پیام دکتر حداد عادل به نخستین کنگره ملی بزرگداشت ابوسعید ابوالخیر
سخن را با سلام بر پیامبر و پاکان و پیشوایان راه حق و عدالت آغاز میکنم و به روح بلند عارف بزرگ ابوسعید ابوالخیر درود میفرستم.
در جهان امروز، که به رغم همه وعدههای فراوانی که در باب آزادی و برابری و شأن و کرامت انسان و پیشرفت و رفاه میدهند جهانی آکنده از ظلم و ستم و بیعدالتی و دروغ و برقراری و خودخواهی است، آموزههای اخلاقی بزرگان فرهنگ ایرانی – اسلامی چراغی است برای یافتن راهی به سوی آرامش: راهی به سوی خدا. عارف شهیر ایرانی، ابوسعید ابوالخیر (۴۴۰-۳۵۷ ق.)، یکی از آن بزرگان است.
ابوسعید در میهنه، از قرای خاوران خراسان به دنیا آمد. خراسان در قرون چهارم و پنجم قمری، از حیث فرهنگ و تمدن، در اوج ترقی بوده است. در تاریخ فرهنگ ایران عصر اسلامی، این قرنها قرنهای شکوفایی و درخشش فرهنگ و تمدن است و بوسعید میوه این اعصار است. اما او در همین قرون طلایی هم یک استثناست و نکات آموزنده زندگی و اندیشه او بسیارهاست، ولی جان کلام او و چکیده تعاملی عرفانی او یک چیز است و آن «نفی نفس» است و «نفی خویشتن» است. او خود را «هیچ کس بن هیچ کس» خوانده و «هرگز خویشتن را من و ما نگفته است. هر کجا ذکر خویش کرده است گفته است «ایشان چنین گفتهاند و چنین کردهاند»
ابوسعید در زندگی اجتماعی مروج گوشه گیری و خلوت گزینی و دوری از مردم کوچه و بازار و کارهای نامعمول و خارق عادت نبود. در اسرار التوحید میخوانیم که:
«شیخ را گفتند فلان کس بر روی آب میرود. گفت: سهل است، بزغی و صعوهای نیز برود. گفتند: فلان کس در هوا میپرد. گفت: مگسی و زغنهای میپرد. گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری میشود. شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب میرود. این چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و بخورد و در میان بازار در میان خلق ستد و داد کند و با خلق بیامیزد و یک لحظه، به دل، از خدای غافل نباشد.
زندگانی بوسعید مصداق بارز این درس معروف است که «حکایت نویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند.» او هرگز تألیفی نکرد و حتی با همه عشقی که به شعر داشت دفتر شعری فراهم نیاورد. اما گنجینههای گران سنگ دیگری (یعنی سه زندگی نامه کهن درباره او که همان «مقامات» اویند) برای ما به میراث مانده است که همگی سرشار از درسهای زندگیاند: درس انسان دوستی و خوش بینی و شادی و امید و تعصب ستیزی و خداگویی و خداجویی.
این «مقامات»ها از چند حیث حائز اهمیتاند:
۱- در زبان فارسی، قدیمترین «مقامات»های موجود همین مقامات ابوسعید ابوالخیر است. که امروز در دست ماست.
۲- هر سه کتاب نثری فصیح و شسته و روان و شیرین دارند و به لحظه واژگان نیز گنجینهای برای فرهنگ نویسی فارسیاند؛
۳- شعرهایی که در جای جای این سه متن میبینیم از اشعار آبدار و استخوان دارادبیات فارسیاند که برخی در هیچ متن دیگری دیده نشدهاند؛ نمونه را بنگرید:
«ای آیت بدیع، ندانم چه آیتی
کز و همِ تیزِ مردم دانا نهانیا….
چیزی همی نشان کند اندر دلم، بدیع،
وصفش همی تمام ندانم، تو آنیا!»
۴- ترجمههای فارسی زیبا و درخشانی از بعضی آیات قرآن یا عبارات عربی از خود بوسعید یا دیگران نیز در این سه متن یافت میشود که در فن ترجمه میتوانند الگوی مترجمان امروز باشند؛ نمونه را بنگرید: قل الله ثم ذرهم (۶/۹۱): بگوی یکی خدای، و باقی همه را دست بدار (همان، ص ۱۲۹)
۵- منبع برخی از داستانها و حکایات معروف ادب فارسی نیز در این متون قابل جستوجوست. حتی، فراتر از داستانها و حکایات، عارفی چون عطار در قصیدهای خود را مستفید از روحانیت ابوسعید معرفی میکند و معتقد است که هر دولت که دارد از او یافته است.
۶- از خلال این سه متن، به ویژه اسرار التوحید، میتوان با طریقت تصوف آنچنان که ابوسعید آن را باور داشته آشنا شد؛
۷- از روی همین مقاماتها، میتوان تصویری از اوضاع و احوال تاریخی و اجتماعی و سیاسی و جغرافیایی عصر حیات بوسعید بدست آورد و معاریف و بزرگان عصر او را شناخت و گوشهای تاریخ فرهنگ و تمدن این سرزمین را روشن کرد. باری، امروز، بعد از هزار سال، به برکت حضور یکی از صدها مرد و زن بزرگ در این سرزمین، چنین میراث گرانبهایی در دستان ماست. اکنون جای آن است که از خود بپرسیم اگر بوسعید امروز در میان ما بود و میخواست با ما سخن بگوید، چه میگفت و از ما چه میخواست؟ جا دارد از همه دوستان ارجمندی که به برپایی این همایش ملی اهتمام کردهاند سپاسگزاری کنم و توفیق آنان را از خداوند مسئلت نمایم.
حداد عادل
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی
https://haddadadel.ir/messages/500-19-2014