گفتگو با روزنامه جام جم ـ ۲۶/۱۱/۹۰
اگرچه حدود ۴ سال قبل، ریاست مجلس را در فرآیندی بدون حاشیه، به علی لاریجانی تحویل داد اما این مساله باعث نشد که از وزن سیاسی او در تحولات داخلی کاسته شود و همواره از او به عنوان یکی از چهرههای شاخص و صاحب نفوذ اصولگرا نام برده میشود. پاییز سال گذشته، وقتی جلسه رئیسجمهور با حدود ۳۰ نفر از اصولگرایان، رسانهای شد غلامعلی حدادعادل یکی از اعضای کمیته ۳ نفرهای بود که مسوولیت یافتند این جلسات را که درجهت وحدت حداکثری اصولگرایان برای انتخابات مجلس نهمبود، پیگیری کنند. هر چند این جلسات به خاطر برخی مسائل، توفیق چندانی نداشت اما کمیته ۳ نفره به کار خود ادامه داد و با اضافه شدن چهرههایی دیگر، به آنچه امروز جبهه متحد اصولگرایان نامیده میشود، تبدیل شد.
صبح روز پنجشنبه گذشته، به منزل دکتر غلامعلی حدادعادل، عضو کمیته داوری جبهه متحد اصولگرایان و رئیس مجلس هفتم رفتیم و در زیرزمین خانهاش که آنجا را با قرار دادن چند تخت و صندلی به محلی برای برگزاری اینگونه جلسات تبدیل کرده و به شوخی از آن به قهوهخانه قنبر یاد میکند به گفتوگو در خصوص مسائل مربوط به جبهه متحد اصولگرایان و انتخابات پیش رو پرداختیم.
او در این گفتوگو به انتقاداتی که بعضا به عملکرد این جبهه وارد میشود پاسخ داده است. حداد عادل که پس از واگذاری ریاست مجلس به لاریجانی، در این چند سال از اظهار نظر در خصوص عملکرد مجلس هشتم خودداری کرده بود در گفتوگو با جامجم، سکوت خود را شکسته و در مورد عملکرد مجلس هشتم در قبال دولت موضعگیری کرده است. مشروح گفتوگوی جامجم با دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم را پیش رو دارید.
فرآیند وحدت اصولگرایان تقریبا از آبان سال گذشته و با جلسهای که میان حدود ۳۰ نفر از اصولگرایان و رئیسجمهور شکل گرفت، آغاز شد و با فراز و فرودهایی ادامه یافت تا بهکمیته ۸+۷ و فهرست انتخاباتی این جبهه برای انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی انجامید. شما به عنوان فردی که در این فعل و انفعالات نقش داشتهاید، با توجه به زمان طولانیای که برای این منظور اختصاص داده شده بود، نتیجه را چگونه ارزیابی میکنید؟
همان طور که اشاره کردید، مدت زیادی است که حرکت اصولگرایان برای حضور در انتخابات مجلس نهم، آغاز شده است. ما تا امروز که ۲۰ بهمن ۱۳۹۰ است، در مجموع از نتایج به دست آمده، راضی هستیم ولی ارزیابی نهایی را باید به بعد از انتخابات و نتایج آن، موکول کنیم. نتایج انتخابات، میتواند مبنا و معیار خوبی برای ارزیابی ما باشد. اکنون در میانه راه هستیم و آنچه تاکنون به دست آوردهایم، این است که حداقل دو ضلع از سه ضلعی که در انتخابات مجلس هفتم و هشتم با یکدیگر متحد شده بودند، در این نوبت هم در جبهه متحد اصولگرایان با یکدیگر متحد شدند. ضلع سوم که در انتخابات گذشته به نام رایحه خوش خدمت با این دو ضلع فعلی، همکاری داشت، در این انتخابات در کنار ایثارگران و رهپویان و جبهه پیروان خط امام و رهبری، حضور ندارد ولی به جای آن، جریان دیگری در فضای سیاسی ایران ظهور کرده است که جبهه پایداری نام دارد. این جبهه، اگرچه گفتمان رایحه خوش خدمت را با خود همراه دارد، اما لزوما همه چهرههای قبلی رایحه خوش خدمت را با خود همراه ندارد. این جبهه پایداری، علیالاصول، اصولگراست، اما با جبهه متحد اصولگرایان، اختلافاتی هم دارد که این اختلافات در این دوره ۴ ساله، در فاصله مجلس هشتم تا نهم به ظهور رسیده و ناشی از حوادثی است که در این ۴ سال اتفاق افتاده است. یعنی این دوره ۴ ساله اخیر، زمینهای برای این تمایز فراهم آورده است که اگر لازم شد به آن اشاره خواهم کرد. من پاسخ سوال شما را مجمل میدهم و پاسخ تفصیلی را بهتر میدانم که به بعد از انتخابات موکول کنم.
در این دوره علاوه بر وقت زیادی که برای وحدت گذاشته شد، چهرههای سرشناس اصولگرایی چون آیتالله مهدوی کنی و آیتالله یزدی نیز برای ایجاد وحدت به میدان آمدند، اما همان طور که اشاره کردید، در این دوره از انتخابات، یکی از سه ضلعی که در انتخابات گذشته در جریان وحدت حضور داشت، حاضر به وحدت نشد. بر همین اساس برخی معتقدند وحدتی که در این دوره میان اصولگرایان شکل گرفت، با وقت و تلاشی که برای آن صرف شد، متناسب نبوده و کمتر از حد انتظار است. آیا شما چنین نظری را قبول دارید؟
بله. در انتخابات گذشته، وحدت اصولگرایان با حضور سه ضلع، شکل گرفت، اما در این دوره با حضور دو ضلع. البته ما در تعابیر داخلی خودمان، از حضور نمایندگان آقایان لاریجانی و قالیباف هم به زاویه تعبیر میکنیم و میگوییم دو ضلع و دو زاویه در ساز و کار وحدت حضور دارند ولی قبلا سه ضلع در این ساز و کار حضور داشتند. ما مایل بودیم این اتفاق نیفتد و تلاش زیادی هم کردیم و سعی داشتیم در فضای انتخابات که متاسفانه اقتضای درگیری و نزاع در آن وجود دارد، کنشها و واکنشهای لفظی را کنترل کنیم، تا حدود زیادی هم موفق شدیم و البته بعضی جاها نیز از دست در رفت. لکن این طور نیست که اکنون، تمایز جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری در حد تقابل باشد. همین الان که هنوز فهرستها قطعیت صددرصدی پیدا نکرده است، میتوانیم حدس بزنیم که در فهرست ۳۰ نفره تهران، بیش از ۱۰ نفر در ۲ فهرست، مشترک باشند و وضع در کل کشور احتمالا از این هم بهتر است. این موضوع نشان میدهد که نباید این اختلاف را بیش از اندازه بزرگ کرد و آن را به صورت افراطی، خیلی بزرگتر از آنچه هست نشان داد، اگرچه نباید هم آن را به کلی نادیده گرفت. چون یک واقعیت است ولی باید آن را در همان حد که هست، نشان داد و ارزیابی کرد.
برخی فعالان سیاسی، مباحثی را که اوایل امسال درخصوص عزل وزیر اطلاعات و سپس ابقای وی به وجود آمد، در روند وحدت اصولگرایان بسیار مهم ارزیابی میکنند چراکه از یک سو، جلساتی که میان اصولگرایان و رئیسجمهور برگزار میشد، پایان یافت و از سوی دیگر نیز مدتی بعد از این حوادث، جبهه پایداری اعلام موجودیت کرد که بعدا به مانعی در وحدت اصولگرایان تبدیل شد. شما حوادث اوایل سال درخصوص وزیر اطلاعات را تا چه حد در وحدت اصولگرایان، تاثیرگذار میدانید؟
شکی نیست که حوادث اردیبهشت امسال که حول موضوع عزل و ابقای وزیر اطلاعات، شکل گرفت در آرایش انتخاباتی اصولگرایان تاثیر گذاشت. ولی جبهه پایداری، فلسفه وجودی خودش را بیشتر در داستان فتنه ۸۸ و تا حدودی نیز در پدید آمدن جریان انحرافی جستجو میکند تا به صورت خاص در حوادث اردیبهشت ۹۰. البته ماهیت جریان انحرافی با آنچه در اردیبهشت ۹۰، اتفاق افتاد با یکدیگر اتصال و ارتباط دارد و این دو در یک جعبه جا میگیرند ولی جبهه پایداری، بیش از آنچه فلسفه وجودی خودش را در فاصله گرفتن از جبهه انحرافی بداند، فاصله گرفتن از جریان فتنه میداند. البته من از جانب آنها حرف نمیزنم ولی اگر قرار شود من نظر خودم را بگویم باید عرض کنم که جبهه پایداری در تبلیغات خودش، ۶۵ درصد روی موضوع فتنه و ساکتین فتنه تاکید میکند و ۳۵ درصد روی تمایز و تفاوت خودش با جریان انحرافی.
جبهه پایداری و به نسبت کمتری از آنها جبهه متحد، در مواضع خودشان روی این اصل تاکید دارند که بحث رئیسجمهور را باید از آقای مشایی و حاشیههای او جدا کرد، اما بعضیها معتقدند مواضع رئیسجمهور، چنین چیزی را تایید نمیکند. توضیح شما درخصوص چنین اختلافی در دیدگاهها چیست؟
هر طرفی از این دو اظهارنظر که درست باشد، ربطی به موضوع انتخابات ندارد و تاثیری در انتخابات نمیگذارد. یعنی الان هم جبهه پایداری و هم جبهه متحد اصولگرایان معتقدند که آقای دکتر احمدینژاد، رئیسجمهور قانونی کشور است و نباید دولت و رئیسجمهور، تضعیف شوند و خدماتی هم که دولت انجام میدهد، باید مورد توجه ب باشد و نادیده گرفته نشود. هر دو جبهه هم معتقدند اگر دولت در جایی اشتباه میکند، باید رفتار او را نقد کرد. حالا ممکن است در تعیین مصادیق این رفتارهای اشتباه، اختلافنظرهایی وجود داشته باشد ولی در کلیت، این طور نیست که هیچ کدام از این دو جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری در مقابل دولت ایستاده باشند. درجه همدلی آنها با دولت، ممکن است فرق داشته باشد ولی مساله جریان انحرافی و تفاوت آقای دکتر احمدینژاد با آقای مشایی، یا انطباق دیدگاههای این دو نفر با یکدیگر، فعلا در آرایش انتخاباتی اصولگرایان، عامل تعیینکنندهای نیست. یعنی هر دو جریان مدعیاند و معتقدند که هم باید از فتنه فاصله بگیرند و هم از جریان انحرافی، منتها جریان پایداری، فاصله جبهه متحد اصولگرایان را از فتنه، کافی نمیداند و متقابلا جبهه متحد اصولگرایان هم فاصله جبهه پایداری را از جریان انحرافی، کافی نمیداند. در واقع، این تعبیر اخیر من خلاصه آن اختلافی است که فعلا میان این دو جبهه، وجود دارد.
آیا جبهه متحد، گام عملی برای جلب نظر اعضای جبهه پایداری برداشت. اگرچه اعضای این جبهه باید به سوالات زیادی، پاسخ بدهند اما به نظر میرسد برخی انتقاداتی هم که آنها داشتند، وارد باشد. مثلا آنها معتقد بودند در جبهه متحد، ابتدا باید کمیته ۸ نفره شکل میگرفت، سپس با نظر این ۸ نفر، کمیته ۷ نفره که به کمیته داوری معروف است، تشکیل میشد. آیا شما این انتقادات را وارد نمیدانید و اگر وارد میدانید، چه گام عملی برای رفع آن برداشتید؟
هیچ کدام از این کارهایی که ما میکنیم، در معنای حقوقی و سیاسی و حزبی خودش، صددرصد منطبق بر روشهای دموکراتیک متعارف نیست. ما در این گونه کارهای موقت سیاسی، ترکیبی از روشهای دموکراتیک و روشهای عرفی و سنتی جامعه خودمان را به کار میگیریم و این یک حقیقت است. اینکه میگویم موقت، برای این است که همه این کارها مربوط به یک هدف مشخصی است که همان انتخابات است. یعنی جبهه متحد اصولگرایان، اتحاد مشخصی است برای رسیدن به یک هدف مشخص. ساز و کار آن هم، برای انتخابات طراحی شده است و بعد از انتخابات هم دیگر، این ساز و کار و این اتحاد، موضوعیت ندارد. ممکن است برای هدف دیگری، با ساز و کار دیگری، یک اتحاد دیگری به وجود بیاید. در این گونه کارها، ما با تلفیقی از روشهای دموکراتیک و روشهای دیگری، مواجه هستیم که در آن، مصلحتاندیشیهای متعددی صورت گرفته است. مثلا ارتباط ما با جامعه روحانیت مبارز یا جامعه مدرسین، ارتباطی نیست که اعضای یک حزب در سراسر کشور، جمع شده باشند و با رای آنها مثلا یک شورای مرکزی، انتخاب شود و آن شورای مرکزی، مرامنامه یک حزب را بنویسد و بعد به مجمع عمومی عرضه کند و بعد مورد تایید واقع شود و براساس آن، فرضا رابطه خودش را با روحانیت، مرجعیت و ولایت فقیه روشن کند. این کارها، نه در جبهه متحد اصولگرایان در این اتحاد فعلی، انجام شده است و نه در جبهه پایداری. آقایان تشکیلدهنده جبهه پایداری هم که منتخب افراد خودشان و هواداران خودشان در سراسر کشور نبودهاند؛ ۱۰، ۱۵ نفر دور هم جمع شدهاند و تشکلی ایجاد کردهاند و بعد بیانیههایشان را هم نوشتند و از دیگران هم دعوت کردند. معمولا احزاب، به این شکل تشکیل میشوند.
ما در تشکیل جبهه متحد اصولگرایان، فرصت نداشتیم و نمیتوانستیم که صددرصد از طریق متعارف دموکراتیک، به آن معنی که منتقدان میگویند عمل کنیم. بالاخره ما به عنوان فعالان سیاسی، اتصال و ارتباطی با روحانیون داریم. این نوع ارتباط هم همان طور که گفتم، آمیزهای است از روشهای دموکراتیک و روشهای مبتنی بر احترام و در مواردی هم تمکین. این چیز بدی هم نیست و در جاهایی هم بسیار کارساز است که یک روحانی جاافتاده شناخته شده مورد قبول و مورد احترام که در پاکی و انقلابی بودن او شک نیست، در مواردی کار را از بنبست خارج کند و سخن او فصلالخطاب شود. این یک نعمت است و اتفاقا یکی از تفاوتهای ما با اصلاحطلبان در همین است که ما به حرف بزرگترهای روحانی خودمان گوش میکنیم و در اینجور جاها خیلی به دنبال آن معیارهای دموکراتیک غربی نیستیم. حالا یک جایی هم ممکن است اختلافنظر داشته باشیم ولی در مجموع، این روش را بهمصلحت و درست میدانیم. بنابراین اگر آیتالله مهدویکنی و آیتالله یزدی، در تشکیل هیات داوری، پیشنهاد کردند غیراز هیات ۳ نفره عسکراولادی، ولایتی و حدادعادل، ۲ نفر هم از جامعه مدرسان حوزه علمیه قم و دو نفر هم از جامعه روحانیت مبارز تهران حضور داشته باشند، ما اینجا نمیگوییم که چرا شما، این گونه نظر دادید و این نظر شما طبق کدام اساسنامه و آییننامه بود، آیا این نظری بود که از پایین به بالا منتقل شد یا از بالا به پایین؟ ما چنین حرفهایی نمیزنیم و از این روش خود نتیجه هم گرفتهایم. یک جاهایی هم ممکن است اختلاف سلیقه باشد ولی در مجموع، این روشها تناسب بیشتری با واقعیت جامعه ما دارند.
شما طبیعتا به لحاظ کار تشکیلاتی، عضو جبهه متحد اصولگرایان هستید، اما میخواهم بدانم فارغ از گروه و تشکیلات، شما به لحاظ فکری به اعضای جبهه متحد اصولگرایان، قرابت فکری بیشتری دارید یا به اعضای جبهه پایداری؟
اصلا این سوال، سوال مناسبی نیست، برای اینکه میان دوستان ما که در جبهه متحد اصولگرایان هستند با دوستان جبهه پایداری، اختلاف مبنایی وجود ندارد. یعنی این طور نیست که این دو جبهه به دو مرام و مکتب متفاوت تعلق داشته باشند. خیلی از این دوستانی که امروز در جبهه پایداری، فعال هستند، کسانی هستند که در انتخابات مجلس ششم و هفتم در فهرست اصولگرایان در کنار ما بودند. این تفاوتی که پیدا شده است همانطور که قبلا عرض کردم در بستر حوادث مربوط به فتنه شکل گرفته است. آقایان جبهه پایداری میگویند که بعضی از افراد در جریان فتنه ساکت بودند یا بموقع اعلام موضع نکردند یا موضعگیری آنها کافی نبود. این انتقاد سبب شده است که آنها یک فعالیت متفاوتی را در انتخابات آغاز کنند. این طرف هم ممکن است شبیه همین حرفها در مورد جبهه پایداری زده شود. یعنی میخواهم بگویم این اختلاف، اختلافی نیست که شما از بنده بپرسید از نظر فکری به کدام نزدیکتر هستید. به قول منطقدانان، اختلاف جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان، کبروی نیست، یعنی به کبرای قیاس برنمیگردد بلکه اختلاف، صغروی است و به صغرای قیاس برمیگردد. یعنی اختلافها در تشخیص مصداق است و مثلا عدهای میگویند که آقای فلانی در جریان فتنه ساکت بوده است، دیگران میگویند این به معنای آن نیست که او موافق فتنه بوده است. اختلافها در این حد است.
اگر جبهه پایداری، شما را در سرلیست انتخاباتی خودش قرار دهد از نظر شما اشکالی ندارد، بخصوص اینکه گفته میشود این احتمال وجود دارد که در صورت قرارگرفتن شما در سرلیست جبهه پایداری، شاید شما در سرلیست جبهه متحد قرار نگیرید؟
من خیلی خوش ندارم راجع به این گونه مسائل اظهارنظر کنم، زیرا بوی خوبی از این حرفها به مشام نمیرسد. باید بگویم هر کسی هر گلی زده به سر خودش زده است. هر کسی هر لطفی به بنده بکند، ممنونم و امیدوارم حاصل همه اینها به سود انقلاب باشد. ما هر کجا باشیم مهم نیست. یک شعری برایتان میخوانم:
فرقی نمیکند که به دشنام یا به خیر
یادش به خیر هر که ز ما یاد میکند
حالا اینکه یکی ما را اول بگذارد و یکی دوم، اینها چیست که من راجع به آنها اظهارنظر کنم. بالاخره این مردم هستند که تصمیم میگیرند و ما باید ممنون مردم باشیم.
بعضی چهرهها ازجمله آیتالله مهدویکنی اعلام کرده بودند که رهبر انقلاب نسبت به برخی خردهگیریها که باعث تفرقه در میان اصولگرایان شود انتقاد دارند. شما به عنوان یک فعال اصولگرا با توجه به ارتباطاتی که با مقام معظم رهبری دارید نگاه ایشان را درخصوص حرکت اصولگرایان در انتخابات چگونه تعبیر میکنید؟
من نمیدانم آیتالله مهدوی کنی چه فرمودهاند و این صحبت شما ناظر به کدام سخن ایشان است. ولی آنقدر میدانم که رهبری، در انتخابات، اظهارنظری که به معنای طرفداری از یک جریان سیاسی خاص یا یک تشکل خاص باشد نمیکنند، طبیعی و منطقی هم هست زیرا انتخابات، عرصه حضور عموم مردم است و رهبری هم طالب مشارکت حداکثری هستند و طبیعی است که نه خود ایشان از یک تشکل خاص حمایت میکنند و نه دیگران چنین صحبتی را نسبت به ایشان مطرح میکنند. لکن رهبری، معیارها را در انتخاب نمایندگان مطرح میکنند و راه تشخیص را هم به طور کلی به مردم نشان میدهند. در این دوره هم فرمودند مردم یا خودشان تحقیق کنند یا از افرادی که قبول دارند سوال کنند. بعد از این دیگر مردم باید خودشان تصمیم بگیرند. من هم اگر چند ماه قبل نقل کردم که رهبری، نظرشان این است که اصولگرایان با یک فهرست واحد شرکت کنند، این یک حرف صحیح کلی است که هر جمعیت که میخواهد پیروز شود بهتر است دچار تفرقه نشود و این به معنای این نیست که رهبری آمدهاند در انتخابات در یک صف و در مقابل صف دیگری قرار گرفتهاند.شان رهبری بالاتر از این است که در این گونه امور در یک جریان قرار بگیرند، البته مردم باشناختی که از رهبری دارند میتوانند تشخیص دهند که کدام جریان به افکار رهبری نزدیکتر است ولی این، کار مردم است و مردم هم نوعا درست تشخیص میدهند.
وزارت کشور اعلام کرده است ۱۴ درصد از داوطلبان شرکتکننده در انتخابات اصلاحطلب هستند و براساس اخباری که منتشر شده است احتمالا دو سه فهرست انتخاباتی هم از سوی این جریان ارائه خواهد شد، اما چیزی که مشخص است چهرههای شاخص اصلاحطلب در این دوره از انتخابات حضور نیافتهاند. بر این اساس آیا به اعتقاد شما اصلاحطلبان میتوانند یک رقیب جدی برای اصولگرایان در انتخابات آتی باشند؟
بعید به نظر میرسد. نظرسنجیها نیز حکایت از یک رقابت نزدیک میان اصلاحطلبان و اصولگرایان در این انتخابات نمیکند.
میخواستم ۲ پیشبینی به ما بدهید. یکی راجع به میزان مشارکت مردم در انتخابات آینده و دیگری در خصوص ترکیب مجلس نهم. گمانهزنیهایی هم در خصوص ارتباط میزان مشارکت در انتخابات با ترکیب مجلس آینده مطرح میشود مثلا اینکه اگر میزان مشارکت کم باشد، تیپهایی مثل اعضای جبهه پایداری بیشتر موفق خواهند بود و اگر میزان مشارکت زیاد باشد منتقدان دولت یا اصلاحطلبها توفیق بیشتری خواهند داشت. اگر شما چنین الگوهایی را قبول دارید میخواستم پیشبینی خودتان را در خصوص ترکیب آتی مجلس بر اساس چنین الگویی ارائه کنید؟
من نگرانی جدی از میزان مشارکت مردم در انتخابات ندارم. حالا ممکن است در بعضی از شهرها، میزان مشارکت، درصد مختصری کم و زیاد شود ولی فضای کلی کشور را از حیث مشارکت مردم در انتخابات، مثبت ارزیابی میکنم. در مسافرتهایی که در یک ماه و نیم اخیر به ۷ استان داشتهام و مشاهدات عینی که از مردم داشتهام تصور میکنم که مشارکت خوبی در انتخابات آتی داشته باشیم. بنده تصور میکنم، عموم کسانی که در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کردند در انتخابات هم حضور خواهند داشت و حتی بعضی از کسانی که ممکن است در راهپیمایی هم شرکت نکرده باشند ممکن است در انتخابات شرکت کنند. یک موجبات دیگری هم هست که شرکت مردم در انتخابات را تقویت میکند که از جمله آنها میتوان به افق روشنی اشاره کرد که با بیداری اسلامی در پیش چشم مردم ایران پیدا شده است. مردم ما نسبت به سالهای قبل، احساس توانایی بیشتری میکنند و احساس موفقیت بیشتری دارند و برد انقلاب خودشان را بیشتر احساس میکنند. بیداری اسلامی، هم متاثر از حرکت انقلاب اسلامی ایران بوده است و هم به نوبه خودش در انقلاب اثر گذاشته است. این بیداری اسلامی، شور و حال را در فعالان سیاسی تقویت کرده است که این شور و حال به توده مردم هم سرایت میکند. بنابراین من نگران مشارکت مردم نیستم، اما ترکیب مجلس را پیشبینی میکنم که به معنای کلی کلمه اصولگرا باشد. اینکه حالا درصد تعلق نمایندگان به این جبهه یا آن جبهه چقدر است، این را نمیتوانم پیشبینی بکنم و اگر هم پیشبینی داشته باشم ترجیح میدهم آن را اظهار نکنم و بهتر میدانم یک ماهی صبر کنم.
اوضاع سیاسی آینده کشور را چگونه پیشبینی میکنید. آیا اصلاحطلبان با آن مسائلی که بهوجود آمد خواهند توانست در آینده بار دیگر همچون گذشته به شکل جدی، فعالیت سیاسی داشته باشند و احتمالا در آینده دوباره بخشهایی از قدرت را در اختیار بگیرند؟
به نظر من مشکل اصلاحطلبان، قبل از اینکه با نظام باشد با خودشان است. آنها یک تناقضهایی در درون دارند که تا آن تناقضها را حل نکنند نمیتوانند فعالیت سیاسی طبیعی داشته باشند. اصلاحطلبان بیش از آنکه محتاج اجازه از سوی نظام باشند گرفتار مواضع قبلی خودشان هستند. اگر اصلاحطلبان معتقدند که در انتخابات سال ۸۸ تقلب شده است، همان وزارت کشور و همان شورای نگهبان انتخابات را برگزار میکند. بنابراین به دلیل عقیده خودشان نباید در انتخابات شرکت کنند ولی اگر دوباره قصد شرکت دارند، پس باید بگویند آن ادعایی که راجع به تقلب در انتخابات مطرح کردند درست بوده یا نادرست؟ اصلاحطلبان نمیتوانند هم بر سر اعتقاد قبلی خودشان مبنی بر تقلب در انتخابات، پافشاری کنند و هم مجددا در انتخاباتی با همان ساز و کار شرکت کنند. این نوع مسائل است که من از آنها به عنوان تناقضات درونی یاد میکنم که باید از سوی اصلاحطلبان حل شود.
آنها هم مایلند که این ادعای تقلب در انتخابات را به عنوان یک حربه تبلیغاتی در دست داشته باشند و هم بیایند و در چارچوب نظام در انتخابات شرکت کنند. چنین چیزی در هیچ جای دنیا ممکن نیست. یعنی ممکن نیست که یک جریان سیاسی معتقد باشد که دستگاه برگزارکننده انتخابات تقلب میکند و با این اعتقاد بیاید و در انتخابات هم شرکت کند. پشت صحنه فعال نبودن اصلاحطلبان در انتخابات، چنین مسائلی مطرح است. البته آنها به این صراحت، این مطلب را بیان نمیکنند و اظهار میکنند که به ما اجازه داده نشده است یا کاندیداهای ما رد صلاحیت میشوند ولی واقعیت این است که اصلاحطلبان ترجیح دادند فعلا سکوت کنند. البته تعدادی از افراد اصلاحطلب ثبتنام کردهاند و فعالیت هم میکنند و قطعا تعدادی از آنها هم وارد مجلس خواهند شد که اشکالی هم ندارد. هر چه مردم رای بدهند همان ملاک است.
جریان اصلاحطلب، همچون هر جریان سیاسی دیگری، طرفدارانی در جامعه دارد که از آن به عنوان بدنه اجتماعی یاد میشود. آیا اکنون که این جریان به صورت گذشته، فعالیت سیاسی ندارد گفتمان دیگری در کشور ما وجود دارد که بتواند بدنه اجتماعی جریان اصلاحطلبی را جذب کند؟
مشکل اصلاحطلبان از روز اول این بود که تعریف واضح و روشنی از اصلاحطلبی به دست ندادند. اصلاحطلبی از سال ۷۶ در ایران، بیشتر براساس معیارهای سلبی شکل گرفت، نه توافقهای ایجابی درون جبهه اصلاحطلب. همین مبتنیبودن بر معیارهای سلبی، بالاخره این حرکت را به ناکامی کشاند. اگر جریان سیاسی دیگری بخواهد با حفظ همان تناقضات درونی، درصدد جذب طرفداران آنها باشد به همان سرنوشت آنها دچار خواهد شد.
میخواهم راجع به عملکرد مجلس هشتم از شما بپرسم. یکی از انتقادهایی که از سوی بعضیها به عملکرد مجلس هشتم وارد میشود این است آنچنان که باید در مقابل دولت از اهرمهای نظارتی خود استفاده نکرد و تساهل و تسامح مجلس باعث شده است برخی از اقدامات دولت که بعضیها از آن به تخلف تعبیر میکنند به امری عادی تبدیل شود که در این زمینه میتوان به تاخیر در ارائه بودجههای سالانه اشاره کرد. آیا شما چنین انتقادهایی را وارد میدانید؟
در طول ۴ سال اخیر، یعنی در دوران مجلس هشتم، هرگاه خبرنگاران از من درخصوص عملکرد مجلس هشتم سوال کردند من از آنها خواهش کردهام که این سوال را از دیگران بپرسند ولی استثنائا مایلم به این سوال شما پاسخ بدهم. بنده از این حیث، انتقادی به مجلس هشتم ندارم. یعنی من معتقدم اگر من هم رئیس مجلس هشتم بودم در مجموع، رابطه مجلس با دولت با آنچه در مجلس هشتم اتفاق افتاده است، تفاوت چندانی نمیکرد. کما اینکه در مجلس هفتم هم همین بحثها بود و خود آقای لاریجانی هم ۴ سال قبل در تبلیغات انتخاباتی خودش همین انتقادها را به مجلس هفتم به طور تلویحی وارد میکرد. ولی همیشه بین میدان عمل و میدان تبلیغات تفاوت وجود دارد، واقعبینی اقتضا میکند که معتقد باشیم نه مجلس هفتم و نه مجلس هشتم، بیش از این نمیتوانستند در برابر دولت آقای احمدینژاد موضعگیری کنند و به مصلحت کشور هم نبود. ما هم در مجلس هفتم با دولت، اختلاف و موافقتها و همکاریهایی داشتیم و هم در مجلس هشتم. آنچه در مجلس هشتم، از حیث رابطه با دولت و همکاری یا مخالف با دولت پیش آمد در مجموع از نظر من قابل قبول است.
اگر دولتی غیر از دولت آقای احمدینژاد و مثلا یک دولت اصلاحطلب هم بر سر کار بود آیا همین نظر را داشتید و آیا مجلس به همین شکل عمل میکرد؟
مجلسهای اصولگرا ناچار بودند با دولتهای اصلاحطلب برای اداره کشور همکاریهایی داشته باشند. چون ممکن نیست که مجلس و دولت دائما مثل ۲ حزب سیاسی رقیب، علیه یکدیگر کار کنند و بشود کشور را اداره کرد. مگر آقای خاتمی و آقای ناطق در انتخابات رقیب هم نبودند. مسلما رقیب یکدیگر بودند ولی بعد از اینکه آقای خاتمی، رئیسجمهور شد و آقای ناطق، رئیس مجلس پنجم، آیا در مدت باقیمانده، آقای ناطق اداره مجلس پنجم را بر اساس رقابتهای انتخاباتی خودش شکل داد؟ نخیر. آنها در خیلی از موارد همکاری میکردند. ما نیز در یک سالی از عمر مجلس هفتم که با دولت اصلاحطلب مقارن بود، بنایمان بر تضعیف و مخالفت نبود، اگرچه اختلاف اصولی با اصلاحطلبان داشتیم. بنابراین وقتی مجلس باید با اصلاحطلبان به این شکل رفتار کند دیگر معلوم است که با آقای احمدینژاد به چه شکل باید رفتار کند.
در حال حاضر گمانهزنیهای زیادی در محافل سیاسی در خصوص انتخابات آتی مطرح میشود که بعضی از آنها واقعی و بعضی نیز شایعه هستند. به عنوان مثال گفته میشود طرفداران شما از همین الان تلاش دارند تا با جلب حمایت برخی جریانات دیگر، زمینه را برای ریاست شما بر مجلس آینده و احتمالا زمینهسازی برای ریاستجمهوری آینده فراهم کنند. اگر چنین مطالبی واقعی است در خصوص آنها توضیح بیشتری بدهید و اگر شایعه است به نظر شما ریشه چنین شایعهسازیهایی در آستانه انتخابات در کجا قرار دارد؟
بازار تحلیل داغ است، بازار تحریف هم داغ است و متاسفانه بازار دروغپردازی هم داغ است. هر کسی هم نگران هر چیزی که هست سعی میکند یک حرفی برای اشخاصی که احتمالا ممکن است موجب نگرانی او باشند دربیاورد و فضا را شکل بدهد و تیره کند. من این مسائل را از قبیل چرک و خون انتخابات میدانم. یکی از فیلسوفان غربی تعبیر قشنگی دارد و میگوید با هر نوزادی، مقداری هم چرک و خون به دنیا میآید. ما هم در به دنیا آمدن مجلس نهم، قدری چرک و خون داریم و منظور من از این چرک و خون، همین حرفهای کثیف و دروغهایی است که در فضای رسانهای دیده میشود. حالا مقداری از این حرفها از ناحیه ضدانقلاب خارج از کشور و مقداری از آن هم از سوی طرفداران تنگنظر جریانهای سیاسی است. بعضیها تصور میکنند پیروزی فقط این است که شخص مورد نظر آنها بر سر قدرت باشد و هر اتفاقی هم که غیر از این بیفتد بد است و باید هر کسی را که ممکن است مانع پیروزی به معنای مورد نظر آنها باشد خراب کرد، اما من این طور فکر نمیکنم و معتقدم عمرو و زید، بنده و امثال بنده، هیچ اهمیتی در پیروزی انقلاب نداریم و ما باید وظیفه خودمان را انجام دهیم. مهم انقلاب است که باید بماند و موفقتر شود و پیروزتر شود و باید به مردم خدمت بیشتری بشود. حالا اینکه چه کسی کجا باشد چه اهمیتی دارد. این دروغپردازیها را هم من بعضا نوعی فرار رو به جلو میدانم. مثلا یکی از مطالبی که این روزها توسط بعضیها منتشر شده بود و به من نشان دادند این بود که فلانی در جمع هادیان سپاه سخنرانی کرده و راجع به امام، عبارتهایی به زبان آورده که چون من از تکرار آنها شرم دارم آنها را به زبان نمیآورم. همچنین گفته شده که فلانی راجع به آقا مجتبی ـ داماد خودش و فرزند رهبر معظم انقلاب ـ گفته که آقا مجتبی، جانشین امام زمان (عج) یا نایب نایب امام زمان (عج) است. این حرفها من را به یاد آن لطیفهای میاندازد که یک نفر میخواست اسکناس تقلبی چاپ کند رفته بود ۷ تومانی چاپ کرده بود. واقعا کسی که فهم سیاسی داشته باشد و بنده را بشناسد و آقا مجتبی را بشناسد میفهمد که این حرفها چقدر بیپایه است و دروغ محض است، اما بالاخره گفته میشود دیگر و مقداری از آن از سایتهای خارجی و به وسیله همین فیلترشکنهایی که بعضیها در اختیار دارند به داخل کشور سرایت میکند. من در مجلس هم در نطقی که در روز سهشنبه، ۱۸ بهمن داشتم گفتم که من اصلا در جمع هادیان سپاه سخنرانی نکردهام که حالا از قول سردار نقدی چیزی راجع به من گفته شود یا از قول من در جمع هادیان سپاه گفته شود. حتی قضایایی نقل کردند که سردار نقدی گفته که یک روز من بودم و حداد عادل و آقامجتبی و در آن جلسه راجع به ولایتمداری آقای حدادعادل صحبت کردیم، صددرصد دروغ است؛ یعنی بنده هیچوقت جلسهای با حضور سردار نقدی و آقامجتبی نداشتهام که حالا در آن جلسه راجع به موضوعی بحث شده باشد. اینها طراحیهای مغزهای علیل افرادی است که به خارج از کشور فرار کردهاند، همانهایی که در بیبیسی مینشینند و حرف میزنند، به بیگانه تکیه میکنند و از آزادی ملت ایران دم میزنند و در پناه آمریکا در شبکه صدای آمریکا مینشینند و تحلیل میدهند. حالا اینها به این نتیجه رسیدهاند اعلامیههایی هم بنویسند و بگویند حداد عادل در فلان جلسه اینطور گفت و آنطور گفت تا مقداری فکر مردم را مشغول کرده و اذهان را مشوش کنند. البته بهرهای هم نخواهند برد. الان یک فضای مجازی تیره و تاریک و آکنده از دروغ وجود دارد و یک فضای واقعی هم وجود دارد که فضای انقلاب و ملت و مردم است. این دو فضا نسبتی با یکدیگر ندارند و عدهای هم دل خودشان را خوش کردهاند که در حال انقلاب در فضای مجازی هستند و بیم و امیدشان در فضای مجازی شکل میگیرد. اینها میتوانند به همین روش ادامه دهند ولی در صحنه عمل و در واقعیت، مسائل به آن شکلی که در فضای مجازی، طراحی و تبلیغ میشود نیست.
توصیه شما به اصولگرایانی که نامشان در فهرست جبهه متحد اصولگرایان قرار نگرفته چیست؟
توصیه بنده این است که انتخابات، پایان دنیا نیست، پایان انقلاب هم نیست، پایان خدمت به کشور هم نیست. مجلس هم یک جایی از این انقلاب است و البته مهم هم هست ولی حالا اگر بنده در فهرستی قرار نگرفتم یا رای نیاوردم، این به معنای این نیست که دیگر دنیا تمامشده و باید بنشینم گریه کنم یا خودکشی کنم. این نصیحت من شبیه نصیحتهایی است که سابقا به داوطلبان کنکور میکردیم، البته حالا که همه وارد دانشگاه میشوند. ما قدیمها به جوانها میگفتیم که اگر در کنکور قبول نشدید نروید خودکشی کنید. کنکور آخر دنیا نیست حالا هم به نامزدهای انتخابات میگوییم که انتخابات، آخر دنیا نیست. اگر کسی بخواهد به کشور خدمت کند و از انقلاب حمایت کند، آنقدر میدانهای گسترده دیگری وجود دارد که اگر واقعا کسی قصد خدمت داشته باشد میتواند در آنها خدمت کند. میخواهم این مصاحبه را با یک شعر تمام کنم و به تمام دوستانم که در انتخابات فعالند بگویم به این شعر توجه کنند که شاعر میگوید:
سر زلف تو نباشد، سر زلف دگری
از برای دل ما قحط پریشانی نیست.
حالا اگر در مجلس نشد، جایی دیگر. مگر میدانهای خدمت به انقلاب، منحصر به مجلس است. ما قبل از اینکه به مجلس بیاییم هم سرباز انقلاب بودیم، حالا هم اگر به مجلس برویم همین روش را ادامه میدهیم و اگر هم به مجلس نرویم در جای دیگری، سربازی خواهیم کرد.
منتشر شده در روزنامه جام جم ـ چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۰ ـ صفحات ۷ و ۱۰
https://haddadadel.ir/news/267-16-2012