تاریخ انتشار: 6 تیر 1402

«وقوف در عرفات» و «شبى در مشعر» (کتاب: حج نماز بزرگ)

«وبگاه شخصی دکتر حدادعادل» در آستانۀ روز عرفه، صفحاتی از کتاب «حج نماز بزرگ» را که ایشان سال ۱۳۷۹ به رشتۀ تحریر درآورده و توسط انتشارات مشعر به چاپ رسانده‌اند، تقدیم نگاه مخاطبان می‌کند. نگارنده در این کتاب، به توضیح هدف‌ها و حکمت‌هاى مناسک عبادى حج پرداخته و کوشیده است با ادبیات امروز، روزنه‌اى به‌سوى باطن این فریضه الهى بگشاید. «وقوف در عرفات» و «شبى در مشعر» که برای مطالعۀ شما آماده شده، عناوین دو فصلی است که ایشان دربارۀ حضور حاجیان در صحرای عرفات و مشعر نوشته‌اند.

در پیشگفتار این کتاب تصریح شده که این یک سفرنامۀ حج نیست که بخواهد بگوید کى رفتیم و کى رسیدیم و چه دیدیم و چه گفتیم و چه شنیدیم؛ درعین‌حال، پابه‌پاى مناسک پیش رفته و به موازات اعمال حج نوشته شده و غرض از تألیف آن، این بوده که معلوم شود حج در رواى ظاهر خود باطنى دارد و آن همه اعمال و فرائض که در حج آمده براى تربیت روح و تعالى جان آدمى است. البته نویسنده اذعان دارد که بیان اسرار حج، چنانکه باید و شاید، از عهده او بیرون است، بااین‌وجود کوشیده است تا به اختصار و در حد توان خویش راز و رمز حج را بشناسد و بگشاید.

مطالعۀ این بخش که حداکثر نیازمند صرف ۱۵دقیقه وقت است، برای هر کسی که می‌خواهد توجه و التفات بیشتری به مضامین دعای پرفیض عرفه داشته باشد و بهرۀ کافی را از این دعا ببرد -خصوصاً در ساعات منتهی به وقت شریف قرائت دعای عرفه- توصیه می‌شود. امید است شما مخاطب ارجمند، پس از قرائت دعای عرفه، همگان را مشمول دعای خیر خود فرمایید.

 

وقوف در عرفات

در آغاز اعمال حج تمتع، حاجی که معمولاً زودتر از ایام حج به مکه آمده است، مُحرم می‌شود و از مکه بیرون می‌رود به‌نحوی‌که بتواند از ظهر روز نهم ذیحجّه تا غروب آفتاب در عرفات بماند. بهتر است احرام در کنار خانه کعبه، یعنی در حجر اسماعیل یا نزد مقام ابراهیم صورت گیرد. عرفات بیابانی مسطح و وسیع است در بیست‌ودو کیلومتری جنوب شرقی مکه و حاجیان برای آنکه از وقوف یعنی از ماندن خود در روز نهم در عرفات مطمئن شوند، شب روز هشتم ذیحجّه، که به روز «ترویه»[۱] موسوم است به طرف عرفات حرکت می‌کنند. کوچ ناگهانی نزدیک به دو میلیون زن و مرد حاجی به جانب عرفات، دیدنی و شنیدنی است.

گفته‌اند «عرفات» با عرفان و معرفت هم‌ریشه است و حاجی با یک توقف اجباری نیم‌روزه، که معمولاً با مقدمات آن به یک شبانه‌روز بالغ می‌شود، خود را برای درک و فهم حقیقت حج و معرفت به باطن آن و وقوف به مقصد و مقصود از آن آماده می‌سازد. به نظر می‌رسد که خداوند چنین مقرر کرده که حج در زمانی نسبتاً طولانی انجام شود و حاجی کمابیش از شامگاه روز هشتم در حال احرام باشد و در نخستین قدم از مکه، بیست‌ودو کیلومتر فاصله بگیرد و از این دورترین نقطه، یعنی عرفات، که اندکی هم بیرون از مرز منطقه حرم قرار دارد به‌تدریج و مرحله‌به‌مرحله خود را برای طواف و سعی به کعبه نزدیک کند. خداوند در حج تمتع نخواسته است که حاجی وقتی به مکه می‌رسد به مسجدالحرام برود و بی‌درنگ در کنار کعبه در مدت یکی دو ساعت اعمالی را انجام دهد و حج خود را پایان‌یافته محسوب کند، بلکه گویی باید افتان‌و‌خیزان مدتی در راه باشد و سالک طریق الی‌الله شود. حاجی باید در نخستین مرحله در عرفات توقف کند و در مرحلۀ بعد در مشعر بماند، آنگاه به منا بیاید که از عرفات و مشعر به مکه نزدیک‌تر است و در آنجا نیز اعمالی به‌جای آورد و مجنون‌صفت، منزل‌به‌منزل، و وادی به وادی، خود را به لیلی نزدیک و نزدیک‌تر کند و این حقیقت شیرین، اما آتشین را شخصاً تجربه کند که:

وعدۀ وصل چون شود نزدیک – آتش عشق تیزتر گردد

در عرفات غیر از توقف از ظهر روز نهم تا غروب آفتاب، عمل دیگری واجب نیست، اما حاجیان از این فرصت استفاده می‌کنند و شب نهم و روز نهم را با نماز و دعا می‌گذرانند و شیعیان مخصوصاً در بعدازظهر روز نهم، یعنی در همان ساعت توقف واجب، غیر از دعاها و زیارت‌های متعدد و مختلف، از قبیل دعای روز عرفه حضرت امام زین‌العابدین علیه‌السلام از صحیفۀ سجادیه، مخصوصاً دعای معروف عرفۀ حضرت امام حسین علیه‌السلام را دسته‌جمعی می‌خوانند و خود را در حال و هوای معنوی حج قرار می‌دهند و در عرفات درس معرفت را از آموزگار بزرگ عرفان، یعنی حسین‌ابن‌علی علیه‌السلام فرامی‌گیرند.

دعای عرفه طولانی است و نه‌فقط آنان که به حج می‌روند و در عرفات توقف می‌کنند آن را می‌خوانند، بلکه بسیاری از حاجیان سال‌های قبل و بسیاری از کسانی که هنوز به حج نرفته‌اند نیز در روز عرفه هرکجا باشند این دعا را می‌خوانند. توضیح و تفسیر فقرات این دعا، که از این قلم البته برنمی‌آید، خود کتابی مفصل و مستقل است؛ برای آنکه به‌قدر تشنگی از این دریا چشیده باشیم و با حاجیان در صحرای عرفات هم‌نفس و هم‌آوا شده باشیم، چند بخش از این دعا را نقل می‌کنیم. مرحوم حاج شیخ عباس قمی با نثر فارسی ساده و دلپذیر و صحیح و همه‌کس‌فهم خود در مفاتیح‌الجنان در مقدمۀ دعا آورده است:

«و از جمله دعاهای مشهور این روز دعای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام است. بُشر و بشیر پسران غالب اسدی روایت کرده‌اند که پسین[۲] روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم، پس از خیمۀ خود بیرون آمدند با گروهی از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهایت تذلّل و خشوع، پس در جانب چپ کوه ایستادند و روی مبارک را به‌سوی کعبه گردانیدند و دست‌ها را برابر رو برداشتند مانند مسکینی که طعام طلبد و این دعا را خواندند»

باری، دعای عرفه با حمد خداوند آغاز می‌شود و حضرت امام حسین علیه‌السلام، پس از ذکر بعضی از صفات خداوند شماری از نعمت‌های بی‌پایان خداوند و عنایات و الطاف او را نسبت به خود برمی‌شمارد از جمله می‌گوید:

ابْتَدَأْتَنِى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ أَنْ أَکُونَ شَیْئاً مَذْکُوراً،

وَخَلَقْتَنِى مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ أَسْکَنْتَنِى الْأَصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنِینَ،

فَلَمْ أَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلىٰ رَحِمٍ فِى تَقادُمٍ مِنَ الْأَیَّامِ الْماضِیَهِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَهِ

تو به لطف خود پیش از آنکه چیزی باشم که از او یاد بتوان کرد، هستی مرا پدید آوردی.

نخست از خاکم آفریدی و آنگاه در پشت پدران جایم دادی و از حوادث زمانه و آمدوشد روزگاران و سالیان آسوده‌ام داشتی،

و من پیوسته در روزگاران پیشین و قرن‌های گذشته از صلبی به رحمی کوچ می‌کردم.

لَمْ تُخْرِجْنِى لِرَأْفَتِکَ بِى وَلُطْفِکَ لِى وَ إِحْسانِکَ إِلَىَّ فِى دَوْلَهِ أَئِمَّهِ الْکُفْرِ

الَّذِینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ،

لَکِنَّکَ أَخْرَجْتَنِى رَأْفَهً مِنْکَ وَتَحَنُّناً عَلَىَّ لِلَّذِى سَبَقَ لِى مِنَ الْهُدَى الَّذِى لَهُ یَسَّرْتَنِى وَفِیهِ أَنْشَأْتَنِى

تو از فرط رأفت و لطف و احسانی که به من داشتی مرا در حکومت رهبران کفر که پیمان ترا شکسته‌اند و پیامبران ترا تکذیب کرده‌اند به دنیا نیاوردی،

بلکه مرا در آن دوران هدایتی به دنیا آوردی که پیش از من حاصل شده بود و تو مرا برای آن آماده ساخته بودی و ایجاد کرده بودی.

امام حسین علیه‌السلام در این فقره از دعا، خدا را شکر می‌کند که او را در دوران حکومت‌های کفر و شرک به دنیا نیاورده بلکه به او لطف و مرحمت کرده و زندگی او را در دوران بعد از ظهور پیامبر اسلام(ص) مقدر ساخته است. جایی که حضرت سیدالشهدا با آن همه پاکی طینت و صفای باطن، به سبب زندگی در جامعه دینی و در سایۀ حکومت و هدایت الهی خدا را این‌چنین شکر می‌کند تکلیف دیگران روشن است. از این فقرۀ دعا می‌توان نتیجه گرفت که تأثیر حکومت دینی در ایجاد یک جامعۀ الهی و نیز نقش عوامل اجتماعی در رشد معنوی و سعادتمندی تک‌تک افراد به اندازه‌ای زیاد است که امام حسین علیه‌السلام نیز به زندگی در پناه چنان حکومتی احساس افتخار می‌کند و نیز می‌توان نتیجه گرفت که ما چه اندازه باید نسبت به تربیت خود و فرزندانمان در جامعه‌های غیردینی نگران و حساس باشیم.

پس از آن، امام حسین علیه‌السلام نعمت‌های خدا را به خود همچنان برمی‌شمرد و سرانجام عجز خویشتن شکر آن نعمت‌ها به زبان می‌آورد و می‌گوید:

لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعْصارِ وَالْأَحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها أَنْ أُؤَدِّىَ شُکْرَ واحِدَهٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذٰلِکَ إِلّا بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُکْرُکَ أَبَداً جَدِیداً، وَثَناءً طارِفاً عَتِیداً،

أَجَلْ وَلَوْ حَرَصْتُ أَنَا وَالْعادُّونَ مِنْ أَنامِکَ أَنْ نُحْصِىَ مَدىٰ إِنْعامِکَ سالِفِهِ وَآنِفِهِ مَا حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلَا أَحْصَیْناهُ أَمَداً،

هَیْهاتَ أَنَّىٰ ذٰلِکَ وَأَنْتَ الْمُخْبِرُ فِى کِتابِکَ النَّاطِقِ وَالنَّبَاَ الصَّادِقِ ﴿وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللّٰهِ لاٰ تُحْصُوهٰا﴾

پروردگارا اگر روزگاری دراز عمر می‌کردم و می‌خواستم در آن عمر دراز شکر یکی از نعمت‌های ترا به‌جای آورم نمی‌توانستم، مگر آنکه لطف و نعمت تو دستگیرم می‌شد، که آن هم خود دائماً موجب شکری جدید و ستایشی نو می‌شد.

آری اگر من و همه آفریدگان تو که شمارنده هستند با اشتیاق بخواهیم نعمت‌های گذشته و آینده ترا، به شمار آوریم هرگز نه به عدد آن دست توانیم یافت و نه به کرانه‌های دور آن، هیهات که چنین کاری میسر نیست، زیرا تو در کتاب گویا و خبر راست خود به ما خبر داده‌ای که «اگر نعمت خدا را بشمارید آن را به شمار در نتوانید آورد.»

در اینجا هر فارسی‌زبانی که دیباچۀ گلستان را خوانده باشد به یاد سعدی می‌افتد که گفته است:

منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت، هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون برمی‌آید مفرح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. از دست و زبان که برآید – کز عهده شکرش به درآید

در میانۀ دعا در مفاتیح آمده است که: پس شروع فرمود آن حضرت در سؤال و اهتمام نمودن در دعا و آب از دیده‌های مبارکش جاری بود، پس گفت:

اللّٰهُمَّ اجْعَلْنِى أَخْشاکَ کَأَنِّى أَراکَ، وَأَسْعِدْنِى بِتَقْواکَ، وَلَا تُشْقِنِى بِمَعْصِیَتِکَ، وَخِرْ لِى فِى قَضائِکَ، وَبارِکْ لِى فِى قَدَرِکَ، حَتَّىٰ لَاأُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَلَا تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ

اللّٰهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فِى نَفْسِى، وَالْیَقِینَ فِى قَلْبِى، وَالْإِخْلاصَ فِى عَمَلِى، وَالنُّوْرَ فِى بَصَرِى، وَالْبَصِیرَهَ فِى دِینِى، وَمَتِّعْنِى بِجَوارِحِى، وَاجْعَلْ سَمْعِى وَبَصَرِى الْوارِثَیْنِ مِنِّى، وَانْصُرْنِى عَلَىٰ مَنْ ظَلَمَنِى، وَأَرِنِى فِیهِ ثارِى وَمَآرِبِى، وَأَقِرَّ بِذٰلِکَ عَیْنِى.

خداوندا مرا چنان از خودت ترسان کن که گویی ترا می‌بینم، مرا به برکت تقوای خودت سعادتمند گردان و به سبب نافرمانی از خود تیره‌روزم مساز و برایم در قضای خود خیر و در قدر خود برکت پیش آور، تا بدان حد که من نه دوست داشته باشم آنچه را که به تأخیر انداخته‌ای پیش اندازی، و نه آنچه را که پیش انداخته‌ای به تأخیر اندازی.

بارالها، به من جانی بی‌نیاز از دیگران و قلبی مطمئن و عملی خالص و دیده‌ای بینا و دینی همراه با بینش و بصیرت عطا کن.

بارالها مرا از نیروی اندام‌هایم بهره‌مند ساز و چشم و گوش مرا برایم باقی بدار.

الهی مرا بر آن کس که بر من ستم می‌کند پیروز گردان و انتقام و آرزوهای مرا برآورده ساز و آن را مایۀ روشنی چشمم گردان.

ناله و دعا و آه و زاری اوج می‌گیرد و حضرت می‌فرماید:

إِلٰهِى إِلىٰ مَنْ تَکِلُنِى؟ إِلىٰ قَرِیبٍ فَیَقْطَعُنِى، أَمْ إِلىٰ بَعِیدٍ فَیَتَجَهَّمُنِى؟ أَمْ إِلَى الْمُسْتَضْعِفِینَ لِى وَأَنْتَ رَبِّى وَ مَلِیکُ أَمْرِى؟ أَشْکُو إِلَیْکَ غُرْبَتِى، وَبُعْدَ دارِى، وَهَوانِى عَلَىٰ مَنْ مَلَّکْتَهُ أَمْرِى

خدایا مرا به که وامی‌گذاری؟ به نزدیکانی که از من خواهند برید و یا به آنان که با من دشمنی می‌کنند؟ یا کسانی که مرا خوار و ضعیف می‌خواهند؟ و حال آنکه پروردگار من و صاحب‌اختیار من تویی، از غم غربت و دوری از منزل و مأوای خویش به تو شِکوه و شکایت می‌کنم و از خواری خویش نزد آنان که اختیار کار مرا به آن‌ها سپرده‌ای به تو پناه می‌برم.

امام حسین علیه‌السلام که در تمام طول دعا رو به کعبه ایستاده، خدا را در ضمن دعا با این اوصاف یاد می‌کند:

لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِالْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتِیقِ الَّذِى أَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنَّاسِ أَمْناً

خدایی جز تو نیست تویی که خداوند این شهر محترمی و خداوند مشعرالحرامی، خداوند این خانۀ کهنی، خانه‌ای که آن را سرشار از برکت ساختی و پناهگاه مردم قرار دادی.

امام سوم عزیز و ارجمند ما، ناله‌های عاشقانه و گریه‌های عارفانه خود را با این عبارت ادامه می‌دهد:

یَا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً

ای آنکه کاروان را برای یوسف به بیابان خشک آوردی و او را از نهانگاه چاه بیرون کشیدی و از بندگی به پادشاهی رساندی.

یَا رادَّهُ عَلَىٰ یَعْقُوبَ بَعْدَ أَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ

ای خدایی که یوسف را به یعقوب بازگرداندی، همو که چشمانش از غم سفید گشته بود و اندوه خویش را پنهان می‌داشت

یَا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوىٰ عَنْ أَیُّوبَ،

ای آنکه درد و رنج ایوب را برطرف ساختی

وَمُمْسِکَ یَدَیْ إِبْراهِیمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَناءِ عُمُرِهِ؛

ای آنکه دست‌های ابراهیم را از بریدن سر فرزندش در پیری و پایان عمر، بازداشتی.

یَا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیَّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیىٰ وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحِیداً،

ای آنکه دعای زکریا را اجابت نمودی و یحیی را به او عطا کردی و او را تک‌وتنها نگذاشتی

یَا مَنْ أَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ،

ای آنکه یونس را از شکم ماهی رها ساختی

یَا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِى إِسْرائِیلَ فَأَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقِینَ

ای آنکه دریا را برای بنی‌اسرائیل شکافتی و آنان را نجات دادی و فرعون و سپاهش را غرق کردی.

به قول صاحب مفاتیح، اشک مانند دو مشک از چشمان امام حسین سرازیر است و او سر به‌سوی آسمان بلند کرده، گاه از نعمت‌های خدا یاد می‌کند، گاه از ضعف و فقر و مسکنت خویش و گاه به دعا از خداوند خیر و نور و یقین و اخلاص و بصیرت و برکت و عافیت و رزق و روزی می‌خواهد و همه‌جا دعا را با مضامین و عبارات قرآنی درهم‌می‌آمیزد و کم‌کم با عباراتی این‌چنین در شامگاه روز عرفه، به پایان دعا نزدیک می‌شود.

اللّٰهُمَّ إِنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ فِى هٰذِهِ الْعَشِیَّهِ الَّتِى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَأَمِینِکَ عَلَىٰ وَحْیِکَ، الْبَشِیرِ النَّذِیرِ، السِّراجِ الْمُنِیرِ، الَّذِى أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمِینَ وَجَعَلْتَهُ رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ.

خداوندا در این شامگاه رو به سوی تو کرده‌ایم، شامگاهی که تو آن را به برکت محمد(ص) شرافت و بزرگی بخشیده‌ای. محمدی که پیامبر و رسول و برگزیدۀ تو از میان خلق تو و امین وحی توست. پیامبری که مژده‌بخش است و بیم‌دهنده و چراغی تابناک که به وجود او به مسلمانان نعمت بخشیدی و او را مایه رحمت برای جهانیان ساختی.

حاجی در عرفات با خواندن این دعا به خود می‌آید و به مولا و مقتدای خود حسین‌ابن‌علی علیه‌السلام تأسی می‌کند و درمی‌یابد که وقوف در عرفات چه مقدمۀ عرفانی زیبایی برای ورود در عرصه حج است. او همچنین فرصتی پیدا می‌کند تا از طریق دعای عرفه با بُعد عرفانی و مناجاتی امام حسین آشنا شود. وی که از حسین‌ابن‌علی جز اخبار و حوادث چندروزۀ عاشورا و کربلا چیز دیگری نشنیده و نمی‌داند اکنون چهرۀ دوست‌داشتنی دیگری از او را تماشا می‌کند؛ چهرۀ مردی که خود در دامن علی تربیت شده و فرزندی مانند امام سجاد، صاحب صحیفۀ سجادیه را در دامن خود تربیت کرده است. حاجی در عرفات از کلام امام حسین علیه‌السلام بوی عطر دعای کمیل و دعاهای صحیفه را می‌شنود و در یک کلام توجه پیدا می‌کند که مظلومیت در کربلا، تنها یک عنصر از مجموعۀ شخصیت امام شهید اوست و آن پروانه‌ای که در کربلا در آتش شهادت سوخته است، چه بال‌های سفید عرفانی لطیفی داشته و چه‌اندازه پاک و خداترس و خداپرست و خدادوست بوده است.

شبى در مشعر

اینکه گویند به عمرى شب قدرى باشد – مگر آن است که با دوست به پایان آرند (سعدى)

همزمان با غروب آفتاب در صحراى عرفات، حاجیان نماز مغرب و عشا مى‌خوانند و به‌سوى مشعر به راه مى‌افتند. مشعر، که نام دیگر آن «مزدلفه» است، میان «عرفات» و «منا» قرار دارد و در محدودۀ حرم واقع است، اکنون حاجى پس از توقف در عرفات، آماده حرکتى دیگر مى‌شود و از منزلى به منزل دیگر مى‌رود براى توقفى دیگر. وقوف در مشعر از اعمال واجب حج است و حاجى باید آن را با نیت و به قصد عبادت انجام دهد. زمان قطعى و مسلم این توقف، از سپیده‌دم روز دهم ذیحجّه است تا طلوع آفتاب همان روز، که در حدود یک ساعت‌ونیم به طول مى‌کشد، هر چند حاجیان احتیاط مى‌کنند و بعد از مغرب از عرفات راهى مشعر مى‌شوند و شب را در آنجا مى‌مانند.

حاجى در مشعر در انتظار عید قربان است و بر او واجب است که در ساعت تولد این روز یعنى در فاصلۀ طلوع فجر تا طلوع خورشید در مشعر بماند. مشعر در شب دهم ذیحجّه دیدنى است. دو میلیون زن و مرد، همه در لباس احرام در عرض چند ساعت خود را از عرفات به این وادى مى‌رسانند و چون برخلاف عرفات و منا، قصد ماندن در روز را در آنجا ندارند، دیگر از چادر و خیمه خبرى نیست و کسى سرپناهى برپا نمى‌کند. حاجیان دسته‌دسته در بیابانى که در کنار کوه افتاده، براى خود جایى پیدا مى‌کنند و زیراندازى مى‌گسترانند و در دل طبیعت و زیر آسمان شب را به روز مى‌آورند و با سرى پرشور و دلى آکنده از شوق و امید، به خواندن دعا و یاد خدا مشغول مى‌شوند و زبان حالشان این بیت سعدى است که مى‌گوید:

چه روزها به شب آورده‌ام در این امید – که با وجود عزیزت شبى به روز آرم

بسیارى به نماز شب مى‌ایستند و جمع کثیر دیگرى به گردآورى سنگریزه مشغول مى‌شوند تا براى فردا که قرار است شیطان را با آن سنگریزه‌ها بزنند، آماده باشند. گردآورى سنگریزه از جمله اعمال مستحب مشعر است. سپیده‌دم با صداى اذان اعلام مى‌شود آنها که خوابیده‌اند بیدار مى‌شوند و این بیدارى و برخاستن دیدنى است.

میلیون‌ها نفر انسان سپیدپوش که شبیه‌ترین جامه‌ها به کفن را در بردارند، در صحرایى وسیع ناگهان از خواب برمى‌خیزند و به‌پا مى‌ایستند. گویى قیامت برپا شده و اسرافیل در صور دمیده است و اینجا نه صحراى مشعر، بلکه صحراى محشر است و این نه بیدارى خفتگان، که زنده شدن دوبارۀ مردگان در قیامت است. حاجى با دیدن چنین منظره‌اى از خود مى‌پرسد به‌راستى در فرداى قیامت چه خواهد کرد و سرنوشت او در پیشگاه خداوند چه خواهد بود؟

حاجیانى که هر یک در شهر و دیار خود سروسامانى داشته‌اند، اکنون آن‌همه را به‌جا نهاده و به دیدار دوست آمده‌اند تا در خانۀ خدا میهمان خدا شوند. در این میهمانى، برخلاف میهمانی‌هاى دیگر که صاحبخانه انتظار دارد میهمان جامه‌هاى گرانقیمت و فاخر و رنگارنگ بپوشد، خداوند که میزبان است، میهمانان خود را تنها با ساده‌ترین جامه مى‌پذیرد و آنان را در دامن طبیعت و زیر آسمان و روى زمین مى‌خواباند.

در کوى ما شکسته دلى مى خرند و بس – بازار خودفروشى از آن سوى دیگر است

چنین است که انسان از تعلقات و وابستگی‌ها و دلبستگی‌ها ولو براى مدتى کوتاه و چند روزه، دور مى‌شود و مجالی پیدا مى‌کند تا به دور از همۀ آنچه حجاب و مزاحم است، دقایق و ساعاتى در خود فرو رود و از خود بپرسد «من کیستم؟»، «از کجا آمده‌ام؟»، «به کجا خواهم رفت؟»، «آنکه مرا به اینجا آورده و از اینجا مى‌برد کیست؟»، «چه باید بکنم؟»، «چه امیدى مى‌توانم داشته باشم؟». اینها همان سؤالات اساسى و ابدى انسان‌هاست، پرسش‌هایى است که گریبان هیچکس را رها نمى کند و هیچکس از آنها رهایى ندارد.

وقتى آفتاب در مشعرالحرام طلوع مى‌کند، عید قربان آغاز مىشود و حاجى با دلى امیدوار بهؤسوى منا به راه مى‌افتد. تجربه‌اى که از توقف در مشعر آموخته ارزشمند است. یک شب زندگى در دامن طبیعت، طبیعت خدا، نه طبیعت ماده؛ طبیعتى که همه چیز آن به خدا تعلق دارد و او حتى حق ندارد خارى از زمین برکَند و بشکند و مورى را از خود بیازارد.

جستجو در خاک‌هاى مشعر براى پرکردن یک کیسه از سنگریزه‌هایى که مى‌خواهد به شیطان بزند و نماز و دعا و مناجات شبانه و یاد خدا، در او نوعى آگاهى و خودآگاهى ایجاد مى‌کند تا دوست و دشمن خود را بشناسد. حاجى با چنین کوله‌بارى از تجربۀ معنوى صبح روز عید قربان از مشعر قدم در راه منا مى‌گذارد تا یک منزل دیگر به مقصد نزدیکتر شود.

______________________________________________

[۱] ترویه به معنی تأمین و تهیه آب آشامیدنی است که در روز هشتم صورت می‌گرفته و سبب شده تا این روز، روز ترویه نامیده شود.

[۲] پسین: عصر بلند و نزدیک به غروب آفتاب را گویند در مقابل پیشین که به ساعات اولیه بعدازظهر گفته می‌شود.

https://haddadadel.ir/works/writings/2839-27-2023

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.