پیشگفتار کتاب جدید دکتر حداد عادل «احوال دل گداخته»
در حدود سال ۶۱۸ ق، محمّد بن حسین بن احمد خطیبی، معروف به «بهاء ولد» و ملقّب به سلطان العلماء، که در بلخ دانشمندی بزرگ و مشهور بود، دست زن و فرزند خود را گرفت و از شهر و دیار خود بهسوی مغرب عالم اسلام مهاجرت کرد. در این سفر، فرزند نوجوانش، جلالالدّین محمّد، نیز با وی همراه بود؛ نوجوانی که بعدها با نام جلالالدّین محمّد بلخی رومی به مولوی و مولانا شهرت یافت و با کتاب گرانسنگ خود «مثنوی» و غزلیات آتشین خود در دیوان شمس «آتش در خرمن سوختگان عالم زد» و نام خود را نهتنها در تاریخ زبان و ادب فارسی بلکه در معارف اسلامی و انسانی جاودانه ساخت.
بهاء ولد در محیط بلخ آن زمان رنجشهایی پیدا کرده بود، علاوه بر این، احتمالاً خطر حمله مغول را نیز پیشبینی کرده بود. هر چه بود، او جلای وطن کرد و قافلهای به راه انداخت و از نیشابور گذشت و به بغداد رسید. در بغداد بود که خبر سقوط بلخ به دست مغولان به او رسید. زان پس به مکّه رفت و نهایتاً در آناطولی، یا آسیای صغیر که تحت حکومت سلاجقه روم اداره میشد رحل اقامت افکند، چند سالی در شهر «لارَنده» و دو سالی در «قونیه» زندگی کرد و سرانجام به سال ۶۲۸ ق در آن شهر چشم از جهان فرو بست.
از جمله ارمغانهایی که این کاروان با خود از بلخ به قونیه برد، گونهای از نثر فارسی بود که میتوان گفت سوغات ادبی و فرهنگی خراسان بزرگ بود. طرز نگارش شیوا و شیرین و استواری که پس از رواج فارسی دری در خراسان و ماوراءالنّهر، در آثار درخشانی مانند کلیله و دمنه و تاریخ بیهقی و سیاستنامه و قابوسنامه، جلوهگر شده بود، به قونیه رفت و در کتابهایی مانند معارف بهاء ولد و معارف محقق ترمذی و فیه ما فیه و مجالس سبعه و مکتوبات مولانا جلالالدّین و مقالات شمس تبریزی و رساله سپهسالار در مناقب خداوندگار تألیف فریدون بن احمد سپهسالار و مناقبالعارفین شمسالدّین احمد افلاکی به حیات خود ادامه داد. نثر این کتابها از جنس نثر روشن و روان و خوشآهنگ کلیله و تاریخ بیهقی بود، با جملاتی عموماً کوتاه و کلماتی خوشتراش و عباراتی خوشآهنگ و دلپذیر و آسانفهم. این شیوه نگارش، پس از حمله مغول و آشفتگیهای اجتماعی و فرهنگی ناشی از آن، بهتدریج به نثری مبدّل شد که از صنایع ادبی از قبیل سجع و جناس آکنده بود و گرانبار از واژهها و اصطلاحات نامأنوس عربی، که سبب میشد معنا تحتالشعاع لفظ قرار گیرد و سخن لطف و صفا و روانی و شیرینی گذشته را نداشته باشد. اما نثر فارسی مولانا و مولویه پس از او از این آسیب محفوظ ماند و دست کم تا یک قرن بعد از کوچ بهاء ولد به قونیه همان زیبایی و روانی گذشته را حفظ کرد.
میدانیم که سعدی و مولانا معاصر هم بوده و در یک زمان زندگی میکردهاند. میتوان نثر فارسی مولانا را در مکتوبات با نثر مسجّع – و البته جاودان و درخشان – سعدی در گلستان مقایسه کرد تا تفاوت دو مسیری که پیش روی نثر فارسی در قرن هفتم بوده بهروشنی مشخص شود. مسیر سعدی، که مسیر تزئین سخن با انواع صنایع ادبی است، ادامه پیدا کرد و بهافراط کشیده شد و، در آن سوی دیگر، مسیر مولانا، تقریباً یکصد سال پس از وفات او، در آناطولی محو شد و دیگر ادامه نیافت.
کتابهایی که بر وفق سنّت نثر فارسی دری قدیم خراسان در آناطولی تألیف شده در تاریخ ادب فارسی در محدوده ایران امروز چندان معروف نشده و رواج نیافته است. تنها در چند دهه اخیر است که این آثار از روی نسخههای خطی موجود در کتابخانههای ترکیه تصحیح شده و بهچاپ رسیده و در دسترس همگان قرار گرفته است. آثار منثور مولانا از جمله این کتابهاست که در ایران تا این اواخر ناشناخته و مهجور بوده است و، در این میان، «مکتوبات» مولانا از دو اثر دیگر او، فیه ما فیه و مجالس سبعه، ناشناختهتر مانده است. این ناشناخته بودن آثار منثور مولانا چند علت دارد. یکی اینکه شهرت مولانا در شعر و شاعری با مثنوی و دیوان کبیر او بهحدّی بوده که بحق جایی برای «مولوی نویسنده» در قیاس با «مولوی شاعر» باقی نمیگذاشته است. دیگر اینکه صوفیهای که وارث این کتابها بودهاند «مولویه» آناطولی بودهاند که بیشتر در آن خطّه مقیم بودهاند و نسخههای این آثار دستبهدست در میان آنان میگشته و به سایر بلاد کمتر منتقل میشده است.
٭
آشنایی جدّی راقم این سطور با کتاب مکتوبات مولانا جلالالدّین رومی به سال ۱۳۷۱ برمیگردد که سال انتشار این کتاب بهتصحیح آقای دکتر توفیق سبحانی توسط مرکز نشر دانشگاهی است. مقاله استاد احمد سمیعی گیلانی در مجله نشر دانش (سال سیزدهم، شماره دوم، بهمن و اسفند ۱۳۷۱) انگیزهای برای مطالعه کامل آن کتاب بود. مکتوبات را نمونه درخشان آن نثری یافتم که در همان زمان که در ایران دلپذیری و سادگی خود را از دست داده بود، در قونیه به برکت حضور مولانا حفظ شده بود. بعضی از این نامهها را بارها و بارها خواندم. انس با مکتوبات سبب شد طی بیست سال گذشته پنج مقاله درباره آن بنویسم که چهار مقاله از آن پنج پیش از این بهچاپ رسیده است. مشخصات این مقالات از این قرار است:
۱. «ارزش ادبی مکتوبات مولانا»، نامه فرهنگستان. سال پنجم، شماره سوم (فروردین ۱۳۸۱): ص ۵ـ۲۶.
۲. «چهره مولانا در آلبوم شخصی مکتوبات او»، نامه فرهنگستان. سال پنجم، شماره سوم (فروردین ۱۳۸۱): ص ۱۸۷ـ۱۹۸.
۳. «دستهگلی از گلستان مکتوبات مولانا»، در جشننامه استاد عبدالمحمّد آیتی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۸، ص ۱۱۱ـ۱۲۱.
۴. «گلگشتی در مکتوبات مولانا»، در با احترام: مجموعه مقالات اهداشده به استادان. غلامعلی حدّاد عادل. تهران: هرمس، ۱۳۹۰ (چاپ دوم)، ص ۱۳۱ـ۱۶۴ (اهداشده به استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی).
۵. «فواید اجتماعی مکتوبات مولانا» (چاپنشده).
پس از سال ۱۳۸۷، که از مسئولیت سنگینی که داشتم فراغتی حاصل کردم و سبکدوش شدم، بهپیشنهاد یکی از عزیزانم به تدریس مکتوبات در منزل پرداختم. نزدیک به دو سال، هر صبح پنجشنبه، تنی چند از دوستان جوان دانشجو و دانشگاهی من که به ادب فارسی و مولانا علاقه داشتند با من در خواندن مکتوبات و توضیح معانی و بیان مفاهیم نامهها همراه میشدند. این کتاب در آن سلسله درسها از آغاز تا انجام خوانده شد و کلمهای از آن نادیده نماند. به برکت این تجربه، با روش تصحیح مصحّح محترم بیشتر آشنا شدم و بهتدریج گرایشی در من پیدا شد تا حاصل آن مقالات را همراه با گزیدهای از مکتوبات به سبکی متفاوت منتشر کنم. کتابی که اکنون در دست شماست برآمده از آن تجربه بیستساله، بهویژه آن درس دوساله، است.
٭
این بنده معتقد است قدر و منزلت نثر فارسی مولانا جلالالدّین در محیط ادبی ایران و نزد استادان و دانشجویان رشته ادبیات فارسی کشور ما چنانکه باید شناخته نشده است. درآوردن مکتوبات مولانا بهصورت متنی مناسب تدریس در کلاسهای درسی دانشگاهی میتواند در معرفی نثر دلنشین مولانا مؤثر باشد و غرض اصلی ما از تألیف این کتاب نیز همین است.
مردی مانند مولانا را در نظر آورید. برخاسته از خاندانی اصیل و اهل دین و بافرهنگ، پرورشیافته در خراسان بزرگ که کانون علم و دین و ادب بوده است، مردی مسلّط بر دانش روزگار خود و مأنوس با قرآن و حدیث، با ذهنی نیرومند و دلی چونان دریای آتش، که اگر دیگران را باید «شاعر» نامید، او، خود، «شعر» است و شعر از او میجوشد، آنچنانکه آب از چشمه میجوشد. حال چنین مردی که وارث ادب پرجاذبه و پرصلابت سرزمین خویش است و «از پی سنایی و عطار» آمده است، دست به قلم میبرد و برای رفع حوائج مردمی که او را شفیع خود میساخته و میخواستهاند، به بزرگان روزگار خود نامه مینویسد. پیداست که چنین مکتوباتی نامههایی عادی و پیشپاافتاده نخواهد بود. آن لطف و ظرافت و عمق و شوریدگی و استادی و هنرمندی که در وجود مولانا بوده در این نامهها متجلی است. در این نامهها اسلوب دلپذیر نثر مرسل خراسان قدیم با تواناییها و موهبتهای شخص مولانا زینت و آرایش یافته و صورتی بدیع حاصل کرده است. آن دل شورانگیز و آن ذهن حکمتآفرینْ این نامهها را چنان با چاشنی آیات و احادیث و اشعار و ضربالمثلهای فارسی و عربی خوشطعم و شور و شیرین ساخته که نظیر آن را در نامههای دیگران کمتر میتوان یافت. برای آنکه در اثبات مدّعای خود شاهدی بهدست داده باشیم، بهتر است نمونهای بیاوریم، که گفتهاند:
وصف قد و بالای تو هرگز نتوان گفت
جز آنکه قد افرازی و گویم که چنین است
از فرط این شفقت، این چند حرف مشوّش نبشته شد، بیدل و بیدست، نه هشیار نه مست، نه نیست و نه هست در وصیت جهتِ رعایتِ شاهزاده ما و روشنایی دل و دیده ما و همه عالم که امروز در حواله و حِباله آن فرزند است وَ کَفَّلَها زَکَرِیا. جهت امتحان عظیم امانت سپرده شده. توقع است که آتش در بنیاد عذرها زند و یک دم و یک نفس، نه قصد و نه سهو حرکتی نکند و وظیفه مراقبتی را نگرداند که در خاطر ایشان یکذرّه تشویش بیوفایی و ملالت درآید. خود ایشان هیچ نگویند از پاکگوهری خود و عنصرِ شاهزادگی و صبرِ موروثِ بررُسته که بیت:
بچّه بط اگرچه دینه بُوَد
آب دریاش تا به سینه بُوَد
بخشی از نامه ششم (نامه شماره ۴ در این مجموعه)
٭
مکتوبات، نخستین بار، در سال ۱۹۳۷م بههمت شادروان دکتر فریدون نافذ اوزلوق، که خود از نوادگان مولاناست، بهچاپ رسیده و به دوستداران مولانا معرفی شده است. مقدمه مبسوط او، که با ترجمه دکتر توفیق سبحانی در آغاز مکتوبات چاپ مرکز نشر دانشگاهی آمده است، خواندنی است. در آغاز این مقدمه، مینویسد:
بر آنیم که نامههای (ترسلات) ناشناخته مولانا ارمغان سال جدید برای جهان عرفان باشد.
آری بههمت اوست که مکتوبات مولانا، که تا آن زمان ناشناخته بوده، شناخته میشود. در همان مقدمه، وی در مقایسه مکتوبات با رساله سپهسالار میگوید:
اما سپهسالار از مناقب مولانا بحث میکند و هوای صوفیانه بر آن غالب است. لیکن مسلم است سخنانی که در زمان مولانا و از زبان شخص او جاری شده البته ارزش زیادی دارد و طبعاً حائز اهمیت فراوانی است.
اگرچه این خصوصیت در آثار چاپشده مولانا، چون مثنوی، دیوان، و رباعیات او، نیز بهچشم میخورد، ولی از نظر تاریخی هیچیک از آنها با کتابی که تقدیمتان میکنیم نمیتوانند برابری کنند. در کتابهای چاپوعرضهشده مولانا یا حکایات و عقاید اخلاقی توان یافت و یا اشعار گرانقدری که بهسایقه عشق الهی سروده شده است. اما مکتوبات چنین نیست. در آن مطالبی است که از ضرورت نیازهای مختلف بشری زاده است. این ۱۴۴ نامه و سه لاحقه سرشار از اطلاعاتی است که میتواند بسیاری از احتمالات را روشن کند. زبان ادبی آن زیباست و به تمام معنا زبانی است که در میان طبقات روشنفکر آناطولی رایج بود.
دکتر نافذ اوزلوق بهدرستی این نامهها را سند معتبری میداند در اثبات این نکته که فرهیختگان آناطولی با زبان فارسی بهخوبی آشنا بودهاند و ما از اینجا به نیروی گسترشیابنده زبان فارسی در قلمرو پهناور سرزمینهای اسلامی پی میتوانیم برد و تصدیق خواهیم کرد که این سخن که «فارسی زبان دوم عالم اسلام بوده است» سخنی درست و دقیق است و به هیچ وجه گزاف و مبالغهآمیز نیست.
آقای دکتر سبحانی، در آغاز پیشگفتار چاپ ۱۳۷۱ مکتوبات بهتصحیح خود، گفتهاند:
مکتوبات مولانا جلالالدین رومی (با چاپ ۱۳۱۵ بهنوشته مرحوم مُشار در فهرست کتب چاپی) تا کنون چهار بار در ایران و ترکیه و ترجمه ترکی آن یک بار در ترکیه بهچاپ رسیده است. جز ترجمه ترکی آن، دیگر چاپها را در واقع میتوان یک چاپ بهحساب آورد، زیرا که چاپ سال ۱۳۳۵، بهکوشش آقای یوسف جمشیدیپور و آقای غلامحسین امین در تهران، از روی چاپ مرحوم دکتر فریدون نافذ اوزلوق، عیناً افست از چاپ ترکیه است.
آقای دکتر سبحانی، در آغاز کتاب، علاوه بر پیشگفتاری که در آن مشروحاً نسخههای خطی مورد استفاده خود را ذکر کردهاند، ترجمه مقدمه مرحوم عبدالباقی گولپینارلی و ترجمه مقدمه مرحوم دکتر فریدون نافذ اوزلوق را (با تلخیص) قرار دادهاند. آنگاه یکصدوپنجاه نامه را آوردهاند و، ذیل هر نامه، به اختلافات موجود در نسخهبدلها اشاره کردهاند. مخاطب هر نامه نیز با عبارتی کوتاه مشعر بر بیان مقصود از هر نامه در گوشه بالای سمت چپ نامهها ذکر شده است. در پایان کتاب، صفحات زیادی به معرفی «اشخاصی که در نامهها از آنان نام برده شده است» اختصاص یافته و چنانکه در پیشگفتار آمده در این بخش «شخصیتهای تاریخی مندرج در نامهها، با استفاده از مآخذ و تعلیقات مرحوم عبدالباقی گولپینارلی… معرفی شدهاند». مصحح محترم درباره هر نامه با ذکر شماره آن نامه توضیحی در حدود یک پاراگراف داده و این توضیحات را به پایان کتاب افزودهاند. در این توضیحات، سراینده بعضی اشعار فارسی و عربی و مأخذ بعضی از احادیث مذکور در نامهها و توضیح بعضی از عبارات و معنای بعضی از اصطلاحات ذکر شده است. فهرست آیات و فهرست احادیث و فهرست اشعار عربی و فهرست اشعار فارسی و «امثال و کلمات» نیز از ضمائم پایان کتاب است. واژهنامهای الفبایی در سیزده صفحه برای این مجموعه ترتیب داده شده و فهرست راهنمای مفصلی بدان افزوده شده و کتاب در ۴۰۳ صفحه بهپایان رسیده است.
٭
۱. بعد از پیشگفتار، مقدمه را، بر اساس پنج مقاله نوشتهشده قبلی، در سه فصل مرتّب ساختهایم. فصل اوّل به بیان «نظم ساختاری و مضمون نامهها» اختصاص دارد و فصل دوم «فواید زبانی و ادبی نامهها» را شامل میشود و فصل سوم «فواید اجتماعی نامهها» را در بر دارد.
۲. در «گزیده مکتوبات»، از مجموع آن یکصدوپنجاه نامه، منتخبی برگزیدهایم قابل تدریس در کلاسهای درسی دوره کارشناسی یا کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاهها، بهمنظور آشنایی دانشجویان با نمونهای از نثر فارسی.
۳. تعداد نامههای گزیده ما شصتوپنج نامه است.
۴. بعضی از نامهها را کامل و بعضی دیگر را با حذف بعضی قسمتها آوردهایم.
۵. در انتخاب نامهها، سعی کردهایم بهترینها را به تشخیص خود برگزینیم.
۶. مولانا، در آغاز هر نامه، بنا به رسم زمانه خود، القابی متناسب با مخاطب نامه آورده است. ما تکرار همه القاب در آغاز همه نامهها را لازم ندیدهایم و تنها به ذکر چند نمونه اکتفا کردهایم. آنچه حذف کردهایم فرق مهمی با آنچه آوردهایم نداشته است.
۷. در «گزیده مکتوبات»، توضیحات، بهجای آنکه مانند توضیحات آقای دکتر سبحانی در پایان کتاب جای بگیرد، ذیل هر نامه آمده است و غرض از این توضیحات آن بوده که در تدریس نامهها به استاد و دانشجو کمک شود.
۸. لغات بیشتری از هر نامه معنا شده و ترجمه آیات قرآنی و احادیث و ادعیه و عبارات و اشعار عربی در پایان هر نامه و ذیل آن آمده است. در چند مورد، اشعار عربی را به شعر فارسی ترجمه کردهایم.
۹. تفاوت عمده این گزیده با کتاب مصحَّح آقای دکتر سبحانی در این است که در گزیده هیچ لغت دشوار و واژه نادری به حال خود رها نشده و هیچ عبارت عربیای بیترجمه نمانده است. در توضیح معانی لغات، مأخذ و مرجع اصلی ما لغتنامه دهخدا بوده است.
۱۰. شک نیست که یکی از علل مهجور ماندن مکتوبات مولانا کثرت عبارات عربی در لابهلای عبارات و جملات فارسی است. در آن زمان، اهل فضل چنان با هر دو زبان آشنا بودند که استفاده از هر دو زبان را، در متن واحد، طبیعی میدانستند. شخص مولانا، بهجهت استغراق در قرآن و حدیث و آشنایی و انس با اشعار شاعران بزرگ عرب از قبیل «متنبّی»، شاید بیش از دیگران از عبارات عربی استفاده میکرده است. نثر او را در مکتوبات میتوان نثر ملمّع نامید. معلوم است که مخاطبان نامهها نیز که اشخاصی مانند سلطان عزّالدّین کیکاووس و معینالدّین پروانه بودهاند کاملاً هر دو زبان را میدانسته و میفهمیدهاند. آوردن ترجمه عبارات عربی در ذیل هر نامه سبب میشود که از دشواری نامهها کاسته شود.
۱۱. در بیان معانی لغات، از میان چندین معنا، تنها آن وجه را برگزیده و آوردهایم که با معنای مورد نظر مولانا در متن انطباق داشته یا به آن نزدیک بوده است. فی المثل، برای دو واژه «تدارک» و «شکستهبندی» تنها معانی «جبران کردن خطای گذشته» و «آرامبخشی دلهای شکسته» آمده و از بقیه وجوه معنایی آنها صرفنظر شده است.
۱۲. اگر لغتی یا عبارتی در نامهای معنا شده، همان لغت وقتیکه در نامههای بعد تکرار شده معنا نشده است. فرض بر این بوده که خواننده، کتاب را، از آغاز، نامه به نامه میخواند و پیش میرود.
۱۳. یک واژهنامه الفبایی نیز از مجموع لغات و عباراتی که ذیل هر نامه معنا شده در پایان کتاب آمده است.
۱۴. آیات قرآن و احادیث، اگر تکراری بوده، در توضیحات به نامه قبلی ارجاع داده شده است. در مکتوبات کمتر نامهای وجود دارد که در آن مولانا چندین بار آیات قرآن را در ضمن عبارات و جملات فارسی نیاورده و بهاصطلاح تضمین نکرده باشد. اگر بهجای این آیات، ترجمه فارسی آنها را قرار دهیم نظم دستوری و ساختار نحوی جمله در هم میریزد و خراب میشود. تناسب آیات قرآنی (و بعضاً احادیث و عبارات عربی دیگر) با متن، بیشتر، تناسب مفهومی است. مولانا در نامهها هر جا در ذهن خود آیهای از قرآن را بهیاد آورده، آن را ذکر کرده، بدون آنکه بخواهد الفاظ آن آیه را برطبق قواعد زبانی با کلمات و عبارات فارسی پیوند دهد.
۱۵. در «گزیده مکتوبات»، کتاب دکتر سبحانی اساس کار قرار گرفته است و شماره نامهها در «گزیده» همان شماره آنها در کتاب دکتر سبحانی است بهعلاوه شمارهای دیگر که ما، به ترتیب از ۱ تا ۶۵، به نامهها دادهایم.
۱۶. در توضیحات، نخواستهایم وظیفه استاد را در کلاس برعهده بگیریم و درصدد بیان معنا و مقصود مورد نظر از عبارات و جملات نبودهایم و عموماً به ذکر معنای لغات و ترجمه عبارات عربی اکتفا کردهایم.
۱۷. بخشی از مطالبِ بعضی از نامهها، به زبانی دیگر، در مثنوی یا فیه ما فیه آمده است. این موارد را در توضیحات مشخص کردهایم.
۱۸. در مواضعی از کتاب، نظر ما با آنچه در تصحیح دکتر سبحانی آمده تفاوت داشته است. وجه مرجّح خود را، یا بر اساس نسخهبدلهایی که دکتر سبحانی بهدست داده یا سه نسخه خطیای که خود در اختیار داشتهایم (نسخه قونیه و نسخه نافذپاشا و نسخه کتابخانه مرعشی) و یا با تصحیح قیاسی، در متن آوردهایم. این موارد را در توضیحات مشخص کردهایم. پارهای از این اشکالات پیشتر در مقاله «ارزش ادبی مکتوبات مولانا» ذکر شده است.
۱۹. برای کتاب، نام «احوال دل گداخته» را انتخاب کردهایم با عنوان فرعی «گزیده مکتوبات مولانا». نام اصلی کتاب را از نامه صدوسیام (نامه شماره ۶۰ در این مجموعه) گرفتهایم.
٭
سپاسگزاری از آقای دکتر توفیق سبحانی بر ما فرض است. ایشان، چنانکه قبلاً هم اشاره شد، با همت خود مکتوبات را در جامهای دانشگاهی به جامعه ایرانی عرضه کردهاند. اگر حاصل کار دکتر سبحانی در دست ما نبود، ممکن نبود «گزیده مکتوبات» چنانکه هست به خوانندگان آثار مولانا تقدیم شود.
از استاد محترم و دانشمند ارجمند، جناب آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی، نیز باید سپاسگزاری کنیم که در حلّ مشکلات متن، بهویژه بعضی اشعار و عبارات عربی، کریمانه و با دقت کمنظیر و صبر و حوصله قابل تقدیر خود راهنمایی فرمودند.
از آقای ایرج فرجی، همکار فاضل و سختکوش خود در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نیز تشکر میکنیم. ایشان طی سالهای گذشته در مسیر تألیف و تحریر مقالات و تدریس مکتوبات و فراهم آمدن این کتاب و یافتن منابع و مآخذ بعضی اشعار از هیچ مساعدتی دریغ نکردهاند.
استاد دانشمند جناب آقای دکتر علیاشرف صادقی کتاب را قبل از چاپ ملاحظه کردهاند، دوستان دانشور و نکتهیاب آقایان دکتر محمدرضا ترکی و حجهالاسلام و المسلمین حسن طارمی نیز با صرف وقت و دقت تحسینبرانگیز در مواضع و موارد مختلف راهنمایی و اظهار نظر کردهاند که میباید از همه آنان سپاسگزار باشیم.
از دوستان عزیزی که با حضور خود چراغ محفل تدریس مکتوبات را روشن میکردند نیز تشکر میکنیم.
سرانجام باید ممنون جناب آقای علیاصغر علمی، مدیر انتشارات سخن، باشیم که کتاب را چنانکه در دست خوانندگان است منتشر ساختند.
٭
نثر فارسی، که یک سرمایه بزرگ ملی ماست، در یکصدوپنجاه سال اخیر، خود را از قیدوبندهای مزاحم رها ساخته و دوباره با قلم نویسندگان و ادیبان روزگار ما قوّت و روشنی یافته است. این سیر تکاملی باید ادامه یابد و هیچگاه نباید از آسیبها و خطرهایی که زبان فارسی و نثر فارسی را تهدید میکند غفلت شود. آشنایی با نمونههای دلپذیری مانند مکتوبات مولانا میتواند چراغ راه ما باشد.
برای آنکه بدین پیشگفتار حسن ختامی بخشیده باشیم، قطعهای از نامه صدوبیستوهشتم (نامه شماره ۵۸ در این مجموعه) را میآوریم تا با نثر شیرین مولانا کام جان خوانندگان را شیرین کرده باشیم.
خلقان در دریای تقدیر همچون کشتیهای سرگرداناند، مُسخّرِ باد، پراکنده. بانگ میزنی که ای کشتی، این سوی بران. کشتی بهحکم حال جواب میگوید که ما محکوم بادِ دریاییم، تا از چپ آید یا از راست، از پیش آید یا از پس؛ و اگر باور نمیکنی عجز خود را ببین که صدهزار کارْ بی مرادِ تو میرود. از دریچه عجز خود، عجز همه عالم را مطالعه کن، و از دریچه عجزها قادرِ بر اطلاق را مطالعه کن. زیرا شاه هر لحظه لگام بدان میکشد تا اسب فهم کند که بر پشت او سواری است که بر سرِ وی لگام عجز نهاده است.
و لِلّهِ الحمد اوّلاً و آخراً
غلامعلی حدّاد عادل
۱۶/۱/۱۳۹۲
https://haddadadel.ir/articles/397-01-2013