تاریخ انتشار: 12 بهمن 1389

سلسله سخنرانی های (فرهنگ ایران) / سخنرانی سوم

سلسله سخنرانی های (فرهنگ ایران) / سخنرانی سوم
دکتر غلامعلی حداد عادل

موضوع: قنات

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت دوستان محترم. سومین بحث از سلسه مباحث «فرهنگ ایران» را آغاز می‌کنیم. امروز در باره یکی‌ دیگر از مظاهر فرهنگ و تمدن ایران، که قنات باشد، ان‌شاءالله بحث خواهیم کرد.

قصد ما ورود در فنّ ساخت‌وساز یا نگهداری قنات نیست، زیرا دیدگاه ما فرهنگی‌ است، اما ناچاریم برای بیان اهمیت قنات به نکات فنی‌ آن هم اشاره کنیم. بحث خود را  به دو بخش «قنات‌سازی» و «قنات‌داری» تقسیم می‌کنم و در مورد هر یک از این بخش ها توضیحاتی خواهم داد.

 

اغلب کسانی که در ایران سفر کرده‌اند لابد متوجه سلسله‌ای از حلقه چاه‌ها شده‌اند که در یک خط طولانی،‌ به فاصله‌های ۵۰ متر تا ۱۰۰ متر، به دنبال هم کشیده شده است و بر سر این چاه‌ها توده‌ای از خاک، بالاتر از سطح زمین، دایره‌وار، هم دیده‌اند. این تنها جلوه عمومی‌ و مشهود قنات است که همه‌کس قادر به دیدن آن است، ولی‌ این موجود متواضع که خود را در زیر زمین پنهان کرده است دنیایی از عجایب را در خود دارد و مجموعه‌ای است از فهم و مهارت و دانش و هنر و خیلی‌ چیز‌های دیگر که ما سعی‌ می‌کنیم بعضی از جهات آن را بشناسیم.

قنات جلوه‌ای از معماری ایرانی‌ و معماری از مظاهر بارز فرهنگ و تمدن است. هرکس بخواهد درباره فرهنگ و تمدن هر ملتی کتابی تألیف کند در درجه اول به سراغ معماری آن ملت می‌رود: آشکارترین جلوه فرهنگ و تمدن. معماری هم دو جنبه دارد: یکی جنبه کالبدی که همان سخت‌افزار است و به چشم دیده می‌شود، یکی‌ جنبه نرم‌افزاری که آن فکر و اندیشه و‌ هنری است که بر معماری حاکم بوده است. برای شناخت فرهنگ و تمدن باید مظاهر معماری ملت‌ها را، هم از جنبه سخت‌افزاری مشاهده کرد و هم از جنبه نرم‌افزاری مطالعه کرد؛ تا معلوم بشود که چه اندیشه‌ و چه تدبیر و چه حکمتی بر این ساخت‌وساز حاکم بوده و چه غایتی منظور نظر بوده است. از این جنبه نرم‌افزاری معماری است که ما راهی‌ به سوی شناخت فرهنگ‌ها باز می‌کنیم. نمونه‌های معماری ایران فراوان است: مسجد‌ها، مدرسه‌ها، بازار‌ها، گرمابه‌ها، پل‌ها، جاده‌ها، گنبد‌ها، بادگیر‌ها، و خیلی‌ نمونه‌های دیگر که هر کدام این‌ها این هر دو جنبه را دارد؛کالبدی دارد که حکمتی و غایتی و مقصودی را تأمین می‌کند. از انواع مظاهر معماری ایران، یکی هم سازه‌های آبی است. ساز‌ه‌های آبی طیف وسیعی‌ دارند: سدها، بندها، چاه‌ها، آب‌انبارها، آسیاب‌های آبی، یخچال‌ها، و خیلی‌ چیز‌های دیگر؛ و در ایران از همه مهم‌تر: قنات‌ها. قنات، که  نمونه‌ای از معماری ایرانی است، مهم‌ترین سازه آبی است و ما می‌خواهیم، با درک اهمیت قنات، اهمیت و عظمت آن فرهنگ و تمدنی را بشناسیم که پدید‌آورنده این سازه آبی در جهان بوده است.

وضع اقلیمی ایران طوری است که اقتضای تدبیری برای آبیاری می‌کند. ایران، به جز یک منطقه کم وسعت در کنار دریای خزر و بعضی از مناطق غربی و شمال غربی، اقلیم خشک و کم بارانی دارد. در حالی‌ که در بعضی از نقاط جهان میزان بارندگی سالیانه به وفور تا دو هزار میلیمتر می‌رسد، در شهری مانند یزد یا ‌ استانی مانند یزد متوسط بارندگی ۱۰۰ میلیمتر است و این در حالی است که  در برخی‌ از شهر‌ها در یک ۲۴ ساعت بیش از ۵۰  میلیمتر و گاه ۱۰۰ میلیمتر باران داریم. اگر به نقشه توجه کنید می‌بینید بخش وسیعی‌ از کشور ما کویر است و خشک است و بیابان است.  در همین بخش است که شهر‌هایی به وجود آمده مانند تهران و سبزوار و نیشابور و مشهد و قم و نایین و طبس و بیرجند و گناباد و کرمان و خیلی شهر‌های دیگر و هزاران روستای بزرگ و کوچک که در طول تاریخ ایران فرهنگ‌ساز و تمدن‌ساز بوده‌اند. همین وضع اقلیمی باعث شده که آبیاری و دسترسی‌ به آب از چند صد سال پیش مسئله اول ایرانیان باشد. گواه این ادّعا، فراوانی‌ مفهوم تشنگی و عطش و خشک‌سالی و قحطی و بیابان و امثال اینها در ادبیات فارسی‌ است. اگر کسی‌ شعر فارسی را از حیث اشتمال بر این معانی بررسی‌ کند، پایان نامه فرهنگی‌ مفیدی خواهد شد. فی‌المثل اگر کسی‌ در آثار سعدی بررسی‌ بکند، نمونه‌های فراوان پیدا خواهد کرد. من به دو نمونه اشاره می‌کنم. در بوستان سعدی خشک‌سالی را این‌طور وصف می‌کند:

چنان خشک‌سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق

چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند ذرع و نخیل

بخوشید سرچشمه‌های قدیم
نماند آب جز اشک چشم یتیم

نبودی به جز اه پیرزنی
اگر بر شودی دودی از روزنی

این چند بیت، با هنرمندی، وحشت مردمان قدیم را از خشک‌سالی ترسیم می‌کند. یا این بیت معروف سعدی که ملمّع است و ترکیبی‌ است از عربی‌ و فارسی:

سَلِ المَصانِعَ رَکْباً تَهیمُ فِی الْفَلَواتِ
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی

یعنی اگر می‌خواهی‌ بفهمی چشمه یعنی چه و ‌ اهمیتش یعنی چه‌، آن را از سوارانی بپرس که در بیابان‌ها می‌روند. آنها قدر چشمه و قدر آب را می‌فهمند؛ تو که در کنار فراتی ارزش آب را درک نمی‌کنی‌.
از این دست معانی در ادبیات ما فراوان است. در واقع چون بخشی از زندگی‌ مردم ما بوده است در ادبیات خودش را نشان داده است. اهمیت قنات در تاریخ ما به‌اندازه‌ای است که بعضی از محققان تمدن ایران را «تمدن کاریزی» نامیده‌اند. کاریز، یا که‌ریز، لفظ دیگری برای قنات است. تمدن کاریزی یعنی تمدنی که بر پای قنات به وجود آمده است و این سخن درستی‌ است که این تمدن در واقع هیئت و زندگی‌ خودش را از قنات گرفته است. قبل از اینکه سازوکار قنات را معرفی‌ کنیم اجمالاً عرض می‌کنیم که قنات یک رودخانه انسان‌ساز است در زیر زمین. این را توجه کنید که انسان‌ها با دست خودشان و با وسایل دستی‌ در زیر زمین و در اعماق آن رودخانه می‌ساختند و این زیر زمینی‌ بودن قنات باعث می‌شده است که آب، که گرانبهاست، از تبخیر حفظ شود و از آلودگی‌ در امان بماند و سیلاب‌ نشود و نهر‌ها را از بین نبرد. حتی سیل هم که می‌‌آماده است کمتر می‌‌توانسته است از خاک‌های انباشته بر روی دهانه چاه‌ها بالا برود و درون چاه‌ها برود. این رودخانه در واقع مصداق «تَجْری مِن تَحْتِ الاَنْهار» قرآنی است؛ ایرانی‌‌ها، در این دنیا، نهر‌هایی در زیر زمین جاری ‌‌کرده‌اند. ایرانی‌‌ها، در سرزمینی که خاک‌هایش جاری بوده است و آب‌های آن راکد، آب را جاری کرده‌اند تا، با ایجاد کشت و ذرع و باغ، خاک‌ها را ساکن کنند. یعنی این نامعادله را بر هم زده‌اند؛ چون در همه‌جای دنیا آب‌ها جاری‌اند و خاک‌ها ساکن‌اند. در بیابان آبی‌ اگر هست، که کمیاب هم هست، ساکن است. این ریگ روان است که حرکت می‌کند. ما اگر نقش قنات را کمّاً و کیفاً در تاریخ ایران بشناسیم تصدیق می‌کنیم که تمدن ایرانی در طول تاریخ ‌ از سینه قنات شیر می‌‌نوشیده و زندگی‌ و رشد می‌کرده است. قنات سازوکاری است که خونِ زندگی‌‌ساز، یعنی آب، را در رگ‌های کویر به حرکت در می‌‌آورده و چراغ زندگی‌ را در طول تاریخ روشن می‌‌کرده است.

اما این قنات چه هست؟ ایرانی‌‌ها چگونه توانسته‌اند رودخانه زیرزمینی ایجاد کنند؟ افرادی که به آنها مقنّی (قنات‌کار) می‌گویند، به اصطلاح با شمّی که داشته‌اند و با نگاه به دشت‌های متّصل به کوه و از روی قراین مختلف،‌ درکوه‌پایه‌ها و آنجا که آبرفت تشکیل می‌‌شود، درک می‌‌کرده‌اند که در این منطقه در زیر زمین آب هست. دانش آنها، سینه به سینه، به نسل‌های بعد منتقل می‌‌شده است. حدود هزار سال پیش هم دانشمندی ایرانی‌ به نام محمد بن حسن حاسب کرجی (قرن ۵ق.) در کتاب انباط المیاء الخفیه (یعنی: استخراج آب‌های پنهانی) روش استخراج آب‌های زیرزمینی را ثبت و ضبط کرده است. مثلاً یکی‌ از این قراین این است که به نوع گیاهانی که در هر منطقه به صورت خودرو می‌روییده دقت می‌کردند. کرجی در کتاب خود می‌‌نویسد زمین‌هایی که ناکشته بر سطح آن‌ها گیاه فراوان وجود دارد دارای آب‌اند و آب آنها در ژرفای کم قرار دارد. زمینی که هنگام صبح بر روی گیاهانش رطوبت و شبنم نشسته باشد یا بر سنگ‌هایش گیاه رسته باشد نیز دارای آب پنهانی است. از رنگ خاک و از اوضاع دیگر هم تشخیص می‌‌داده‌اند که باید در منطقه‌ای خاص آب باشد. بعد، در نقطه‌ای که احتمال می‌دادند سفره آب زیرزمینی یعنی یک منبع و مخزنی در آنجا وجود داشته باشد، چاهی می‌زدند. به این چاه «گمانه» می‌گویند که چاهی بوده که به دنبال گمانِ آن‌ها حفر می‌‌شده است. «مادرچاه» نیز قبل از گمانه حفر می‌شده است. وقتی‌ این چاه به آب می‌‌رسیده، مطمئن می‌‌شده‌اند که آنجا سفره زیرزمینی آب وجود دارد. سپس ۳۰۰ متر بالاتر یا ۵۰۰ متر بالاتر چاهی‌ عمیق‌تر می‌‌زدند که آن چاه به بخش عمیق‌تری از این سفره زیرزمینی وصل می‌شده است و این چاهِ اصلی قنات و سرحلقه چاه‌های بعدی می‌شده است که همان مادرچاه است. این چاه‌ها ممکن است ۳۰ متر، ۴۰ متر، ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر، ۳۰۰ متر بوده باشند. تصور کنید چاهی را که ۳۰۰ متر عمق داشته باشد و تصور کنید طنابی را که هر یک مترِ آن یک کیلوگرم وزن دارد ۳۰۰ متر اگر قرار باشد آن را به هم وصل کنند تا از آن عمق چاه خاک را بیرون بیاورند خود این چه وزنی پیدا خواهد  کرد. اصلا یک نفر نمی‌تواند یک وزنه ۳۰۰ کیلوگرمی را بدون آن دَلْوی که در آن ممکن است ۵۰ کیلوگرم هم شن و خاک باشد بالا بکشد. برای تمام این‌ مشکلات تدبیر داشته‌اند. پس از اینکه چاه حفر ‌شد، در منطقه‌ای که در آن به آب احتیاج داشتند، دهی یا مزرعه‌ای یا زمینی را که می‌خواستند آن را کشت کنند انتخاب می‌‌کردند تا آب را از آن سفره به این کشت‌گاه بیاورند. مسیر، با شیبی ملایم، از کوه شروع می‌‌شده و به سمت دشت پایین می‌آمده است. چند کیلومتر آن طرف‌تر، در کنار روستایی یا جایی که امکان زندگی بوده است و کشت و ذرع می‌شده است، جایی را انتخاب می‌‌کردند که «مظهر قنات» نامیده می‌شده است. یعنی تصمیم می‌‌گرفته‌اند آن آب را از چند کیلومتری، از زیر زمین، بیاورند در این مظهر ظاهر کنند. در واقع، آبی که دور از آفتاب بوده است در اینجا آفتابی کنند. حالا مادر چاه معلوم و مظهر قنات هم معلوم؛ بعد، شروع می‌‌کردند از مظهر قنات به سمت مادرچاه یک مجرای افقی به صورت یک دالانِ تنگ حفر می‌‌کردند و خودشان را می‌‌رساندند به آن سفره آبی که باید آبش را منتقل بکنند. برای آن که بتوانند خاکی را که باید از این مجرا بکنند بیرون بدهند هر ۵۰ متر به ۵۰ متر یک چاه از بالا حفر می‌‌کردند و این خاک‌ها را از این چاه‌ها به بالا می‌‌دادند و باز جلوتر می‌رفتند و چاه دیگری حفر می‌‌کردند. تا اواسط راه، خاک‌ها را از چاه قبلی‌ بیرون می‌‌داده‌اند و از اواسط راه به بعد را از چاه جلویی که حفر کرده بودند. گاهی دو گروه کار می‌‌کردند: گروهی از آن طرف از آن چاه بعدی می‌‌دادند و گروه دیگر از این طرف از چاه قبلی؛‌ و این مجرا را همین‌طور ادامه می‌‌دادند. به این مجرای افقی «کوره» و به چاه‌های که حفر می‌شده‌اند و به کوره وصل می‌شده‌اند «میله» گفته می‌شده است. گاهی اوقات ۶۰۰ چاه (میله) حفر می‌کرده‌اند و مهم این بوده است که با شیبی حرکت بکنند و در زیر زمین به این مجرا جهتی‌ بدهند که این مجرا به آن سفره زیرزمینی‌ که مادرچاه را در آنجا حفر کرده بودند منتهی‌ شود. مقدار فاصله‌ای که آب روی زمین جاری می‌شده و دیده می‌شده است «هرنج» نامیده می‌شده است. پس، مهم تشخیص سفره آب زیرزمینی است و آنگاه حفر گمانه و حفر مادرچاه در جای صحیح و انتخاب مظهر قنات در جای مناسب و تعیین مسیر در زیر زمین به صورتی‌ که به این مادرچاه ختم شود. آدمی اگر با چشمان بسته بخواهد دو تا انگشت از دو دستش را به هم برساند، اشتباه می‌کند و اغلب یکی‌ به یک سمت می‌رود و دیگری به سمت دیگر و یکجا به هم نمی‌رسند. ولی مردمی را در روستا‌های دورافتاده و پرت کویر در نظر بگیرید که فقط لقمه‌نانی برای خوردن داشتند و کوزه آبی برای نوشیدن و ده‌ها کیلومتر کوره و مجرا حفر می‌کردند و خودشان را از مظهر به مادرچاه می‌رساندند.

بنده می‌خواهم عظمت کار قنات را عرض بکنم. زمانی هست که ما با سازه‌ای سروکار داریم که عرض و طول آن ۲۰ متر یا ۳۰ متر است، ولی اینجا صحبت از ۲۰ کیلومتر‌ها و ۳۰ کیلومترها‌ و۵۰ کیلومتر‌‌هاست. فرض کنید کسی‌ در تهران می‌خواهد شروع کند و در کرج به نقطه خاصی‌ برسد و نه قطب‌نما دارد نه وسایل امروزی دارد و نه نقشه‌برداری هوایی دارد. او چه کار می‌کند؟ کم کم حس پیدا کنیم از اینکه قنات یعنی چه. ساخت یک قنات ۲ سال، ۷ سال، گاهی ۳۰ سال طول می‌کشیده است و همان‌طور که گفتم گاهی طول قنات‌ها چند کیلومتر بوده است. در گناباد قناتی داریم که ۳۳ کیلومتر‌ طول مجاری این قنات است. قنات از این طولانی‌‌تر (تا ۵۰ کیلومتر) هم داشته‌ایم و داریم. همین قنات گناباد چند هزار سال سابقه دارد.

بد نیست مطلبی راجع به همین قنات گناباد از سفرنامه ناصرخسرو برای شما بخوانم. می‌گوید: «و چون از تون برفتیم (تون اسم سابق شهرستان فردوس است؛ تون و طبس که می‌گفته‌اند این دو شهر را در کنار هم می‌گفته‌اند)، آن مرد گیلکی مرا حکایت کرد که وقتی‌ ما از توس به گناباد می‌رفتیم، دزدان بیرون آمدند و بر ما غلبه کردند، چند نفر از بیم خود را بر چاه کاریز افکندند. بعد از آن یکی‌ را از آن جماعت پدری مشفق بود ( یعنی دلسوز و مهربان و نازک‌دل). بیامد و یکی‌ را به مزد گرفت (یعنی  به یک نفر پول داد)، و در آن چاه گذاشت تا پسر او را بیرون آورد. چندان ریسمان و رسن که آن جماعت داشتند، حاضر کردند و مردم بسیار بیامدند ۷۰۰ گز رسن فرو رفت تا آن مرد به بن چاه رسید. رسن سر آن پسر بست و مرده بر کشیدند و آن مرد چون بیرون آمد گفت آبی‌ عظیم در این کاریز روان است، و آن کاریز ۴ فرسنگ می‌رود. و آن گفتند کی‌‌خسرو فرموده است کردند (یعنی به فرمان کی‌‌خسرو آن را ساخته‌اند)».

این را برای این خواندم که ملاحظه کنید ابعاد موضوع چه‌قدر است. حالا چند رشته قنات در ایران داریم؟ این هم باز ارقامش نجومی است. ۳۲ هزار رشته و ۵۰ هزار رشته گفته‌اند. زمانی فقط در خراسان ۴۲ هزار رشته قنات وجود داشته است. در تبریز گفته‌اند نهصد رشته قنات وجود داشته است. بر طبق آمار، از نظر تعداد قنات ها تهران بعد از خراسان ظاهراً دوم بوده است. توجه می‌‌کنید که صحبت از یکی‌ یا دو تا نیست، صحبت از یک کار استثنایی نیست. این یک سازه رایج در این سرزمین بوده است. میزان آبدهی آن چه قدر بوده است؟ از ۲۰ لیتر در ثانیه کمتر هست، ۵۰ لیتر در ثانیه، ۱۰۰، ۱۵۰، حتی تا ۵۰۰ لیتر در ثانیه صحبت از آبدهی قنات کرده‌اند که این یک رودخانه کوچک است. نکته مهم این است که این قنات‌ها تا چند سال از خشکسالی‌ تأثیر نمی‌پذیرفته‌اند. درباره همین قنات گناباد، ۱۲ سال است منطقه گناباد دچار خشک‌سالی است و آب قنات کم نشده است. یعنی این شبکه‌ها و این مجاری همان مختصر  بارندگی را که در کوهستان هست می‌مکند و در این مسیر هدایت می‌کنند. یعنی زندگی‌ را ممکن می‌کنند. با چه چیزی این را حفر می‌کرده‌اند؟ ۴ یا ۵ نفر آدم بیشتر لازم نداشته‌اند. مهم‌ترین ابزار آنها یک چرخ چاه بوده و یک کلنگ که دست کلنگ‌دار بوده است. یعنی کلّ این مجموعه ۴ یا ۵ نفر بوده‌اند: گلنگ‌دار، چرخ‌کش، دلوگیر، گل‌بند و لاشه‌کش. این‌ها دو سال، هفت سال، ۳۰ سال، همین‌طور این کار را ادامه می‌داده‌اند و آنجا زندگی‌ می‌کرده‌اند. محل‌های استراحتشان در روی زمین و زیر زمین همه اسامی خاص دارد، سنت دارد و هر کاری در این پروژه آداب و ترتیباتی دارد. اما در کنار این بحث که به قنات‌سازی مربوط بود، بحث مهم دیگری داریم به اسم قنات‌داری؛ یعنی مدیریت این قنات. قنات پس از اینکه ساخته شد باید هزاران سال دوام وتداوم داشته باشد. یکی‌ از وظائف کسانی‌ که از قنات استفاده می‌کنند، حفظ قنات و لای‌روبی قنات است. به طور طبیعی،‌ بر اثر عبور آب، رسوباتی در مجاری انباشته می‌شود، یک زمانی‌ هم که سیلی بیاید و این سیلاب وارد دهانه‌های قنات بشود، این رسوبات بیشتر می‌‌شود. لای‌روبی قنات وظیفه‌ای بوده است که هر از چند سالی‌ باید مقنّیان و مالکان قنات به آن اهتمام می‌کردند. هزینه آن را هم باید همه کسانی‌ که از قنات استفاده می‌کردند تأمین می‌کردند. گاهی هم قنات احتیاج به مرمت پیدا می‌کرده است. در معماری قنات در اینکه این چاه‌ها را چه جوری بسازند، این کوره‌ها ر اچه جوری بسازند، ریزه‌کاری‌های زیادی هست: گاهی جنس زمین خیلی‌ محکم بوده است، زمین دژ بوده است، گاهی زمین بیش از حد نرم بوده است، شوراتی بوده و احتمال ریزش وجود داشته است. در گذشته طوقه‌های از ساروج می‌ساخته‌اند که امروز از سیمان می‌سازند و آن کول گفته می‌شده است و در داخل این مجاری کول‌گذاری یا کول‌بندی می‌کرده‌اند. برای حفظ قنات و نگهداری و مرمت آن از این جور اصطلاحات و در واقع روش‌ها زیاد بوده است.

قنات، به دلیل وسعت و عظمت، اصطلاحات و واژگانی برای خود دارد که آنها را کتاب کرده‌اند. چند صد واژه فنی‌ دارد که به انواع مسائل سخت‌افزاری و نرم‌افزاری قنات اشاره می‌کند. یک بُعد دیگر، مسائل حقوقی مربوط به قنات و مالکیت قنات است. یک کسی‌ که قنات را حفر کرده و سرمایه‌گذاری کرده است، مالک قنات است و سرمایه کمی‌ هم احتیاج نداشته است. یعنی کاری نبوده که کشاورز روستایی دست‌به‌دهان بتواند بکند. معمولاً باید تمکّنی می‌بوده که بتواند مثلاً حدّاقل ۲ سال پول کارگر را تأمین کند.

مالکیت قنات خود داستانی دارد. بعد که این آب ظاهر می‌شود، یک بحث مفصل نیز اندازه‌گیری آب قنات است. اصولاً یک بحث مهم در آبیاری در فرهنگ ایران، که به مهندسی‌ و تاریخ علم ما نیز مربوط می‌شود، روش‌های اندازه‌گیری آب است. یکی از وسایلی که با آن اندازه‌گیری می‌کردند پنگان است که همان فنجانی است که امروزه به سفره‌ها و آشپزخانه‌ها راه پیدا کرده است. این فنجان معرّب پنگان است که ظرفی بوده دارای سوراخ. آن را می‌گذاشته‌اند روی آب و از زمان پر شدن این ظرف میزان آبدهی را اندازه‌گیری می‌کرده‌اند. روش‌های اندازه‌گیری خود داستانی دارد.

تقسیم آب هم برای خود سازوکار و نرم‌افزاری داشته است. اینکه در شبانه‌روز چه جور این آب را تقسیم کنند، در هفته چه جور تقسیم کنند، در دو هفته و در ماه چه جور تقسیم بکنند، حق آب‌بها را برای صاحبان مزارع چگونه تعیین ‌کنند و بر چه اساسی‌ این آب را به آنها بدهند. و توزیع این آب که خود یک هنر بوده است: باید دقت کنند این آبی‌ که دائم می‌‌آید، در منطقه‌ای که یک قطره آن نیز مهم است، عادلانه توزیع شود و نظارت بر این توزیع همیشگی باشد. فروش آب و حق آب‌بها تعیین کردن و مانند اینها نمونه‌هایی است از مسائل قنات‌داری.

قنات به دلیل اهمیت و عظمت و تأثیر زیاد آن، جنبه معنوی نیز داشته است. یعنی خیلی‌ از کسانی‌ که قنات را ایجاد می‌کرده‌اند و برای احداث آن همّت می‌کرده‌اند، نیت خدایی داشته‌اند و قربه الی‌ الله کار می‌کردند. معتقد بودند اگر ثروتی و سرمایه‌ای دارند، چه چیزی بهتر از این که بروند آبی‌ را از زیر زمین کشف کنند و جاری کنند و برای خودشان به قول قرآن «باقیات الصالحات» درست کنند و یک امر بادوام درست و شایسته‌ را از خود به جای بگذارند که به صلاح مردم باشد. «باقیات الصالحات» بهترین نمونه‌اش یا یکی‌ از نمونه‌های خوب آن قنات بوده است و خیلی‌‌ها قنات را وقف می‌کرده‌اند. گاه بعضی‌ها نذر می‌کردند که ۱۰ سال در قنات کار کنند. کار کردن در قنات هم با کار کردن روی زمین فرق دارد. کافی‌ است کسی بخواهد ۵ دقیقه در دالان‌هایی که به‌صورت گربه‌رو هستند و طوری ساخته نشده‌اند که آدم بتواند به راحتی‌ در آنها تردد کند تنفس کند، چه برسد به این که کسی‌ بخواهد ماه‌ها و سال‌ها با یک کلنگ این سنگ‌ها را بکند. یک وقت در مسیر به یک تخته‌سنگ بزرگ می‌رسند، چه باید بکنند؟ دینامیت و وسایل امروزی که وجود نداشته است. یا باید این تخته‌سنگ را با همان کلنگ خُرد می‌کردند و راه آب را باز می‌کردند یا اگر امکان داشته آن را دور می‌زدند و خاک نرم‌تری پیدا می‌کردند و آب را از کنار آن هدایت می‌کردند که در مسیر برود. این‌ها همه اخلاص و ایمان می‌خواسته است و بعضی‌ها نذر می‌کرده‌اند که این‌جور کار کنند.

قنات با خود داستان‌ها و افسانه‌ها و اسطوره‌ها و ترانه‌ها و خیلی‌ چیز‌ها وارد زندگی‌ مردم کرده و جزئی از زندگی‌ و تمدن این مردم بوده است. آب آن را عمداً ماهی‌‌دار می‌کرده‌اند که این ماهی‌‌ها با حرکت خود گل‌ولای رسوبی را به جریان بیندازند تا از مظهر قنات خارج بشود و که رسوب نکند و قنات زود به زود نیاز به مرمت پیدا نکند. من خود در قنات گناباد دیدم که ریشه‌های بوته‌های «خار شتر» از بالا خود را به آب رسانده‌اند. یعنی بوته‌ای که نیم‌متر هم در روی زمین ارتفاع ندارد، به وسیله ریشه، خود را به عمق ۲۰ متری و ۵۰ متری رسانده است و زنده مانده است. به نظر من، این خود تمثیلی است از مردم ایران که این‌گونه زنده مانده‌اند و به حیات خود ادامه داده‌اند و با سخت‌کوشی و با تحمل خود را به آب، به زندگی‌، رسانده‌اند.

آخرین بحث ما جمع‌بندی و نتیجه‌گیری است. من می‌خواهم توجه همه، به‌خصوص جوان‌ها را، که تاریخ و فرهنگ خود را کمتر می‌شناسند و از عظمت تمدن خود غافل‌اند، به اهمیت یکی‌ از عناصر این تمدن که قنات است جلب کنم. قنات پدیده‌ای است که در ایرانی‌ بودن آن هیچ کس شکی‌ ندارد. از هزار سال قبل از میلاد سابقه دارد. این فنّ از ایران به ۳۴ کشور جهان رفته است: امریکای لاتین و شیلی و اروپا و استرالیا و خاور میانه و مصر و افریقا و کشورهای دیگر. در لس‌آنجلس با همین شیوه ایرانی‌ ۱۵۰۰ قنات حفر کرده‌اند. منشأ همه اینها ایران بوده است. اگر مجموع قنات‌ها را کمّاً و کیفاً در سرزمین ایران در نظر بگیریم آیا اهمیت و عظمت قنات در ایران را کمتر از اهرام مصر می‌توان دانست؟ بنده اهرام مصر را هم دیده‌ام، داخل آن هم رفته‌ام، راجع به آن مطالعه هم کرده‌ام. چه قدر امروز اهرام مصر نشان تمدن فراعنه مصر است؟ بنده معتقدم این همّت و عظمت و پیچیدگی‌ و ظرافتی که در کار قنات وجود دارد بیشتر از محاسباتی است که در اهرام مصر وجود داشته است و در مجموع مهم‌تر است؛ با این تفاوت که ما نمی‌دانیم اصلاً اهرام مصر برای چه ساخته شده است و چه حکمتی داشته است؟ ولی‌ حکمت قنات معلوم است: برای زندگی است‌؛ برای صرفه‌جویی است؛ برای این است که در وسط بیابان خشک کویر، باغ سرسبز و دائمی درست کنند و حیات را ادامه بدهند. قنات پدیده‌ای است که در مقام نظر با فناوری قدیم اصلاً جور در نمی‌آید. این ساز‌ه های چند کیلومتری، ساز‌ه هایی به این وسعت، با وسایل امروز قابل فهم است.

امروزه چاه نفت به عمق ۲۰۰۰ متر می‌زنند، در دریا چاه حفر می‌کنند، پل‌های معلّق می‌زنند، و تا چند ده کیلومتر انتقال آب می‌دهند. این همه با وسایل امروز قابل فهم است. کاری با همین ابعاد را با وسایل عادی کار (کلنگ و چرخ چاه و دلو پارچه‌ای یا چرمی یا لاستیکی) چگونه می‌توان تصور کرد؟ و این کاری است که در این مملکت اتفاق افتاده است. قنات کاری است با ابعاد کلان (ماکرو) ولی با وسایل خرد (میکرو). پدیده‌ای با این ابعاد و با این اهمیت و با این ظرافت و با این دانش عمیق، به دست آدم‌های معمولی که سواد نداشته‌اند و مدرسه نرفته‌اند و درس نخوانده‌اند و عنوان مهندس نداشته‌اند، نه یکی یا دو تا، بلکه۳۰ هزار تا، ۴۰ هزار تا، ۵۰ هزار تا و در یک شهرستان بیابانی اتفاق افتاده است. حساب کرده و گفته‌اند که ما ۸  هزار کیلومتر در اینجا مجموع قنات‌هایمان بوده است. یعنی مردم فقط در یک منطقه، به اندازه یک‌پنجم دور کره زمین، در زیر زمین مجرا ساخته‌اند و شاید اگر طول قنات‌های ایران را حساب کنند چیزی نزدیک به فاصله زمین تا کره ماه باشد. از سوی دیگر، این سازوکار با محیط زیست تناسب دارد.

قنات، در عین حال که آب ملایم و دائمی به بشر تقدیم می‌کند، با طبیعت خشن نیست. مثل چاهی عمیق نیست که موتوری قوی سر آن کار بگذارند و زمین را از آب تخلیه کند و سفره‌های زیرزمینی‌ را نابود کنند و عمق آب را به شدت کاهش دهند و آب را هدر دهند و بعداً هم دچار خشک‌سالی و کم‌آبی شوند. قنات با انرژی طبیعی‌ و بر اثر نیروی ثقل کار می‌کند. شیب ملایم حساب‌شده‌ای به مجراها می‌دهند و آب با جریان طبیعی‌ از آن سفره بیرون می‌‌آید؛ نه با انرژی الکتریکی که هر چه ما بر آن اضافه کنیم بیشتر بتوانیم آب بیاوریم یا نه با سوخت‌های فسیلی که خود ارزشمندند. فقط با همان سنگینی‌ آب. در نتیجه سفره آب را نابود نمی‌کند. قنات از جنس طبیعت است و با محیط‌ زیست مهربان است. سازوکاری انسان‌ساخته است که از طبیعت فاصله ندارد و آن را ویران نمی‌کند، در نتیجه از خشک‌سالی هم تأثیر زیاد و فوری نمی‌پذیرد. این‌ها در واقع اهمیت این سازوکار است. بسیاری از محققان به عظمت قنات پی‌ برده‌اند. در سی سال اخیر، در این سالهای پس از انقلاب، عطف توجهی‌ به قنات شده است و فهمیده‌اند دارد می‌میرد. حداقل این را فهمیده‌اند و کتاب نوشته‌اند و مؤسسات درست کرده‌اند. در یزد مؤسسه ویژه‌ای برای مطالعات قنات به‌وجود آمده که با یونسکو همکاری دارند و در دانشگاه قنات درس داده می‌شود. کتاب‌های درسی‌ نوشته‌اند و منابع گرد‌آوری کرده‌اند و پایان‌نامه‌ها نوشته‌اند. منابعی که در باره قنات‌شناسی‌ ذکر می‌کنند تا ۸۰۰ منبع رسیده و از این بیشتر هم هست. فرانسوی‌‌ها و ژاپنی‌ها تحقیق کرده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که «در هنر بهره‌برداری از آب هیچ قومی هم‌پای ایرانیان نیست». ما چنین هنری داشته‌ایم و متأسفانه حالا باید طوری بشود که خارجی‌ بیاید و به ما بگوید قدر آنچه دارید را بدانید‌. به قول حافظ:

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل‌ بیگانه بسوخت

حالا دل‌ بیگانه دارد می‌سوزد که شما چنین آدم‌های بودید و چنین پدر‌هایی داشتید و چنین کار‌های توانسته‌اید انجام دهید. قنات در ایران امروز میراثی غبارگرفته است؛ میراثی به‌جامانده از نیاکان است که جاذبه‌ای ندارد. ما در جاده‌ها با بی‌‌اعتنایی از کنار این حلقه‌چاه‌ها رد می‌شویم و نمی‌دانیم که چه مایه همت و تلاش و حکمت و تدبیر و صبر و حوصله و اخلاص و ایمان و عقل و عدل در احداث این قنات‌ها درکار بوده است. آن‌ها در زیر زمین از چشم‌ها پنهان‌اند و ما هم فقط ظواهر را می‌بینیم. قنات میراثی ازیادرفته است، میراثی بی‌ ارزش‌مانده حس می‌شود. قنات، که هزاران سال به ما زندگی‌ بخشیده، خود دارد می‌میرد. سد می‌زنیم و چاه عمیق می‌زنیم، اما شاید یک‌دهم آن توجه‌ را، که ما به این سازوکار‌های جدید داریم، به حفظ میراث قدیم‌ خود نداشته باشیم.
صحبت این نیست که از وسایل امروزی استفاده نکنیم، صحبت این است که برای نگهداری قنات تدبیر کنیم و آنجایی که مشکل با قنات حل می‌شود و نیاز به چیز دیگری نیست ما، با وضع قوانین، نظارت و حمایت کنیم و نگذاریم این سنت چندهزارساله که سینه به سینه از کارگران ساده منتقل شده است با مرگ این پیرمردان از بین برود و نابود شود. ما باید باور کنیم که فرزندان آدم‌های بزرگی‌ هستیم و باید همّت کنیم که ما نیز بزرگ باشیم تا بتوانیم بگوییم فرزندان خلف نیاکان خود هستیم. در غیر این صورت، ما آنچه را که پدران ما هزاران سال با خون دل‌ در این سرزمین به وجود آورده اند – که یکی‌ از آنها هم قنات است – نابود کرده‌ایم.
تشکّر می‌کنم. و السلام.

https://haddadadel.ir/news/102-01-2011

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.