگر ترجمه شدهاند نیز میتوان دریافت. بهطور مثال، برزویه طبیب کتاب کلیله و دمنه را از هند به ایران آورد و آن را از سانسکریت به پهلوی ترجمه کرد. این کتاب بعدها از پهلوی به عربی و از عربی به فارسی ترجمه شد. این کتاب معروف به زبانهای دیگر نیز ترجمه شده است ولی فضل تقدّم با ایرانیان بوده است که پیش از سایر اقوام اهمیت و فایده آن را درک کرده و آن را به زبان خود برگرداندهاند. نمونه دیگر، وجود دانشگاهی همچون دانشگاه جندیشاپور در ایران پیش از اسلام است که از جدّی بودن علم حکایت میکند و میتوان تصور کرد که در این دانشگاه بیگمان کتاب و کتابخانه و کتابخوانی رونق و رواج داشته است؛ چندانکه دانشمندانی نیز از امپراتوری روم به دربار ساسانی پناه میآورده و در دانشگاه جندیشاپور مشغول تدریس میشدهاند. این فضای باز علمی بیشک با کتاب و کتابخوانی همراه بوده است.
۲. کتاب در ایران اسلامی
با ظهور اسلام، افق تازه و روشنی در برابر چشمان مردم ایران گشوده شد و کتاب، تولّد دوبارهای پیدا کرد. کتاب و اسلام بهاندازهای درهمتنیده و به هم نزدیکاند که میتوانیم گفت این دو همزادند. هر گاه و هر جا که یادی از اسلام هست، یادی از قرآن هم هست که خود یک کتاب است و مسلمانی در ذهن مسلمانان همیشه با کتاب تداعی میشود. نخستین سخن وحی به پیامبر «اقرأ» و خطابِ «بخوان» بوده است و قرآن در این نخستین خطاب به پیامبر یاد از خدایی کرده است که با قلم تعلیم میدهد:
«اقرأ و ربّک الاکرم الذی علّم بالقلم علّم الانسان ما لم یعلم» (سوره علق، آیات ۲ و ۳ و ۴)
بخوان که پروردگارت از همه ارجمندتر است؛ همو که با قلم آموخت؛ (و) به آدمی آنچه نمیدانست آموخت.
این دین با این آیات متولّد شد و، از همان آغاز نزول وحی، مسلمانان اهتمام به حفظ آیات و حفظ کتاب آسمانی خود داشتند و آن را، هم در حافظه و هم در بیرون از ذهن، حفظ میکردند. اهتمام دین اسلام به آموزش و سواد و خواندن و نوشتن بهاندازهای است که، در زمان پیامبر، در جنگها، وقتی که مسلمانها اسیر میگرفتند، فدیه و خون-بهای آن اسیر را برای آزادی، تعلیم سواد به مسلمانها مقرّر میکردند. یعنی اگر آن اسیر سواد داشت او را مجبور میکردند که به تعدادی از مسلمانهای بیسواد سواد بیاموزد تا آزاد شود. سواد و دانشاندوزی تا این اندازه برای آنان اهمیت داشته است. این توجهات و اهتمامها بهاندازهای مؤثر واقع شد که مسلمانان در مدت نیم قرن به قدرتی فرهنگی و تمدّنی مبدل شدند و هنوز یک قرن نگذشته بود که تا اروپا پیش رفتند. در منابع نقل کردهاند که هنگامی که امام رضا (ع) از مدینه به خراسان میرفت به نیشابور که رسید مردم از این فرزند پیامبر درخواست کردند که برای آنها حدیثی بیان کند. امام همانطور که سوار بر شتر بودند شروع به صحبت کردند. شیخ صدوق نوشته است که ۲۴۰۰۰ قلم و قلمدان در دست مردم بود تا سخنانی را که مستقیماً از امام معصوم می-شنوند یادداشت کنند. این رقم نشانه شکوفایی و شکفتگی علم و دانش و کتاب و کتابت در فرهنگ و تمدن اسلامی است.
۳. کتابخانهها
در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران اسلامی انواع کتابخانهها وجود داشته است: در ری، نیشابور، مرو، بخارا، سمرقند، اصفهان، کرمان، طوس، تبریز، همدان، شیراز، قم، یزد، و بسیاری شهرهای دیگر. در همه این شهرها کتابخانههای بزرگ متعدد بهصورت همزمان وجود داشته است. در حقیقت، ترکیب «کتاب» با «دین و دینداری» این وضع را بهوجود آورده بوده که هر جا سخن از دین و دینداری و مسلمانی بوده کتاب و کتابخانه هم بوده است. هر جا مسجد جامعی سراغ داریم آن مسجد جامع کتابخانه معتبری هم داشته است. علاوه بر مساجد، در مدرسههای دینی نیز کتابخانههای بزرگی وجود داشته است و در این مدرسهها، که در واقع هر کدام دانشکده و دانشگاهی بوده است، کتاب بهعنوان رکنی از ارکان آموزش وجود داشته است. بهطور مثال، همه نظامیههایی که خواجه نظامالملک در شهرهای مختلف ساخته بوده کتابخانه داشتهاند.
علاوه بر اینها، در بقاع متبرکه، در کنار قبور امامزادهها، همیشه کتابخانههای خوبی وجود داشته که نمونه بارز آن کتابخانه آستان قدس رضوی (قدیمترین کتابخانه موجود ایران) است. ما میتوانیم ادعا بکنیم که در ایران کتابخانهای داریم که بیش از ۱۲۰۰ سال سابقه دارد و آن کتابخانه آستان قدس رضوی است. در این کتابخانه هماکنون اسناد و مدارک و دفترهایی وجود دارد که نمودار سازمانی و تشکیلات کتابخانه را در دوران صفوی (یعنی چهارصد سال پیش) نشان میدهد و در آنها حقوق و مواجب کارمندان و مسئولان این کتابخانه و نام آنها ثبت و ضبط شده است. اینها اسناد فرهنگی ما و اسناد بزرگی ملت ماست و نشان می-دهد که ما ایرانیان چنین ملتی هستیم. کتابخانه آستان قدس رضوی محل مورد اعتماد برای وقف کتاب و سپردن کتاب و خزانه کتاب از سراسر ایران و بلکه جهان اسلام بوده است و مخصوصاً این کتابخانه یکی از چند کتابخانه معتبر از نظر نسخههای خطی و اسناد تاریخی است. در سایر امامزادهها و بقعههای متبرک هم کتابخانههای کوچک و بزرگ فراوان بوده است. در خانقاهها هم کتاب و کتابخانه وجود داشته که همه اینها در مطالعاتی که دانشمندان کردهاند ضبط شده است.
مؤسسات علمی در ایران، همواره کتابخانههای بزرگی داشتهاند که جزء منضم و الحاقی آنها بوده است. رصدخانه مراغه یکی از آنهاست که بعد از حمله مغول به همت خواجه نصیر طوسی در مراغه بنا شده است و نوشتهاند که در کتابخانه رصدخانه مراغه چهارصدهزار جلد کتاب وجود داشته است. امروز چاپخانهها ممکن است در مدت یک هفته بتوانند چهارصدهزار جلد کتاب چاپ بکنند، اما اهمیت این رقم مربوط به روزگاری است که استنساخ و تولید یک جلد کتاب گاه ماهها و در مواردی سالها طول میکشیده است. کتابی در فرهنگ ایران هست که فرایند تولید آن بیست سال بهدرازا کشیده است. این کتاب بینظیر «شاهنامه طهماسبی» است. گفتهاند که نقاشیهای این کتاب زیر نظر یکی از استادان فن بوده و جماعتی از هنرمندان و خطاطان و تذهیبگران و هنرمندان دیگر، ابتدا در هرات و سپس در تبریز، تحت مدیریت یک نفر و با هزینه دربار تصویرها و مجلسهای این کتاب را در کنار ابیات شاهنامه بر کاغذ نقش کرده و این کتاب را تدوین و فراهم کردهاند. میتوان تصور کرد که با امکانات آن زمان چه مایه کار میباید کرده باشند تا قصههای شاهنامه را با خط خوش بنویسند و در عین حال محاسبه و مدیریت کنند که چهقدر از این ابیات را در گوشه صفحه بنویسد و چهاندازه فضای باز بگذارند تا نقاشیها در آن جای بگیرد. در این کتاب، بیش از ۱۷۰ مجلس بزرگ با کیفیت بسیار بالا در فن نگارگری ایرانی (مینیاتور) جای دارد که هر صفحه آن امروز با ارزش مادّی میلیونها دلار در حراجهای بینالمللی خرید و فروش میشود. خوشبختانه بعد از انقلاب بخش اعظم این اثر بزرگ به ایران منتقل شده و قرار است که چاپ شود و در اختیار اهل فرهنگ و هنر قرار بگیرد. باری، چهارصدهزار جلد کتاب به زبانهای عربی و فارسی و چینی و سانسکریت و رومی و انواع زبانهای دیگر، آن هم فقط در یک کتابخانه در مراغه، مجموعه عظیمی است که جز با عشق و همّت بلند فراهم نمیآمده است. نمونه دیگر نیز ربع رشیدی است که یک شهرک علمی- فرهنگی بوده و کتابخانه بزرگی داشته است. ربع رشیدی چندان مُعْظَم و بااهمیت است که باید مستقلاً در مَقالی دیگر، جداگانه، به آن پرداخت.
کتابخانههای شخصی متعلق به علما و دانشمندان نیز در ایران فراوان بوده است. دانشمندان اغلب در خانهها یا در حجرههای شخصی خود، در مدارس علمیه، کتابخانههای بزرگ و کوچک داشتهاند. این کتابخانهها را میتوان از نظر تعلق به صاحبان و بانیان آنها دستهبندی کرد. بسیاری از شاهان در دربارشان کتابخانههای بزرگ داشتهاند. کتابخانه معروف عضدالدوله دیلمی در قرن چهارم از این دست است. مَقْدسی جغرافیدان، خود، از این کتابخانه بازدید کرده و درباره آن گفته است که کتابخانه عضدالدوله (۳۳۸-۳۷۲ق) در شیراز در بنای ویژهای قرار داشت و یک وکیل و یک خازن و یک مشرف که از میان افراد لایق شهر برگزیده شده بودند آن را اداره میکردند. کتابخانه دارای تالاری طویل و طاقبندیشده بوده که در دو سوی آن اتاقهایی قرار داشته است. درون دیوارهای تالار اتاقها و گنجههایی از چوب روکشدار، بهبلندای یک مرد کامل و پهنای سه ذراع در نظر گرفته شده بوده که درِ آنها از بالا به پاین گشوده میشده است. همه کتابها در گنجهها مرتب شده بوده و هر شاخه-ای از علم، گنجه و سیاههای خاص خود داشته که نام کتب در آن ثبت شده بوده است. به نوشته مقدسی، عضدالدوله هر کتابی را که در زمان وی در رشتههای مختلف علمی منتشر شده بود در آن کتابخانه گردآوری کرده بود. این کتابخانه توسط دربانان محافظت میشده و فقط کسانی به درون آن راه مییافتهاند که قادر به درک ارزش آن بودهاند.
نوح بن منصور سامانی نیز که در قرن چهارم شرق ایران حکومت میکرده در بخارا کتابخانهای داشته است و ابن سینا در جوانی مدتی در این کتابخانه مطالعه کرده است. ابن سینا در شرح حال خودنوشتش دربارۀ این کتابخانه میگوید:
روزی از او دستوری خواستم که به کتابخانه ایشان بروم و آنچه از کتابهای پزشکی در آن جا هست بخوانم و مطالعه کنم. پس مرا دستوری داد و به سرایی اندر شدم که خانههای بسیار داشت و در هر خانهای صندوقهای کتاب بود که در روی هم انباشته بودند. در یک خانه کتابهای عربی و شعر بود و در دیگری قصه و بدینگونه در هر خانهای کتابهای دانشی. پس بر فهرست کتابهای اوایل ]یعنی علوم یونانی[ نگریستم و هرچه از آنها را که نیاز داشتم خواستم و کتابهایی یافتم که نام آنها به بسیاری از مردم نرسیده بود.
ابوالمعالی، مترجم کلیله و دمنه به فارسی، در مقدمه خود بر این کتاب میگوید در همان ماوراءالنهر و در همین دوران، هر هفته جلساتی با دانشمندان برپا میشده و بحثهای علمی در میگرفته است. پیشنهاد ترجمه کلیله و دمنه نیز در همین جلسات به وی شده است و، به هر حال، آن محیط محیطی فرهنگی بوده و نشاط فرهنگی داشته است.
علاوه بر شاهان، شاهزادگان و وزیران و امیران و رجال سیاسی و معاریف و علما و دانشمندان نیز که از تمکن برخوردار بودند، گهگاه، بهسبب ذوق و از روی علاقه و دانش، کتابخانههای مهمی برای خود بنا میکردند. یکی از اینان صاحب ابن عبّاد است. از علاقه او به کتاب بسیار نوشتهاند. وقتی که او را دعوت میکنند تا از اصفهان به بخارا برود، در جواب مینویسد که برای من دشوار است؛ چون چهارصد شتر لازم است تا کتابهای کتابخانه مرا حمل کند. حتی هنگامی که به سفر میرفته است کتابهای دمدستی و ضروریاش را با سی شتر همراه خود حمل میکرده است. نوشتهاند که چون در اندلس کسی کتابی تألیف کرده بوده، وی کسانی را فرستاد تا آن کتاب را از آن سر دنیای اسلام برای او بیاورند.
در دوران معاصر نیز نمونهها فراوان است. دو نمونه مهم در ایران یکی کتابخانه و موزه ملی ملک در تهران (تأسیس ۱۳۱۶ به همت حاج حسین آقا ملک) است و دیگری کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی در قم (تأسیس ۱۳۴۴ به همت خود ایشان). کتابخانه و موزه ملی ملک را حاج حسین ملک، بهعنوان یک فرد متمکن که در همه عمر به دنبال پیدا کردن کتاب-های نفیس و گرد آوردن آنها در کتابخانه بود، تأسیس کرد. این کتابخانه در زمان حیات وی وبا نام کتابخانه ملک به وجود آمد و امروز هم مورد استفادۀ اهل علم است و دریایی از ذخایر علمی و هنری است. در شهر قم نیز کتابخانهای هست که مجموعه اصلی آن بههمتِ یک روحانی دانشمند و یک مرجع تقلید به نام آیتالله العظمی مرعشی نجفی گرد آمده است و امروز یکی از کتابخانههای بزرگ جهان اسلام است. آیتالله العظمی مرعشی نجفی در زمان طلبگی برای اینکه آثار دانشمندان مسلمان و شیعه از بین نرود، با آنکه تنگدست هم بوده، هر کتاب مهمی را که مییافته میخریده است. وی درباره انگیزه خود از جمعآوری کتب و راهاندازی کتابخانه میگوید:
«روزی در حال عبور از قیصریه نجف، عدهای از اهل علم را دیدم که در محلی تجمع کردهاند… دیدم کسی با چوب ایستاده و کتابهایی را به حراج گذاشته است… یک مقدار که ایستادم دیدم بیشتر این ذخایر اسلامی و شیعی را شخصی به نام کاظم با پول زیادی میخرد… سؤال کردم این شخص کیست؟ گفتند: او نماینده کنسول انگلیس در بغداد ست. به فکر افتادم… یا قصد از بین بردن آنها را دارند و یا میخواهند منابع دست اول شیعی را که در اختیار برخی از علما بوده جمعآوری کنند تا ما به آنها دسترسی نداشته باشیم» (نقل از دانشنامه برخطِ ویکیپدیا)
در شرح حال ایشان به نقل از خود ایشان نوشتهاند که گاهی روزه استیجاری میگرفته و نماز استیجاری میخوانده و با پولی که میگرفته نسخه خطی کتابی را از جایی که سراغ داشته میخریده و در کتابخانه خود حفظ میکرده است. این کتابخانه اکنون بیش از سیهزار نسخه خطی ارزشمند دارد و مایه اعجاب همه دانشمندان اسلامی و همه دانشمندان غربی اسلامشناس و مایه مباهات ماست.
۴. نسخههای خطی
قدیمترین نسخه خطی تاریخدار (سال ۴۴۷ ق) به خط و زبان فارسی نسخهای از کتاب الابنیه عن حقائق الادویه است که قدمت آن تقریباً به هزار سال میرسد. اگر از ما بپرسند که شناسنامه فرهنگی شما چیست، میتوانیم این نسخه خطی را معرفی کنیم. الابنیهکتابی علمی درباره انواع داروهاست. این کتاب که با خطی فنی و زیبا نوشته شده است چندان خواناست که اگر فرد غیرمتخصص باسوادی دقت بکند میتواند آن را بخواند. نام هر دارو را در آن با قلم قرمزرنگ و رنگ قرمز نوشتهاند. اما از این مهمتر این است که، در فرهنگ ما، از این دست کتابها، نه یکی و دوتا و چندتا بلکه هزارها و میلیونها بوده است. خود این کتابها هم که یکباره و از هیچ به این صورت درنیامدهاند. کتاب را در محیطی میتوان نوشت و تألیف کرد و تولید کرد که هزاران کتاب دیگر مانند آن وجود داشته باشد. درباره فراوانی نسخههای خطی موجود در فرهنگ ایران باید گفت که اگر به کتابخانههای بزرگ و معتبرِ امروز مراجعه یا در فهرست نسخ خطی آنها جستوجو کنیم میبینیم که رقم نسخه-های خطی در هر کدام از کتابخانههای مجلس و ملک و مرکزی دانشگاه تهران و آستان قدس رضوی و آیتالله مرعشی، و کتابخانههایی از این دست، از سی هزار کمتر نیست.
از سوی دیگر، دایره پراکندگی و فراوانی نسخههای خطی فارسی فقط منحصر به ایران امروزی نیست و به وسعت ایران فرهنگی و بلکه از آن هم وسیعتر است: نسخههای خطی فارسی فهرستشده در کتابخانههای ترکیه در حدود سیزده یا چهارده هزار جلد است و اهل فن گفتهاند تعداد کتابهای خطی فارسی فهرستنشده در این کشور به همین اندازه است. در کتابخانههای بزرگ هند، مانند کتابخانههای شهر دهلی و کتابخانه ملی دهلی یا کتابخانۀ سالار جنگ در حیدرآباد و کتابخانههایی که در بمبئی و کلکته و مدرس یا در شهرهای کوچکی مثل رامپور وجود دارد، نیز نسخههای خطی فارسی فراوان وجود دارد. بهطور مثال، فقط در شهر رامپور، که از نظر جمعیت یک شهر درجه چهارم در هند است، سی هزار نسخه خطی فارسی وجود دارد. میتوانم رقم تقریبی نسخههای خطی فارسی را در هند بیش از یکصدهزار تخمین بزنم. بنا بر این، اگر بخواهیم یک رقم سرانگشتی و شتابزده از نسخههای خطی فارسی در کتابخانههای ایران و هند و ترکیه و آسیای میانه و آسیای صغیر و اروپا و امریکا بیان کنیم قطعاً رقم این نسخهها از یک میلیون متجاوز است.
ما ایرانیان افتخار میکنیم که فرزندان نیاکانی هستیم که امروز بیش از یک میلیون نسخۀ خطی در انواع معارف بشری بهیادگار گذاشتهاند. در این برآوردها باید این نکته را هم در نظر گرفت که آنچه در طول تاریخ از این نسخههای خطی از بین رفته است چند ده برابر آن مقداری است که بهجا مانده است. بارها در طول تاریخ، هنگامی که به ایران حمله میشد، اقوام وحشی (مانند غوزها و مغولها) این نسخهها را از عنادی که با این ملت بزرگ داشتند آتش میزدند؛ حتی به کتابخانه آستان قدس رضوی هم رحم نکردهاند. یک کشف تصادفی در این کتابخانه حدود چهل سال پیش رخ داد که، هنگام تعمیر دیوار حرم، جایی را که شکافتند دیدند که، درون دیوار، پر از قرآنهای خطی است که گویا آنها را، از ترس نابودی در حملههای غارتگران، در آنجا پنهان کرده بوده و محفوظ نگاه داشتهاند. این کتابها و قرآنها، که با ترجمه فارسی همراه است، باب تحقیقی را در فن ترجمه فارسی قرآن گشود. اقوام وحشی وقتی که به شهرهای برگ ایران حمله میکردند کتابهای کتابخانهها را جلوی اسبانشان میریختند و زیر دست و پای قاطرها بهعمد نابودشان میکردند یا آتش میزدند. این رسم نابودی کتاب، حتی تا همین اواخر، به دست اشرار ادامه داشته است. محمدحسن رجبی در کتابِ کتابخانه در ایران نوشته است که در سال ۱۳۲۹ ق، یعنی حدود صد سال پیش، نایب حسین کاشی که از اشرار کاشان بوده و اطراف کویر و کاشان را ناامن کرده بوده است، در حمله به طبس، کتابخانه طبس را که هشتهزار نسخه خطی در آن وجود داشته آتش زده و نابود کرده است. انصاف باید داد که اگر این ذخایر فرهنگی در حملههای متعدد و در انتقامگیریهای این اربابان قدرت نابود نمیشدند، امروز چه سرمایهای در دست ما و مردم جهان میبود.
۵. انواع کتاب در فرهنگ ایرانی- اسلامی از حیث محتوا و شیوه تألیف
امروز وقتی کتابی را مثلاً به زبان انگلیسی میبینیم که در عنوان آن کلمه advanced یا کلمه concise آمده است میفهمیم که یکی محتوایی در سطح پیشرفته دارد و دیگری کتاب مختصر و فشردهای است. برای اینکه نمونههای چنین عنوانهایی را در میان کتابهای فرهنگ خودمان هم بیابم، به فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی آیتالله العظمی گلپایگانی در قم مراجعه کردم (تأکید میکنم که فقط یک جلدِ یک فهرستِ یکی از کتابخانههای ایران را برگزیدهام). تعداد نسخههای خطی در کتابخانه آیتالله گلپایگانی بیش از دههزار جلد است. نام نسخهها را که مرور کردم، بیش از دویست نوع کتاب در فرهنگ ایرانی – اسلامی یافتم. برخی از آنها عبارتند از: تذکره، حاشیه، وجیزه، مجموعه، تحریر، تهذیب، شرح، تعلیق، رساله، تلخیص، دیوان، مختصر، مطول، تفسیر، اصول، جُنگ، صحاح، تفصیل، مجمل، کلّیات، قواعد، اختیارات، شجرهنامه، مقدمه، قاموس، ملخّص، مهذّب، آداب، زبده، تألیفات، ملحقات، اعتقادات، نموذج، جامع، مصطلحات، موجز، فهرست، دایرهالمعارف، مُنشآت، احتجاج، مزار، دانشنامه، متمّم، تقویم، و بسیاری دیگر. این مرور نشان میدهد که، در ایران اسلامی، فرهنگ و تمدنی زنده و جدّی وجود داشته است که در آن، متناسب با انواع احتیاجات، انواع کتابها نوشته میشده است. توجه به احتیاجات تا به اندازهای بوده است که برخی کتابها را به صورتی تولید میکردند که اگر کسی سوار بر اسب بوده می-توانسته آن را داخل چکمه خود جای بدهد و عندالزوم مطالعه کند. در این فرهنگ، همهشکل کتابی یافت میشده است: از این نوع کتابهای همراه – یا به تعبیر امروزی «جیبی» – گرفته تا کتابهایی که در بیش از چهل پنجاه جلد تألیف میشدهاند و حتی کسی مثل علامه مجلسی کتاب گرانسنگ بحار الانوار را در بیش از صد جلد تدوین کرده است. این تنوع، وسعت این میدان را بهخوبی نشان میدهد.
نمونه و نشانه دیگری از عظمت جهان کتاب در ایران گذشته، انواع مشاغلی است که به کتاب مرتبطاند. از کسانی که به حرفههای متعددِ مربوط به کتاب اشتغال داشتهاند میتوان به ورّاقان، صحّافان، جلدسازان، تذهیبگران، کاتبان، مصوّران و نقاشان، قطّاعان، وصّالان، حل-کاران (حلکاری نوعی از نگارگری و تذهیب است که در آن صفحات آستری کتابها را با طلا نقش میکردند)، جدولکشان (جدولکشی کاری جدا از خطاطی بوده است)، زرکاران، لاجوردشویان، باسمهچیان، کاغذگران، مقراضگران، کتابداران، و کتابفروشان اشاره کرد. بسیاری از بزرگان فرهنگ و ادب ما (بهطور مثال مسعود سعد سلمان، شاعر قرن پنجم و ششم) افتخارشان این بوده که مسئولیت کتابخانهای را داشتهاند و کتابدار بودهاند.
در باب هنرهای مربوط به کتاب و صنایع وابسته به آن، بد نیست با چند کتاب آشنا بشویم. یکی کاغذ در زندگی و فرهنگ ایرانی از شادروان ایرج افشار، دیگری رساله جلدسازی (اثری منظوم از قرن دوازدهم و سیزدهم، فقط در فن جلدسازی کتاب)، سومی کتابآرایی در تمدّن اسلامی از نجیب مایل هروی، چهارمی کتابِ صحافی سنّتی، پنجمی واژهنامه توصیفی صحافی سنّتی، و ششمین و جدیدترین آنها نسخهشناخت اثر محقق جوان، علی صفری آققلعه، است. این همه نشان میدهد که کتاب بازار گستردهای داشته و صنعت زندهای بوده است و فرهنگ متنوعی ایجاد کرده است.
۶. چند حکایت درباره کتاب
سخن درباب کتاب را با ذکر سه حکایتِ واقعی درباره کتاب در ایران و اهتمام ایرانیان به امر کتاب به پایان میبرم.
الف. یاقوت حموی در معجم الادباء میگوید:
«حکایت کنند که ابو زکریا یحیی بن علی بن خطیب تبریزی (۴۲۱-۵۰۲ق)، شارح مشهور دیوان حماسه، موقعی که سنین عمرش از هفده متجاوز نبود، نسخهای از کتاب التذهیبِ ازهری در لغت بهدست آورد و آن را در کیسهای نهاد و بر دوش گرفت و از تبریز به معره النعمان شام رفت تا آن را بر ابوالعلاء معرّی بخواند. چون پولی نداشت تا، برای سواری، مرکوبی بهکرایه بگیرد، پیاده این راه دراز را پیمود. در راه، عرقِ پشتِ او در کیسه راه یافت و پارهای از اوراق نسخه تذهیب را که همچنان در پشت میکشید پوساند. این نسخه هنوز در یکی از کتابخانهاهی وقفی بغداد باقی است. کسی که از سرگذشت آن بیخبر باشد گمان میبرد که آن در آب افتاده تا به این صورت درآمده است. درحالیکه چنین نیست و عرق پشت ابن الخطیب تبریزی باعث پوسیدگی یکعدّه از اوراق آن بوده.»
ب. آدام متز در کتاب تمدّن اسلامی در قرن چهارم هجری نوشته است :
«از مشهورترین عاشقان و شیفتگان کتاب در قرن سوم جاحظ و اسماعیل بن اسحاق قاضی را میتوان نام برد. جاحظ محال بود کتابی به دستش بیفتد مگر آنکه در هر حالت بود آن را تا آخر میخواند؛ تا آنجا که دکّه کتابفروشان را شبها کرایه میکرد و تا صبح در آنجا به مطالعه میپرداخت. یکی از مروخان متأخر گوید: جاحظ در راهِ عشقِ کتاب جان باخت، یعنی کتابی بر سرش افتاد و بمرد؛ چه عادت داشت کتابها را مثل دیوار گرد خود بچیند و در میان بنشیند. یکبار که مریض بود دیوار کتاب فرو ریخت و او را کشت.»
ج. علامه عبدالحسین امینی (۱۲۸۱-۱۳۴۹)، روحانی بزرگ و صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر، چون در پی اسناد مربوط به حادثه غدیر بود، به هند سفر کرد تا نسخههای خطی کتابخانه-های گمنام و معروف هند را که کسی از آنها خبر نداشت بررسی کند و اهمّ آنها استنساخ یا دست کم فهرست کند. در هند، گاهی شبها از کتابدار خواهش میکرده که او را در کتابخانه تنها بگذارند تا کتابها را بررسی و استنساخ کند. هنگامی که ایشان به ایران برگشت، کسی از وی پرسید شما در هند که بودید هوای گرم آنجا اذیتتان نکرد و مزاحم کارتان نشد. خود علامه گفته است که من تازه آن موقع بود که متوجه شدم در هند هوا گرم بوده است و در طول اقامت خود اصلاً به اینکه در چه دمایی و با چه شرایطی کار میکردم توجه نکرده بودم.
آری، عشق و علاقه به کتاب در این سرزمین چنین بوده است. نسل جوان امروز باید توجه کند که ما فرزند چنین نیاکانی هستیم پدران ما چنین مردمانی بودهاند ما به چنین ملتی تعلق داریم. ما مردمی نیستیم که آشناییمان با کتاب به اختراع ماشین چاپ یا ورود اروپاییان به سرزمینمان بازگردد. ما، پیش از اینکه در اروپا دانشگاه و دانشکده و مدرسهای وجود داشته باشد، صاحب علم و فرهنگ بودهایم؛ مؤلف کتاب بودهایم؛ کتابخانهها داشتهایم؛ و این رشته هیچگاه قطع نشده است. امروز ما باید ثابت کنیم که فرزندان خلف آنان و وارثان شایسته این میراث فرهنگی بزرگ هستیم.
.