تاریخ انتشار: 22 اسفند 1389

سلسله سخنرانی های (فرهنگ ایران) / سخنرانی چهارم

سلسله سخنرانی های (فرهنگ ایران) / سخنرانی چهارم
دکتر غلامعلی حداد عادل

موضوع: فرش ایرانی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت حضار ارجمند و تشکر می‌کنم از حضور همه عزیزان به خصوص استاد هاشم رجب‌زاده، دوست عزیزم.
این چهارمین سخنرانی‌ از سلسه سخنرانی‌هایی است که من بنا دارم در دانشکده مطالعات جهان درباره فرهنگ ایرانی‌ ایراد کنم. برای اطلاع کسانی‌ که از سخنرانی‌های قبلی‌ خبر نداشتند عرض می‌کنم که توجّه و تکیه ما بر مصادیق است و هر نوبت یک مصداق را از فرهنگ و تمدّن ایرانی‌ تشریح می‌کنیم، تا شنونده و بیننده نتیجه مورد نظر خود را بگیرد.

این سخنرانی‌ چهارم است و در باره فرش است. درباره فرش از زوایای گوناگون می‌توان بحث کرد، به‌عنوان یک صنعت، یک تجارت، یک امر اجتماعی، اشتغال، مسائل اقتصادی مربوط به فرش، بازرگانی، بازاریابی آن، نقاط قوت و آسیب‌های اقتصادی آن، چیز‌هایی که بازار فرش را تهدید می‌‌کند و همچنین قوانین و مقررات مربوط به صادرات و واردات آن و یا قوانین حاکم بر کارگاه‌های فرش‌بافی، این‌ها همه مسائل مهمی‌ است که در جای خود شایسته توجه است. لیکن نگاه ما نگاه فرهنگی است. ابتدا تعریفی ساده و مختصر از فرش می‌‌کنیم. در مقایسه با سایر بافته‌ها فرش را بافته‌ای گره‌دار و پرزدار گفته‌اند که زیرانداز است. با این تعریف خواسته‌اند فرش را از پارچه و گلیم و سایر بافته‌ها که شبیه به فرش‌اند جدا کنند. فرش برآورنده یک نیاز زندگی‌ است. در مناطقی مانند ایران که هوا در فصول زیادی سرد است و کف پا را روی زمین سرد نمی‌توان گذاشت و چوب هم فراوان نیست که مانند اروپا کف اتاق‌ها را با چوب بپوشانند نیاز به زیراندازی هست که نرم و گرم و بادوام و زیبا باشد.

ایرانی‌‌ها با بافتن فرش این نیاز را تأمین کرده‌اند. فرش در همه جای ایران هست. هرجا سر پناهی هست، فرش هم هست، هرجا سقفی برای یک چهاردیواری وجود دارد قابل تصوّر است که فرشی نیز در آنجا باشد. چه این سر پناه یک چادر باشد، چه یک خانه، چه کاخ شاهان، چه خانه‌های معمولی و کوخ‌های مردم کم‌درآمد؛ همه با فرش زندگی‌ می‌کنند و فرش فقیر و غنی نمی‌شناسد. همه دوست دارند فرش داشته باشند، در روستاها، عشایر، در همه جا، قومیتی ندارد، همه اقوام و طوایف ایران دلبستگی به فرش دارند و جزء ضروری زندگی‌ آنهاست. در شروع زندگی‌های جدید فرش حتماً حضور دارد و جزئی از ملزومات زندگی‌ است. ایرانیان فرش را در زندگی‌ آن‌قدر مهم و ضروری می‌‌دانند که‌ آن را آخرین چیزی می‌‌دانند که باید فدا کرد. دیده‌ایم و شنیده‌ایم که در ضرب‌المثل می‌‌گویند: «اگر شده فرش زیر پایم را بفروشم این کار را می‌کنم». یعنی این آخرین چیزی است که من سعی‌ می‌کنم از آن صرف نظر نکنم؛ اگر کارد به استخوان برسد فرش زیر پایم را نیز می‌فروشم.

فرش در میان دل‌ و جان ایرانی‌ها چنین جایگاهی دارد. از خصوصیات فرش یکی این است که از نظر مواد اولیه‌ کاملاً متّکی‌ به منابع داخلی‌ است. یعنی صنعت و هنری است که ما برای تولید آن هیچ نیازی به خارج نداریم. مواد اولیه آن پشم و پنبه و ابریشم و رنگ‌های طبیعی و نخ است و همه این‌ها از دیر باز در داخل کشور تأمین می‌‌شده است. دشت‌های ایران که گله‌های بزرگ گوسفند را در دل‌ خود پرورش می‌‌داده است، پشم مرغوب در اختیار روستایان می‌‌گذاشته است و این هنر و توانایی ایرانی‌ است که این مادّه اولیه‌ یعنی پشم گوسفند را این‌گونه به عمل می‌‌آورد و از آن زیبایی و دوام و نقش و کارآمدی به وجود می‌‌آورد. رنگ های ثابت و بادوام و متنوّعی که برای رنگ‌آمیزی کلاف‌ها و تاروپود فرش‌ها استفاده می‌‌شود، همه طبق یک سنت کهن در دست رنگ‌رز‌ها و استادان فنّ در داخل کشور آماده می‌‌شوند. رنگ‌های ثابت و بادوامی که قرن‌ها تغییر نمی‌کنند. فرش بافی مخصوصاً در روستا‌ها اشتغالی است در کنار کشاورزی، علی‌الخصوص در فصولی که کشاور نمی‌تواند در مزرعه و فضای باز باشد و در زیر سقف با فرش‌بافی از وقت خود استفاده می‌کند و کمک معیشتی برای خود در خانه فراهم می‌کند. هم اشتغال است، هم درآمد و فرش‌بافی.

صنعت فرش مشتمل بر انواع مشاغل است. از آن شغل‌هایی که مواد اولیه‌ فراهم می‌کند، مانند رنگ و پشم و پنبه و ابریشم و غیره تا طراحی نقش آن؛ تا تهیه رنگ و تارهای آن و نیز مرمّت فرش که خود حرفه وسیعی‌ است؛ تا فروش و بازرگانی آن و بعضی از آمارها حکایت از آن می‌کند که در حال حاضر حدود هشت میلیون نفر و یا بیشتر در ایران با این حرفه سر و کار دارند. و آمار‌هایی که به دست داده‌اند در برخی‌ مناطق مانند کرمان و کاشان حاکی‌  از سی‌هزار، چهل هزار کارگاه فرش‌بافی در روستا‌هاست و در روستاهای مناطقی چون کاشان گاه هفتاد تا هشتاد درصد روستا‌ها قالی تولید می‌‌کنند، یعنی این هنر وسیعی‌ است و فرش از نظر صادرات ظاهراً پس از نفت و فرآورده‌های نفتی‌ مقام دوم را دارد. نکته مهم این است که فرش ایرانی‌ سفیر دائمی و بی‌هیاهوی فرهنگ و تمدن ایرانی‌ در همه جای جهان است. گویای ذوق و هنر مردم این سرزمین است، سخن‌گوی دقیق و امین فرهنگ و تمدن ایرانی‌ در همه جای جهان است، فرش یک عنصر ایرانی‌ است. در همه جای جهان نمونه اعلای آن را از ایران می‌خواهند و به ایران نسبت می‌دهند، گویی که فرش با تاروپود و جان فرهنگ ایرانی‌ ما در هم تنیده است.

فرش مظهر این صفاتی است که عرض می‌کنم: مظهر نظم – شما در فرش اگر اندکی‌ انحراف از نظم مورد انتظار ببینید آن فرش دیگر مطلوب نیست. در درجه اول ریزبافی و نظم حاکم بر این تولید چشم‌گیر است – و مظهر حوصله و صبر و دقت و پشت کار و ظرافت و ذوق و هنر و، در آخر، مظهر رنج است. آن رنجی‌ که یک بانوی روستایی یا یک زن خانه‌دار شهری یا دخترکان خردسال برای بافتن یک فرش متحمّل می‌‌شوند.

نکته‌ای که فرش را با فرهنگ مرتبط می‌کند جنبه هنری آن است. باید توجه داشته باشیم که در تمدن‌های قدیم، از جمله تمدن ایرانی‌، محصولات و ساخته‌های دست بشری برخلاف محصولات صنعتی‌ عصر ما به طور طبیعی با هنر همراه بوده است. صنعت که تولید انبوه می‌کند به طور طبیعی هنر را روی محصول خود سوار نمی‌کند، اگر بخواهند یک محصول صنعتی را زیبا کنند باید یک برنامه جداگانه داشته باشند و آن را بر محصول اضافه کنند که معمولاً این کار را نمی‌‌کنند. اما در تمدن قدیم وقتی‌ بشری یک محصولی را با دست خود تولید می‌‌کرده است آگاهانه یا ناآگاهانه ذوق خود را در آن اعمال می‌‌کرده است. کمتر کاری از زمان گذشته دیده می‌‌شود که کار هنری بر روی آن انجام نشده باشد. این قاعده طبیعی بوده است. یک لیوان یا ظرف یا کوزه را در نظر بگیرید، حتی اگر یک خط روی آن می‌‌انداختند سعی‌ می‌‌کردند آن را زیبا کنند. در دنیای قدیم کمتر چیزی دیده می‌‌شود که زیبایی ذاتی نداشته است. این واقعیت در فرش به نحو اعلا مشهود است و فرش حقیقتاً برهانی بر طبیعت زیبایی‌شناسی پدران و مادران و نیاکان ما در طول تاریخ است. آن‌ها در محیط زندگی‌ خود دائماً چشم‌انداز زیبایی تولید می‌کردند: هر فرش گویی پنجره‌ای است گشوده به باغی پر گل و درخت و بهره‌مند از انواع رنگ‌های متنوع و شادی‌بخش و نقش‌های دوست‌داشتنی. این نقش‌ها معمولاً نقش‌های طبیعی از گل و بوته و شاخ و برگ است. شاید نود درصد فرش‌ها زیبایی خود را از زیبایی باغ و بوستان می‌گیرند و این همان چیزی است که در نواحی خشک ایران کمیاب است. مثلاً نواحی کاشان و کرمان که در کنار کویرند آن چیزی را که دوست دارند در زندگی‌ داشته باشند به صورت دائمی با نقش‌هایی که صورت حیوانات و حتی صورت اشخاص را دائمی می‌‌کنند زیر پا پهن می‌‌کنند و پیش چشم قرار می‌‌دهند. شعر طالب آملی را می‌‌توان در اینجا خواند که، در مطلع یک غزل، محبوب خود را این‌طور وصف می‌‌کند:

به تن گویا کند تصویر گل‌های نهالی را         به پا بیدار سازد خفتگان نقش قالی را

خصوصیت هنری دیگر در فرش که چشم‌گیر و برجسته است تقارنی است که در نقش‌های فرش دیده می‌‌شود. این تقارن نشان‌دهنده ذهن هندسه‌شناس ایرانی‌ است. ایرانیان در ریاضیات ذهن مستعدّی داشته‌اند و مخصوصاً در هندسه پیشرفت بیشتری داشته‌اند و دارند. همین الآن هم دانش‌آموزان ما که در رشته ریاضیات نبوغی دارند در حل مسائل هندسه از دانش‌آموزان سایر کشور‌ها پیش‌اند. یادم هست که سال‌ها پیش وقتی‌ تیم دانش‌آموزی ما در المپیاد ریاضیات‌ شرکت کرده بود به شرکت‌کنندگان یک مسأله ریاضی‌ داده بودند. این مسأله به‌حدّی سخت بوده است که دانش‌آموزان برخی‌ از کشور‌های پیشرفته نتوانسته بودند حل کنند، ولی از شش دانش‌آموز ایرانی‌ همه و هر کدام از راه حلی متفاوت آن را حل کرده بودند.

این توجه به ریاضیات و هندسه در هنر و معماری ما و خصوصاً در فرش ما دیده می‌‌شود. قرینه‌سازی‌یی که در فرش دیده می‌‌شود معانی بسیاری دارد که اغلب معنوی‌اند. قرینه‌سازی و تقارنی که در فرش دیده می‌‌شود بیان تصویری از وحدت و کثرت است. هر تقارنی مثل دو روی یک سکه هم وحدت را نشان می‌‌دهد و هم کثرت را، آن‌جا که اجزا را جدای از هم در نظر می‌‌گیریم با کثرت سروکار داریم، آن‌جا که به تقارن و رابطه این‌ها با هم توجه می‌کنیم با وحدت سروکار داریم. نسبت این‌ها با هم نشان‌دهنده وحدت است. گویی ذهن ما در مشاهده فرش از وحدت به کثرت می‌‌رود، تا می‌‌خواهد در وحدت مستقر شود کثرت آن را به توجه دعوت می‌کند و در آن‌جا که می‌‌خواهد در کثرت غرق شود به وحدت دعوت می‌‌شود.

فرش یادآور توحید است و یادآوری است از واقعیت این جهان «که یکی‌ هست و هیچ نیست جز او/ وحده لا اله الا‌ هو»، و گویی که حکیمان و شاعران ما مانند حکیم اصفهانی‌ که این شعر معروف در ترجیع‌بند اوست و همه حکمای بزرگ ما که شاعر نیز بوده‌اند وقتی‌ که بر روی این فرش‌ها آرام می‌گرفته‌اند یک رابطه‌ای بین جهان‌بینی‌ خود و نقوش فرش به صورت طبیعی احساس می‌کرده‌اند حتی اگر این رابطه به زبان آن‌ها نیاید. نقش و نگار و بوته‌ها و گل‌ها و درخت‌ها و برگ‌ها نشانه‌ای از بهشت موعود است که در قرآن وصف آن آمده است و هر مؤمنی آرزومند آن است و سعی‌ می‌‌کند که در این جهان این فرش را شبیه به بهشت آن‌جهانی بسازد.

نکته مهم دیگر این است که میان نقش‌های فرش ایرانی‌ با سایر نقوش در هنرهای ایرانی‌ قرابت و مشابهت تام وجود دارد. اگر به کاشی‌کاری و نقش‌های موجود در کاشی‌کاری ایرانی‌ توجه کنید می‌‌بینید نقش‌های فرش با نقش‌های کاشی خویشاوندی نزدیک دارد، بعضی وقت‌ها عیناً نقش‌های کاشی است که به فرش منتقل شده است. اگر با هنر تذهیب آشنا باشید و حاشیه‌های زیبایی که در قرآن و کتاب‌های ادبی‌ در تاریخ ما پدید آمده را در نظر بگیرید می‌‌بینید این حاشیه‌ها بسیار شبیه حاشیه‌های فرش است و جنس این هنر با آن نگارگری‌ها یکی است. منظور من مینیاتور است که در مجالس کتاب‌های ادبی‌ ما مثل خمسه نظامی و شاهنامه و بوستان و کتاب‌های مشابه فراوان دیده می‌‌شود. همین هنری که در مرقعات خوشنویسان به فراوانی‌ دیده می‌شود سرصفحه‌ها و شمسه‌ها و طرح‌های گل مرغی که برای کتاب‌های قدیمی‌ استفاده می‌کرده‌اند و قلم‌دان‌ها و پارچه‌ها و مخصوصاً گچ‌بری سقف‌ها و دیوارها. گچ‌بری‌ها از نظر اسلوب شباهت زیادی به فرش دارند. به طوری که یکی‌ از مقامات خارجی‌ که سال‌ها پیش از ایران دیدن می‌کرده است و یک فرش زیبایی را دیده و بعد بالای سر خود را نگاه کرده و گچ‌بری سقف را دیده، گفته است ما در این اتاق دو فرش داریم یکی‌ زیر پا پهن شده و دیگری در سقف نقش داده شده است و توجه کرده است که انگار عکس سقف به زمین افتاده یا بالعکس.

در همه این موارد ملاحظه می‌‌کنید که هنر یکی‌ است تنها مادّه آن فرق می‌‌کند: یک جا روی چوب عمل می‌‌کنند می‌‌شود منبّت، یک جا روی سنگ عمل می‌‌کنند می‌‌شود حجّاری، یک جا روی کاغذ عمل می‌‌کنند و در جای دیگر این هنر را بر روی پشم و نخ و تاروپود عمل می‌‌کنند. بعضی از هنرشناسان هنگامی که از موزه های ما دیدن کرده و این فرش‌ها را دیده‌اند گفته‌اند که شگفتا که ما در موزه‌های جهان برای دیدن زیبایی‌ها باید به دیوار‌ها توجه کنیم ولی‌ در موزه‌های ایران برای دیدن بهترین نمونه‌های زیبایی باید به زیر پا نگاه کنیم. از یک سیاست‌مدار در استعمار انگلیس، که نام او در تاریخ معاصر زیاد می‌‌آید و خاطره ناخوش از آن زیاد است، لرد کورزن معروف، نقل شده است که من تصوّر نمی‌کنم بافته‌ای از این استادانه‌تر به دست بشر بافته شده باشد. یعنی فرش این اندازه اهمیت دارد و فرش ایران در همه جهان چشم و چراغ موزه‌ها و مجموعه‌هاست. همه هنردوستان علاقه دارند که یک نمونه فاخر و زیبا از فرش ایرانی‌ داشته باشند. حضور فرش ایرانی در سراسر جهان تنها با یک چیز از فرهنگ ما قابل مقایسه است و آن زبان و ادبیات ماست. یعنی همان طور که زبان و ادبیات ما به همه جای جهان رفته است فرش ایرانی‌ نیز به همه جا رفته است و بعضی از این فرش‌ها در تاریخ نمونه و زبانزد شده است.

هر که می‌‌خواهد تاریخ فرش ایران را بیان کند به برخی‌ نمونه‌های تاریخی‌ اشاره می‌‌کند. یکی‌ از این‌ها فرش معروف به پازیریک است که سال ۱۹۴۹ در حفاری‌هایی که در سیبری صورت گرفته در مقبره‌ شاهان به دست آمده است و چون آن منطقه دائماً یخ‌بندان بوده و آبی که به زیر زمین نفوذ می‌‌کرده یخ می‌‌بسته است، این یخ‌بندان دائمی باعث شده بوده است که این فرش در مدت ۲۵۰۰ سال سالم بماند. پازیریک قدیم‌‌‌ترین نمونه فرش ایرانی‌ است که در جهان یافت شده است. ایرانی‌ بودن آن دلایل متعدد دارد البته محل بحث نیز بوده است و دیگران هم خواسته‌اند که آن را به خود منصوب کنند ولی‌ اگر کسی‌ به نقوش این فرش توجه کند و با نقوشی که در همان ۲۵۰۰ سال پیش بر اشیای پدیدآمده در ایران دیده می شود مقایسه کند تصدیق می‌‌کند که این فرش یک هنر ایرانی‌ است. ابعاد این فرش در حدود ۱۸۳ سانتیمتر در ۲۰۱ سانتیمتر است. یعنی مساحت آن به چهار متر مربع نمی‌رسد، ولی‌ این فرش که در ۲۵۰۰ سال پیش بافته شده در این مساحت کم ۱۲۲۵۰ گره را در خود جای داده است و این فرش هم‌اکنون در موزه آرمیتاژ در شهر سن پترزبورگ روسیه نگه‌داری می‌‌شود. درباره پازیریک مقالات و کتاب‌های متعددی نوشته شده است.

فرش دیگری که در تاریخ از آن نام برده‌اند و نمونه‌ای از آن در دست نیست فرش معروف به بهارستان است که در دربار شاهان ساسانی پهن بوده و توسط فاتحان به مدینه برده شده است. این فرش از میان رفته است ولی  درباره آن نیز اوصاف متعددی گفته‌اند. فرش دیگری که موجود است و هم اکنون در موزه ویکتوریا و آلبرت در لندن دیده می‌شود فرش مقبره شیخ صفی‌الدین اردبیلی است. کسانی‌ که از این موزه در لندن دیدن کرده‌اند خصوصاً ایرانیان هرگز فراموش نمی‌کنند که این فرش با چه عظمتی‌ چشم‌ها را به خود جلب می‌‌کند. بزرگی‌ این فرش و ظرافت و زیبایی آن همه آنچه که در مورد زیبایی و طبیعت و تقارن درباره فرش گفتیم را در خود دارد. این فرش در ۹۴۶ قمری در زمان شاه طهماسب بافته شده و کار یک فرش‌باف کاشانی به نام مقصود کاشانی است. درباره این فرش هم کتاب‌ها و مقالات زیادی نوشته شده است که چگونه و توسط چه کسی‌ از کشور خارج شده است.

فرش دیگری نیز هست که بافنده آن جامی است و آن هم در موزه‌های اروپاست. دو فرش دیگر هم در سال‌های اخیر در ایران بافته شده و در کشورهای  حوزه خلیج فارس به نمایش درآمده است. یکی‌ فرش مسجد ابوظبی و دیگری فرش مسجد سلطان قابوس در عمان که این فرش به دست صدها بانوی نیشابوری در مدت چهار سال بافته شده و ۲۱ تن وزن دارد که در قطعات مختلف بوده که بعد یکی‌ کرده¬اند و در شبستان آن مسجد پهن کرده‌اند. نکته مهم این است که فرش ایرانی‌ که آفاق دنیا را گرفته است بیش از آنکه کار مردان ایرانی‌ باشد کار زنان ایرانی‌ است. یعنی در واقع این زن ایرانی‌ است که با فرش هنر و صبر و حوصله و دقت خود را ثابت کرده است.

فرش یک واقعیت انکارناپذیر از توانایی‌های زن ایرانی‌ است. همه ایرانی‌‌ها می‌‌توانند به یاد بیاورند که یکی‌ دو نسل پیش مادربزرگ‌ها چه در شهر‌ها چه در روستاها فرش‌بافی بلد بوده‌اند. اصلاً آموختن این هنر در خانواده‌های ما یک سنت بوده است و دختران و زنان پای این فرش‌ها می‌‌نشسته‌اند و اگر شما از کارگاه فرش‌بافی‌ دیدن کنید این افراد گاهی دو سه سال پای یک دار قالی فرش می‌‌بافند. دائماً زیر نظر یک استاد هستند و همه با هم شعرگونه‌هایی را زمزمه می‌‌کنند. این شعرگونه‌ها دستوراتی است که استاد به بافنده‌های جوان‌تر می‌‌دهد. در واقع نرم‌افزار کار آن‌ها را در اختیارشان می‌‌گذارد و مرتباً رنگ‌ها را ذکر می‌‌کند و اصطلاحات خاص این فنّ را از نظر نوع گره و اینکه چند تاگره از این رنگ به چه صورت باید زده شود. این‌ها را مرتباً بیان می‌‌کند و از این‌ها شعری با یک آهنگ می‌‌سازد و آن دخترکان خردسال که پای دار قالی نشسته‌اند این‌ها را تکرار می‌‌کنند و این یک شادی و هیجانی تولید می‌‌کند و در عین حال هدایت‌کننده نیز هست و باعث افزایش دقت و هماهنگی‌ آن‌ها می‌‌شود.

فرش در ایران به همه مناطق ایران تعلق دارد، اما هر منطقه‌ای فرش خود را دارد. این امر کاملا محسوس است افراد خبره در شناخت فرش هنگامی که به فرش نگاه می‌‌کنند نه تنها تشخیص می‌‌دهند که این فرش متعلق به کدام منطقه است بلکه گاهی تشخیص می‌‌دهند که این فرش به کدام شهر یا روستا یا حتی بخش تعلق دارد. آیا عشایری است یا روستایی است یا کارگاه‌های بزرگ شهری آن را بافته‌اند. می‌‌توان گفت همان‌طور که اقوام ما گویش‌ها و لهجه‌های مختلف دارند فرش‌ها نیز برای خود لهجه‌های مختلف هنری اقوام را بیان می‌‌کنند. گویی هر فرشی با زبان و لهجه‌ای خاص بافته شده است و با مخاطب خود صحبت می‌‌کند. تفاوت آن با لهجه‌ها این است که ما ممکن است خیلی‌ از گویش‌ها و لهجه‌ها را متوجه نشویم و معنای سخنان را در آن گویش و لهجه ندانیم، اما انواع فرش علی‌رغم تفاوت‌هایی که دارند همگان زیبایی آن‌ها را درک می‌‌کنند. کمتر کسی‌ در مقابل یک فرش که به یک روستای دورافتاده یا یک طایفه خاص تعلق دارد قرار می‌‌گیرد و احساس می‌‌کند که زیبایی آن را درک نمی‌‌کند.

زبان هنر نیازی به ترجمه ندارد. از آنجا که ما یک بار در این سلسله سخنرانی‌ها در مورد قنات صحبت کرده بودیم بجاست که مقایسه‌ای میان فرش و قنات انجام دهیم. فرش و قنات هر دو قدیم و کهن‌اند و از دوردست تاریخ ما آمده‌اند، اصیل‌اند و وارداتی‌ نیستند، و متعلق به خود ما هستند و هر دو متکی‌ و مبتنی‌ بر مواد و مصالح و ابزارها و دانش بومی ایرانی‌اند. نکته دیگر این است که هر دو در صحنه زندگی‌ همه جای ایران حضور دارند و هر کدام به نحوی در معیشت مردم مؤثرند و در زندگی‌ مردم مفیدند و برخاسته از عمق و ژرفای جامعه ایرانی‌اند. در روستا‌هایی که خیلی‌‌ها آن‌ها را به حساب نمی‌‌آورند و بعضی فکر می‌‌کنند مردم روستا نسبت به مردم شهر عقب‌مانده‌ترند، هنر و صنعتی دارند که چشم و چراغ موزه‌های جهان می‌‌شود. درست مثل قنات.

همه حرف و پیامی که این سلسله سخنرانی‌‌ها دارد این است که ما خود را باور کنیم. باور کنیم که در سرزمین ما مردمی هستند که دانشگاه ندیده‌اند و تحصیلات عالی نکرده‌اند و زبان خارجی‌ نمی‌‌دانند، اما این‌ها کارهای حیرت‌انگیزی از حیث محاسبه و ذوق و صبر و حوصله می‌کنند. همان‌طور که قنات، در ابعاد، قول‌آسا بود، قالی، در ظرافت، قول‌آساست. اینکه شما می‌‌بینید در فرشی چون پازیریک و همه فرش‌های ظریف و مهم ایران، در یک مساحت کم، چند هزار گره زده شده، این عدد قول‌آسا شبیه همان ابعاد قول‌آسا در قنات است. منتها اینجا ظرافت دارد، آنجا عظمت دارد. و اتفاقاً مدت زمانی‌ که یک فرش بافته می‌‌شود با مدت زمانی‌ که یک قنات ساخته می‌‌شود قابل مقایسه است. این‌ها نشان می‌‌دهد که ما ملتی هستیم توانا و دانا که باید خود را باور کنیم و دست کم نگیریم. نه تنها باید از ایرانی‌ بودن خود خجالت‌زده نباشیم بلکه باید به ایرانی‌ بودن خود افتخار کنیم و باور کنیم که ما ملت بزرگی‌ هستیم و می‌‌توانیم بزرگ بمانیم و این نشان‌های عظمت و عمق تمدن خود را حفظ کنیم و با استفاده از آنچه در دنیای امروز پدید آمده این هنر‌ها را بیشتر و بهتر کنیم. خیلی‌ کار‌ها می‌‌توان برای فرش کرد. اگر سابقاً محیط این کارگاه‌ها بهداشتی نبود، می‌‌توان آن‌ها را بهداشتی کرد. اگر کارگران بیمه نبودند و بیمار می‌‌شدند و رنج می‌‌بردند می‌‌توان آن‌ها را بیمه کرد، می‌‌توان نظم انسانی‌ و عدالت بر این محیط‌ها حاکم کرد و این فرش را به صورت آموزش دانشگاهی درآورد؛ کما اینکه پس از سال‌های انقلاب اسلامی این امر میسّر شده است. دانشگاه‌های مختلف رشته‌های فرش دارند و در طراحی و بافت و ساخت رنگ و مرمّت فرش متخصص تربیت می‌کنند. می‌‌توانیم گذشته را با حفظ این اصالت‌ها حفظ کنیم و آینده را با این میراث ارزشمند بسازیم. تشکّر می‌‌کنم. والسلام.

منبع عکسها:

نرم افزار رایانه ای گنجینه هنر فرش ایران

محصول مشترک انتشارات فرهنگ و شرکت سهامی فرش ایران

https://haddadadel.ir/news/138-13-2011

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.