تاریخ انتشار: 7 تیر 1402

زندگینامۀ شهید بهشتی به قلم دکتر حدادعادل

به مناسبت سالگرد شهادت شهید دکتر بهشتی و یارانش در عملیات تروریستی هفتم تیرماه و به‌منظور آشنایی با این شهید بزرگوار، شرحی از زندگینامه او که به قلم دکتر غلامعلی حدادعادل در دانشنامه جهان اسلام منتشرشده است، تقدیم می‌شود.

 

سیدمحمدحسینی بهشتی، روحانی برجسته و مؤثر در انقلاب اسلامی ایران. در دوم آبان ۱۳۰۷ در محلۀ لُنبان اصفهان متولد شد. پدرش، سیدفضل‌الله بهشتی، از روحانیون اصفهان بود و پدر مادرش، حاج میرزامحمدصادق مدرس خاتون‌آبادی، از شاگردان آخوند خراسانی و سیدمحمد کاظم یزدی بود و از علمای برجستۀ اصفهان به شمار می‌رفت (راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، دفتر اول، ص ۳۷؛ شریف رازی، ج ۱، ص ۲۴۳). دورۀ تحصیل ابتدایی و دو سال اول دبیرستان را در مدارس دولتی اصفهان طی کرد و در ۱۳۲۱ش، که جامعۀ ایران پس از سقوط رضاشاه دورۀ پرتلاطم و پرحادثه‌ای را آغاز کرده بود، در مدرسۀ صدر اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت و در آنجا ادبیات عرب، منطق، کلام و دروس سطح فقه و اصول را آموخت و همزمان شروع به آموختن زبان انگلیسی کرد. در ۱۳۲۵ش، برای ادامۀ تحصیل علوم دینی به قم رفت و یک سال بعد در درس خارج فقه و اصول استادان مبرّز حوزۀ علمیّه شرکت کرد (راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، دفتر اول، ص ۳۸ ـ ۴۰).

بهشتی، همزمان با تحصیل علوم دینی در قم، تحصیلات دبیرستانی ناتمام خود را به‌صورت داوطلب آزاد به پایان رساند و پس از اخذ دیپلم ادبی در ۱۳۲۷ش دانشجوی دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد. در ۱۳۲۹ ـ ۱۳۳۰ش، در تهران سکونت گزید و برای امرار معاش به تدریس پرداخت. پس از اخذ درجۀ لیسانس در ۱۳۳۰ش به قم بازگشت و با تسلطی که به زبان انگلیسی پیدا کرده بود در دبیرستان حکیم نظامی آن شهر دبیر زبان انگلیسی شد. در ۱۳۳۱ش، ازدواج کرد و در کنار تدریس در دبیرستان، تحصیل در حوزۀ علمیّه را ادامه داد. از استادان وی در قم، حاج آقاحسین بروجردی *، سیدمحمد محقق داماد (متوفی ۱۳۴۷ش)، امام خمینی (متوفی ۱۳۶۸ش) و حاج شیخ مرتضی حائری یزدی (متوفی ۱۳۶۴ش) بودند. وی در این سال‌ها با حضور در درس‌های فلسفی علامه سیدمحمدحسین طباطبایی* (متوفی ۱۳۵۹ش) بیشتر به آموزش و درس و بحث فلسفه روی آورد و از اصحاب حلقۀ درسی بود که مقالات علامۀ طباطبایی در آن حلقه، در همان سال‌ها، به‌صورت کتاب معروف اصول فلسفه و روش رئالیسم انتشار یافت.

بهشتی از آغاز جوانی به فعالیت‌های اجتماعی و برنامه‌ریزی‌های گستردۀ آموزشی و تبلیغی علاقه داشت، چنانکه در ۱۳۲۶ش در یک جمع هجده نفری که شهید مرتضی مطهری نیز از آن جمله بود، شیوۀ جدیدی از مسافرت تبلیغی و مطالعات مذهبی برنامه‌ریزی‌شده را با اشراف آیت‌الله بروجردی و پایمردی امام خمینی تجربه کرد. در ۱۳۳۱ش، تحت تأثیر مبارزات سیدابوالقاسم کاشانی و محمد مصدق در نهضت ملی شدن نفت، در اعتصابات منتهی به واقعۀ ۳۰ تیر و سقوط دولت قوام‌السلطنه در اصفهان شرکت نمود و در جمع متحصنان در تلگراف‌خانۀ اصفهان سخنرانی کرد.

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بهشتی را که در مسائل اجتماعی ذهنی پویا و حساس داشت متوجه ضعف نیروهای مذهبی کرد. نخستین اقدام او برای تربیت نیروهای مذهبیِ کارآمد، تأسیس دبیرستان دین و دانش در ۱۳۳۳ش در قم بود که مدیریت آن را تا ۱۳۴۲ش خود وی بر عهده داشت (راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، دفتر اول، ص ۳۹ ـ ۴۲، ۴۸). بهشتی که مصمم بود به‌موازات تحصیل و حضور و فعالیت در حوزۀ علمیّۀ قم، تحصیلات دانشگاهی را نیز دنبال کند، در ۱۳۳۵ ش دورۀ دکتری فلسفه را در دانشکدۀ معقول و منقول آغاز کرد و بعد از وقفه‌ای که به سبب مسافرت او به آلمان پیش آمد، در ۱۳۵۳ به اخذ درجۀ دکتری نائل شد. در این سال‌ها حوزۀ علمیّۀ قم فعالیت‌های فرهنگی جدیدی را برای معرفی اسلام به نسل جوان و تحصیل‌کردگان دانشگاهی آغاز کرده بود. بهشتی نیز در فعالیت‌هایی از قبیل انتشار مجلۀ مکتب اسلام * و سالنامه و فصلنامۀ مکتب تشیع * حضوری مفید و مؤثر داشت و مقالۀ مفصلی تحت عنوان «حکومت در اسلام» در نشریۀ اخیر (۱۳۳۸ ـ ۱۳۳۹ ش) منتشر ساخت و در جلسات سخنرانی موسوم به «گفتار ماه» نیز که در تهران برای جوانان و دانشجویان تشکیل می‌شد همراه با روحانیونی چون شهید مطهری و سید محمود طالقانی سخنرانی می‌کرد. در همین سال‌ها بهشتی، با طرح اندیشه‌های نو و افکار اصلاحی و انتقادی خود، درصدد ایجاد تحول و بهبود در حوزۀ علمیّۀ قم برآمد و علاوه بر تأسیس «کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان قم» که زیر نظر روحانی شهید محمد مفتح اداره می‌شد، با همکاری روحانیونی دیگر توانست روش و برنامۀ درسی جدیدی برای طلاب علوم دینی طراحی کند و با تأسیس مدرسۀ منتظریه یا مدرسۀ حقانی آن را به اجرا درآورد (همان، دفتر اول، ص ۴۲ ـ ۴۴؛ نیز رجوع کنید به یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۳۰۶).

پس از درگذشت آیت‌الله بروجردی (دهم فروردین ۱۳۴۰) و مرجعیت یافتن امام خمینی، فصل جدیدی از تحولات و مبارزات سیاسی در حوزۀ علمیّۀ قم و در محافل مذهبی آغاز شد. بهشتی نیز به این مبارزات پیوست. فعالیت‌های وی در واقعۀ دوم فروردین ۱۳۴۲ و پانزدهم خرداد همان سال و دستگیری امام خمینی به‌تفصیل در اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) آمده است (همان، ج ۳، ص ۴ ـ ۱۱). هنگامی که تشکلی از چند هیئت مذهبی به نام هیئت‌های مؤتلفۀ اسلامی برای پشتیبانی از نهضت امام خمینی به وجود آمد، بهشتی از روحانیونی بود که از سوی امام خمینی برای نظارت بر کار این تشکل و کمک به آن‌ها معین شده بودند (هاشمی رفسنجانی، ج ۱، ص ۱۹۸؛ نیز رجوع کنید به راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، دفتر اول، ص ۴۴ ـ ۴۵؛ تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ص ۱۷۷). با گسترش فعالیت‌های سیاسی و فکری بهشتی در قم، ساواک او را مجبور به ترک این شهر کرد و وزارت آموزش‌وپرورش وی را موقتاً منتظر خدمت نمود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۱۶ ـ ۲۴).

با عزیمت به تهران، میدان گسترده‌تری برای فعالیت در اختیار بهشتی قرار گرفت، اما توقف وی در این شهر چندان طولانی نشد؛ در ۱۳۴۳ش، آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی * که از مراجع تقلید و مقیم مشهد بود از بهشتی خواست که در اجابت درخواست مسلمانان و ایرانیان مقیم هامبورگ، به آلمان عزیمت کند و ادارۀ مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده گیرد. آیت‌الله سید احمد خوانساری * نیز بر ضرورت این سفر تأکید داشت. با سفر بهشتی به اروپا که به علت مخالفت‌های ساواک خالی از دشواری نیز نبود، افق تازه‌ای در برابر ذهن پویا و نوگرای بهشتی گشوده شد (راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، دفتر دوم، ص ۷۹۰ ـ ۷۹۱؛ نیز رجوع کنید به همان، دفتر اول، ص ۴۳). اقامت وی در آلمان پنج سال طول کشید. در این مدت، وی علاوه بر تصدی امور دینی ایرانیان و سایر مسلمانان مقیم هامبورگ و آلمان و بعضی کشورهای دیگر اروپایی، توانست با کمک عده‌ای از دانشجویان متدین ایرانی، «اتحادیۀ انجمن‌های اسلامی دانشجویان گروه فارسی‌زبان» را ایجاد کند و دانشجویان مبارزی را که به علت اعتقادات مذهبی با تشکیلاتی مانند کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و سازمان‌های مشابه آن رابطه‌ای نداشتند در این اتحادیه گرد آورد. بهشتی در معرفی اسلام به اروپاییان نیز قدم‌های مؤثری برداشت و با تسلط یافتن بر زبان آلمانی در کنار زبان انگلیسی با افکار متفکران و فیلسوفان غربی آشنا شد. در همین سال‌ها به حج رفت (۱۳۴۵ش) و با امام خمینی نیز در عراق ملاقات کرد (۱۳۴۸ش). گزارش‌های ساواک نشان می‌دهد که این سازمان به‌شدت مراقب و نگران فعالیت‌های وی در این دوره بوده است (همان، دفتر اول، ص ۴۳، ۴۶، ۴۸؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۳۴ ـ ۱۷۵). بهشتی در ۱۳۴۹ش، از آلمان به ایران آمد و ساواک مانع بازگشت وی به آلمان شد. در فاصلۀ سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۶ش، بهشتی در تهران و قم به فعالیت‌های علمی و آموزشی و ادارۀ جلسات آموزشی و تبلیغی برای طلاب و جوانان دانشگاهی پرداخت و افکار خود را از این طریق در جامعه ترویج کرد. از جمله فعالیت‌های مهم وی در این دوره، حضور مؤثر در بخش برنامه‌ریزی درس تعلیمات دینی وزارت آموزش‌وپرورش و مشارکت با روحانیون دیگر مانند شهید دکتر محمدجواد باهنر *، علی گلزاده غفوری و سیدرضا برقعی در تألیف کتاب‌های درس دینی و قرآن مدارس سراسر کشور بود. این کتاب‌ها در آشنایی وسیع جوانان آن دوره با اسلام و ایجاد زمینه‌های اعتقادی برای انقلاب اسلامی در ذهن آنان مؤثر بود. در ۱۳۵۴ش، ساواک او را دستگیر و مدت کوتاهی زندانی کرد (راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، دفتر اول، ص ۱۱، ۴۴، ۴۶، ۴۹، دفتر سوم، ص ۹۶۶).

با اوج‌گیری مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی در ۱۳۵۶ش، فعالیت‌های بهشتی رنگ سیاسی بیشتری گرفت و توان و تجربۀ وی در سازمان‌دهی، مدیریت و جذب نیروهای متعهد به ظهور رسید. از جمله نخستین اقدامات وی همکاری در ایجاد تشکلی به نام «جامعۀ روحانیت مبارز *» در پاییز ۱۳۵۷ش بود که خود نیز در هستۀ مرکزی آن عضویت داشت. اندکی بعد «شورای انقلاب *» به دستور امام خمینی تشکیل شد و بهشتی در شمار نخستین کسانی بود که از سوی امام خمینی به عضویت این شورا انتخاب شدند (هاشمی رفسنجانی، ج ۱، ص ۳۲۱ ـ ۳۲۳). در پاییز و زمستان ۱۳۵۷ش بهشتی نقش بسیار مؤثری در هدایت و سازمان‌دهی مبارزات اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی داشت و فعالیت‌ها و روابط او با دیگران در این ایام به‌شدت تحت مراقبت ساواک بود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۳۲۳ ـ ۳۹۵). وی در برگزاری راهپیمایی معروف تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ش در تهران و شهرستان‌ها قویاً فعال بود (همان، ج ۳، ص ۳۵۵). تقریباً همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، بهشتی همراه با آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر تأسیس «حزبِ جمهوری اسلامی *» را اعلام داشت که اندیشۀ آن از مدتی پیش در ذهن او و یارانش جوانه زده بود (رضوی، ص ۱۶۵؛ راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، دفتر اول، ص ۴۵۰ ـ ۴۵۳). این حزب مورد استقبال عموم مردم انقلابی و متدین واقع شد و بهشتی که دبیرکل حزب بود، آن را کانون فعالیت‌های سیاسی و انقلابی خود قرار داد و به گفتۀ آیت‌الله خامنه‌ای «در لحظه‌لحظۀ عمر پرماجرای این حزب از همۀ اخلاص و حلم و حکمت و درایت و هوش خدادادی برای رسیدن به آرمان‌های حزب که همان هدف‌های انقلاب اسلامی است بهره می‌گرفت» (حزب جمهوری اسلامی، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷). بهشتی در برگزاری انتخابات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی نقشی مؤثر داشت. او که خود در آن مجلس به نمایندگی از مردم تهران عضویت داشت، از سوی نمایندگان به‌عنوان نایب‌رئیس آن مجلس انتخاب گردید و عملاً ادارۀ آن را بر عهده گرفت و در تنظیم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تصویب آن تلاش و تأثیر بسیار داشت. وی در ۱۳۵۸ش از سوی امام خمینی به ریاست دیوان عالی کشور انتخاب شد و وظیفۀ «ایجاد تشکیلات نوین قضایی بر اساس تعالیم مقدس اسلام… و تدوین لوایح قضایی جدید جمهوری اسلامی ایران» را برعهده گرفت (امام خمینی، ج ۱۱، ص ۲۷۹).

بهشتی در دوران نسبتاً کوتاه میان پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان شهادت، با اندیشه و تلاش بی‌وقفه درصدد تنظیم و تدوین پشتوانه‌های نظری و قانونی برای نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز تشکیل و تأسیس ارکان اصلی حکومت اسلامی بود. در این مدت می‌باید او را از معروف‌ترین چهره‌های معتقد و مدافع اندیشه‌های امام خمینی دانست. وی تحقق اسلام را در جامعه در گرو تحقق مفاهیم بنیادینی از قبیل استقلال، عدالت، آزادی و مشارکت مردم در امور سیاسی و فعالیت‌های اقتصادی می‌دانست. داشتن چنین بینشی سبب شده بود تا بر قطع تسلط بیگانگان از کشور و لزوم استقرار و استقلال قوۀ قضاییه و تعدیل ثروت در جامعه از طریق گسترش مالکیت‌های تعاونی و تقویت شرکت‌های تعاونی و اهمیت فعالیت‌های سیاسی در قالب احزاب و همفکری در قالب شوراها تأکید بلیغ داشته باشد (سمینار تبیین اندیشه‌های شهید آیت‌الله بهشتی، ص ۶۹ ـ ۲۲۳). بهشتی در جذب نیروهای جوان به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و تشویق آنان به سازندگی کشور توانایی قابل‌ملاحظه‌ای داشت و از این راه به «کادرسازی» برای جمهوری اسلامی ایران می‌پرداخت. «جهاد سازندگی» و نهادهای مشابه آن، به همین جهت، از پشتیبانی و مدیریت وی بهره‌مند می‌شدند (راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، دفتر سوم، ص ۱۰۳۹ ـ ۱۱۳۳).

بهشتی در کنار آگاهی از معارف اسلامی، با وجوهی از اندیشه‌های غربی نیز آشنایی داشت و سخنوری توانا و نویسنده‌ای خوش‌قلم بود. او صاحب چهره‌ای جذاب و قامتی بلند و حسن خلقی آمیخته با رأفت و مهربانی و دارای سعۀ صدر و انصاف و برخوردار از صبر و متانت بود. روحیه‌ای بانشاط و امیدوار داشت و در نظم و انضباط و مدیریت نمونه بود و به برگزاری نماز در اول وقت تقید خاصی داشت (سمینار تبیین اندیشه‌های شهید آیت‌الله بهشتی، ص ۳۴ ـ ۴۰؛ نیز رجوع کنید به مهاجری، ص ۶ ـ ۷). مجموعۀ این امتیازات، همان‌طور که او را در مرکز توجه تودۀ مردم متدین و عموم نیروهای طرفدار انقلاب اسلامی قرار داده بود، وی را آماج دشمنی‌ها و تهمت‌های همۀ اشخاص و گروه‌هایی ساخت که او را مانعی بر سر راه خود می‌دیدند. دامنۀ گستردۀ دشمنی و مخالفت با وی و کثرت تهمت‌هایی که بر او، مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب، وارد شد و صبر و سکوت وی در برابر این دشمنی‌ها حیرت‌آور است. دشمنان انقلاب اسلامی که از شایعه‌پراکنی و دروغ‌پردازی دربارۀ او از هیچ کوششی فروگذار نکرده بودند، سرانجام در هفتم تیر ۱۳۶۰، او را در محل حزب جمهوری اسلامی همراه با عده‌ای از یاران و همفکرانش به شهادت رساندند. این واقعه مظلومیت وی را آشکار ساخت و موج تازه‌ای از حرکت و آگاهی انقلابی در کشور ایجاد کرد. در اعلامیۀ امام خمینی به مناسبت شهادت بهشتی و یاران او آمده است: «بهشتی… مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود» (امام خمینی، ج ۱۵، ص ۵۲؛ راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، دفتر سوم، ص ۱۱۱۷؛ نیز رجوع کنید به سمینار تبیین اندیشه‌های شهید آیت‌الله بهشتی، ص ۳۵ ـ ۳۶). وی نویسنده‌ای کثیرالتألیف نبود و از کتب او می‌توان خدا از دیدگاه قرآن (رسالۀ پایان‌نامۀ دکتری)، شناخت اسلام (با همکاری محمدجواد باهنر و علی گلزاده غفوری)، نماز چیست؟، ربا در اسلام، محیط پیدایش اسلام، اقتصاد اسلامی، شریعتی، جستجوگری در مسیر «شدن» و حج در قرآن را نام برد. همچنین برخی از مقالات و گفتارهای وی در مبانی نظری قانون اساسی گردآوری شده است.

 

منابع:

(۱) تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران: مجموعۀ برنامۀ داستان انقلاب از رادیو بی‌بی‌سی، همراه با مقدمه و توضیحات ع. باقی، تهران ۱۳۷۳ ش؛

(۲) حزب جمهوری اسلامی، تشکل فراگیر: مروری بر یک دهه فعالیت حزب جمهوری اسلامی، ج ۴: نخستین کنگرۀ حزب جمهوری اسلامی، تألیف عبدالله جاسبی، تهران ۱۳۷۷ ش؛

(۳) خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، صحیفۀ نور، تهران ۱۳۶۱ ش ـ؛

(۴) راست‌قامتان جاودانۀ تاریخ اسلام، تهران: بنیاد شهید، ۱۳۶۱ ش؛

(۵) مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب: تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ، با مقدمۀ هاشمی رفسنجانی، تهران ۱۳۷۶ ش؛

(۶) سمینار تبیین اندیشه‌های شهید آیت‌الله بهشتی (۱۳۷۶: شیراز)، بررسی مبانی فکری آیت‌الله شهید دکتر بهشتی، تهران ۱۳۷۷ ش؛

(۷) محمد شریف رازی، گنجینۀ دانشمندان، ج ۱، تهران ۱۳۵۲ ش؛

(۸) مسیح مهاجری، «ویژگی‌های شهید بهشتی»، اطلاعات، ضمیمه، ش ۲۰۷۹۹، ۷ تیر ۱۳۷۵؛

(۹) اکبر هاشمی رفسنجانی، هاشمی رفسنجانی: دوران مبارزه، چاپ محسن هاشمی، تهران ۱۳۷۶ ش؛

یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج ۳: شهید آیت‌الله

(۱۰) دکتر سیدمحمدحسینی بهشتی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷ ش.

https://haddadadel.ir/works/writings/2847-28-2023

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.