تاریخ انتشار: 29 مهر 1403

تصاویر | نشست بررسی کتاب «مکتب حافظ» در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران

بررسی کتاب «مکتب حافظ» اثر منوچهر مرتضوی و تحلیل تأثیرات آن بر ادبیات و فرهنگ جامعه، در قالب یکی از نشست‌های «صد کتاب ماندگار قرن» با حضور دکتر حدادعادل در محل سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار شد.

https://haddadadel.ir/multimedia/3336-20-2024

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.
تاریخ انتشار: 29 مهر 1403

کتاب «مکتب حافظ» دست کمی از کتاب­‌های تراز اول جهان ندارد

بیست و یکمین نشست «صد کتاب ماندگار قرن» با حضور رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی به بررسی کتاب «مکتب حافظ» اثر منوچهر مرتضوی و تحلیل تأثیرات آن بر ادبیات و فرهنگ جامعه اختصاص یافت.به گزارش روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، دکتر غلامعلی حدادعادل در این نشست ابتدا به سیر تحول حافظ‌شناسی در دوران معاصر پرداخت و آن را به دو دوره‌ی قبل و بعد از انقلاب اسلامی تقسیم کرد.

وی گفت: من به عنوان کسی که بیش از هفتاد سال حافظ خوانده‌ام، معتقدم که حافظ‌شناسی در دوران معاصر را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد. قبل از انقلاب اسلامی، کارهای سودمندی در زمینه تصحیح دیوان حافظ به شیوه انتقادی و دانشگاهی انجام شد. آثار مرحوم قزوینی و دکتر قاسم غنی به عنوان دو کار علمی و معتبر در این زمینه باقی مانده است. به‌ویژه قزوینی، با دقت بی‌نظیرش در تصحیح دیوان، شخصیت برجسته‌ای در این حوزه محسوب می‌شود.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ادامه داد: در آن دوران، فضای فکری تحت تأثیر مکاتب سرمایه‌داری و مارکسیسم قرار داشت و بیشتر کتاب‌ها و مقالات درباره حافظ، تحت تأثیر این فضاسازی بودند. به عنوان مثال، کتاب «حافظ تشریح» که توسط عبدالحسین هژیر، نخست‌وزیر وقت، در سال ۱۳۰۸ نوشته شده، نمادی از این تأثیرات است. این اثر، مخالفت‌های روشنفکری با دین و معنویت را به خوبی نشان می‌دهد.

حداد عادل به نقش شهید مطهری در دفاع از جنبه‌های معنوی حافظ در دهه پنجاه اشاره کرد و گفت: شهید مطهری با شجاعت به تبیین تفکرات حافظ پرداخت و مقالاتی را در این زمینه منتشر کرد. او در مقابل تفسیرهای مادی از حافظ، به ویژه تفسیرهای احمد شاملو، که در آن حافظ را منکر قیامت معرفی می‌کرد، ایستادگی کرد.

وی همچنین به گسترش حافظ‌شناسی بعد از انقلاب اسلامی اشاره کرد و افزود: پس از انقلاب، تصحیح‌های جدیدی از دیوان حافظ به چاپ رسید و اصطلاح «حافظ‌پژوهی» به طور جدی مطرح شد. اوج این جریان در کنگره بزرگداشت حافظ بود که حدوداً در سال ۱۳۶۷ برگزار شد و با استقبال گسترده‌ای از سوی علاقمندان به ادبیات مواجه گردید.

غلامعلی حداد عادل، در ادامه سخنرانی خود به بررسی شخصیت علمی و ادبی دکتر منوچهر مرتضوی پرداخت و گفت: وقتی صحبت از بزرگان ادب معاصر می‌شود، چند نام در ذهن ما خطور می‌کند که این‌ها عمدتاً بنیانگذاران دانشکده ادبیات دانشگاه تهران هستند. افرادی که آمدند ادبیات را نظم آموزشی دانشگاهی دادند، زیرا تا چند صد سال پیش، کسی ادبیات را به شیوه امروزی درس نمی‌داد. در واقع، این بزرگانی که نام بردم، ستون‌های اصلی دانشکده ادبیات بودند که در سال ۱۳۱۳ با تأسیس دانشگاه تهران، پایه‌گذاری کردند.

وی در ادامه به نسل دوم بزرگان ادب اشاره کرد و افزود: نسل بعدی که شامل افرادی چون صفا، معین و خانلری بودند، تحت آموزش این بزرگان تربیت شدند و دوران درخشان دانشکده ادبیات، زمانی بود که این دو نسل در کنار هم فعالیت می‌کردند. منوچهر مرتضوی، از شمار استادان درجه اول نسل دومی است که به دست نسل اول تربیت شده و از نظر عمق دانش و درک ادبی، هیچ کم‌تر از آن بزرگان نیست. اگر مرتضوی در تهران بود، شهرتی کمتر از خانلری یا معین پیدا نمی‌کرد، اما به دلیل دوری از مرکز، کمتر شناخته شده است.

حدادعادل به اهمیت دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز در پرورش ادبیات‌پژوهان اشاره کرد و گفت: بعد از واقعه پیشه‌وری، دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز به یک نهاد نیرومند در ادبیات فارسی تبدیل شد و مرتضوی یکی از این بزرگان است که در آن زمان در تبریز فعالیت می‌کرد. آثار علمی او در زمینه حافظ‌پژوهی بسیار ارزشمند است و کسانی که با کتاب‌های عالمانه فرنگی آشنا هستند، به وضوح می‌بینند که کتاب «مکتب حافظ» او هیچ دست کمی از کتاب‌های تراز اول جهانی ندارد.

حدادعادل در ادامه به ساختار کتاب «مکتب حافظ» پرداخت و گفت: فهرست کتاب نشان‌دهنده نظم فکری مولف است و در چاپ‌های مختلف این کتاب، مقدمه‌های مختلفی نوشته شده که به مرور حافظ‌پژوهی پیش و بعد از انقلاب می‌پردازد. استاد مرتضوی در چهار چاپ این کتاب، سه بار مقدمه نوشتند. چاپ اول در سال ۱۳۴۴ و چاپ سوم در سال ۱۳۷۰ بود، و در چاپ چهارم که چند سال قبل از فوت ایشان منتشر شد، مقدمه‌ای شصت صفحه‌ای اضافه کردند که به مرور حافظ‌پژوهی پرداخته و نشان‌دهنده‌ی عمق تفکر و دقت ایشان در این حوزه است.

وی افزود: این کتاب در سه باب مدون شده و هر باب مشتمل بر چندین فصل است. باب اول تحت عنوان مکتب حافظ، حاوی مقدمه‌ی مبسوطی در حدود صد صفحه درباره تصوف و عرفان است که خود می‌تواند به منزله یک کتاب جداگانه باشد. جالب است که چاپ چهارم این کتاب با شمارگان سه هزار و سیصد نسخه منتشر شده که خود نشانه‌ای از اقبال به این اثر و رونق حافظ‌خوانی است.

حدادعادل همچنین به نقش ادبیات در جامعه و تأثیرات آن بر هویت ملی اشاره کرد و گفت: ادبیات به عنوان آینه‌ای از فرهنگ و هویت یک ملت، نقشی اساسی در شکل‌گیری و حفظ این هویت دارد. در این میان، شخصیت‌های مانند دکتر مرتضوی به عنوان حافظان و مروجین این ادبیات، نقش بسزایی ایفا می‌کنند.

در پایان، حدادعادل با اشاره به نقدها و بررسی‌های دیگران درباره کتاب «مکتب حافظ» گفت: این کتاب نه تنها در داخل کشور، بلکه در خارج از کشور نیز مورد توجه قرار گرفته و نقدهای مثبت و سازنده‌ای درباره آن نوشته شده است. این نشان‌دهنده‌ی تأثیر عمیق دکتر مرتضوی در حوزه حافظ‌پژوهی است.

https://haddadadel.ir/news/3334-20-2024

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.
تاریخ انتشار: 22 مهر 1403

مرکز نشر دانشگاهی باعث ایجاد هویت در کار نشر دانشگاهی شد

نشست صمیمانه مدیران و کارکنان مرکز نشر دانشگاهی با دکتر غلامعلی حدادعادل، عضو هیأت امنای این مرکز، صبح روز یکشنبه ۲۲ مهر در محل ساختمان مرکز برگزار شد.

در  این جلسه دکتر غلامعلی حدادعادل با اشاره به تاریخچه آشنایی او با مرکز نشر دانشگاهی گفت: ارتباط من با نشر دانشگاهی به همان اولین جلسه‌ای برمی‌گردد که در وزارت علوم داشتیم؛ دو سه هفته از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها گذشته بود. صحبت از این بود که با استادان دانشگاه چه کنیم که بنده پیشنهاد دادم موسسه‌ای ایجاد کنیم که استادان دانشگاه کتاب تالیف و ترجمه کنند. دیگران هم از این پیشنهاد استقبال کردند و قرار شد دکتر پورجوادی برای این کار در نظر گرفته شود. این مرکز شروع به کار کرد و من هم عضو شورای عالی مرکز شدم. شاید بیش از ۱۰۰ جلسه صورتجلسه در آن سال ها داشتیم که همکاران کتاب معرفی می‌کردند. مرکز نشر دانشگاهی، مدیریت‌های پی در پی و فراز و نشیب‌هایی را طی کرد؛ هم در بیرون رقیب پیدا کرد و هم در درون دچار تغییرات مدیریتی شد و سرعت ارتقای آن کم شد. اکنون خوشحالم که این مرکز روال رو به رشدی داشته و این جای شکر دارد.

وی افزود: روزی که انقلاب شد ایران ۳۶ میلیون جمعیت داشت کل جمعیت دانشجویی آن ۱۷۵ هزار نفر بود، در حال حاضر ایران اگر ۸۵ میلیون جمعیت داشته باشد، بیش از ۴ و نیم میلیون دانشجو داریم. جمعیت دو برابر و نیم نشده ولی تعداد دانشجو ۲۰ و چند برابر شده است. این تغییرات بوجود آمده بازار بزرگی برای کتاب‌های دانشگاهی است. ایجاد مرکز نشر دانشگاهی در سال ۵۹، یک گام بلند برای عرضه کتاب با کیفیت بالا به دانشگاه بود که این نیز از هدیه‌های انقلاب است.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی با اشاره به دوران تحصیل خود ادامه داد: ۶۱ سال پیش در سال ۱۳۴۲ در رشته فیزیک دانشجوی دانشکده علوم دانشگاه تهران شدم. هنوز کتاب‌ها و جزوه‌های آن زمان را دارم و به خاطر دارم از لحاظ منابع درسی شرایط خوبی نداشتیم. مرکز نشر دانشگاهی که ایجاد شد از لحاظ ترجمه و انتخاب واژگان علمی مناسب و سر و شکل کتاب‌های دانشگاهی تحولی ایجاد شد، به طوری که در سال ۶۱ چیزی از کتاب‌های خارجی کم نداشت. مثلا کتاب «فیزیک هالیدی» بعد از انقلاب در مرکز نشر دانشگاهی ترجمه شد و هنوز هم از کتاب‌های اصلی است و از لحاظ استاندارد کیفیت همانند کتاب‌های خارجی است.

وی افزود: علاوه بر انتخاب کتاب و ویرایش خوب و توزیع، مرکز نشر دانشگاهی کار مهم دیگری داشت و آن این بود که کتاب خارجی وارد و در کنار کتاب‌های فارسی عرضه می‌کرد. همچنین چاپ ۱۳ مجله از دیگر اموری بود که این مرکز انجام می‌داد که بهترین آنها «نشر دانش» بود. در دهه ۶۰ که معاون وزیر در وزارت آموزش و پرورش بودم، ۳ هزار جلد از هر شماره از «نشر دانش» می‌خریدم و برای ارتقای سطح فکری معلمان میان دبیرستان‌ها توزیع می‌کردم.

حدادعادل عنوان کرد: در این مرکز بهترین‌های چهار دهه پیش مانند احمد سمیعی، علی اشرف صادقی و مرحوم نجفی، دولت آبادی و مرندی و… اینجا فعال بودند که هر کدام از آنها نویسنده یا سردبیر مجله بودند و کار علمی می‌کردند. از رهگذر ترجمه، نیازی نیز به واژه‌گزینی ایجاد شد و نطفه تأسیس «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» در همین مرکز نشر دانشگاهی گذاشته شد. در این سال‌ها شورای مرکز نشر دانشگاهی به صورت منظم تشکیل نشد و شاید ضرورتی نیز احساس نمی‌شد. همه عمرم با کتاب عجین بوده‌ام و در هر موسسه و مرکزی سر و کارم با کتاب بود. از توفیقاتی که داشتم این بود که زمان جنگ سه برابر کل انتشارات کشور کتاب تولید می‌کردیم و در بحث کتاب درسی کمبودی حس نمی‌شد. این به دلیل آن بود که در پشت صحنه و در دولت و چاپخانه در رفت و آمد بودم و با استادان دانشگاه در رشته‌های مختلف و معلمان مرتبط بودم. اکنون ۴۱ سال است عضو بنیاد دایره المعارف اسلامی هستم و ۳۰ سال است مدیر عامل آنجا هستم. موسسه بزرگی است کنار کتابخانه ملی و آنجا تاکنون۳۳ جلد دانشنامه جهان اسلام منتشر کردیم که قرار است تا ۵۵ جلد ادامه پیدا کند.

وی در ادامه عنوان کرد: مرکز نشر دانشگاهی با مدیریت خوبی که عرق و عشق به کار این مرکز دارد می تواند یک موسسه درآمدزا و بسیار بانشاط باشد، چرا که شما ناشری هستید که مشتری‌تان پیش از باز شدن مغازه پشت در ایستاده است. کتاب درسی همانند کالایی است که مردم به آن نیاز روزانه دارند. سرمایه انباشته‌ای دارید که در کشور برای آن ۲۰ هزار دانشجو می‌گیرند و شما به تعداد دانشجویان یک رشته مشتری دارید و این کار اصلا ضرر ندارد. پایه  قوت مالی خود را روی کتاب‌های عمومی بگذارید که تعداد دانشجویان آن زیاد است و امتیاز آن مال شماست.

حدادعادل با اشاره به موضوع تخصصی شدن انتشارات گفت: زمانی که سال ۵۹ مرکز نشر دانشگاهی تاسیس شد هنوز نشر در ایران تخصصی نشده بود، مثلا انتشارات امیرکبیر همه نوع کتاب چاپ می‌کرد؛ اما اکنون همه نشرها تخصصی شده‌اند. در ایران بعد از انقلاب شاهد پدید آمدن زیرمجموعه صنف انتشارات به نام ناشران دانشگاهی هستیم و اکنون حدود ۱۵۰ ناشر دانشگاهی داریم. مرکز نشر باعث شد هویت در کار دانشگاهی ایجاد شود و در این زمینه رقیب ایجاد شود با این حال این مرکز از همه سابقه‌دارتر است و می‌توانید ارتباطات خود را با دانشگاه‌ها بیشتر کنید و کتاب ها را برای استادان دانشگاه‌ها بفرستید. کیفیت کارتان را پایین نیاورید؛ در این دنیای پررقابت، بقای شما بستگی به این دارد که استاندارد کتاب دانشگاهی را رعایت کنید و سهل‌انگاری نکنید.

وی با اشاره به ادغام مرکز نشر دانشگاهی با سازمان سمت که سابقا مطرح شده بود، گفت: مرکز نشردانشگاهی  باید باقی بماند و زمانی که بحث ادغام آن در سازمان سمت بود، من مخالف بودم. یکی از مشکلات اصلی ناشران کمبود کاغذ است و با درآمدزایی می‌توانید این مشکلات را برطرف کنید. همچنین بارگذاری کتاب در فضای مجازی نیز یکی دیگر از مسائلی است که ناشران با آن روبرو هستند؛ ناشران باید با نظارت بیشتر و مشاوره‌های حقوقی در جریان آن باشند.

در پایان این جلسه، به پاس حمایت‌های دکتر حدادعادل از طرف کارکنان مرکز نشر دانشگاهی لوح تقدیری به ایشان اعطا شد.

گفتنی است در ابتدای این جلسه، حسن سودمندافشار، رئیس مرکز نشر دانشگاهی، به ارائه گزارش مختصری از فعالیت‌های چند سال اخیر مرکز نشر دانشگاهی پرداخت.

https://haddadadel.ir/news/3344-13-2024

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.
تاریخ انتشار: 11 تیر 1403

بیش از ادبیات نگران ادب بودم

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی درباره توجه به ادبیات فارسی در مناظره‌های انتخابات ریاست جمهوری، گفت: بیش از آنکه نگران رعایت ادبیات بودم نگران رعایت ادب بودم.

دکتر حدادعادل در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا در پاسخ به این سؤال که «یکی از توصیه های جدی در مناظره های چهاردهمین دور انتخابات ریاست جمهوری، حفظ ادبیات فارسی بود، چقدر نامزدها در مناظره ها به این مساله توجه کردند؟» اظهار داشت: وقتی عصبانی می‌شدند یادشان می‌رفت اما بعضی وقت ها هم رعایت می کردند. بیش از آنکه نگران رعایت ادبیات بودم نگران رعایت ادب بودم.

وی این را هم گفت که رعایت ادب از سوی نامزدها در این دور بهتر از نوبت قبل بود.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی همچنین درباره این که چه توصیه و پیشنهادی در حوزه فرهنگ و ادبیات برای رئیس جمهوری آینده دارید؟ گفت: فرهنگ، یک سرمایه گذاری دیربازده است و نباید سرمایه گذاری های زودبازده ما را از اهمیت فرهنگ غافل کند.

وی تصریح کرد: ممکن است کسی بنای تربیت نیروی انسانی برای ۳۰ سال دیگر را بگذارد و خودش اصلا شاهد نتیجه کارش نباشد اما آن نتیجه برای ملت سودمند باشد.

حدادعادل گفت: فرهنگ، مبتنی بر ترجیح نفع آتی بر نفع آنی است.

https://haddadadel.ir/news/3368-01-2024

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.
تاریخ انتشار: 11 تیر 1403

سخنان دکتر حدادعادل در آیین نکوداشت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی | متن کامل

بسم الله الرحمن الرحیم

در این مجلس محترم که با وجود استادان ارجمند و دوستان گرامی من زیب و زینت یافته است، به‌جز شکر خدای بزرگ و تشکر از همۀ حاضران گران‌قدر چه می‌توانم بگویم و چه باید بگویم؟ در مقام شکر پروردگار از «جامی» مدد می‌گیرم و می‌گویم:

ای فروزندۀ این چرخ بلند

وی نوازندۀ دل‌های نژند

کنم از جیب نظر تا دامن

چه عزیزی که نکردی با من

در دولت به رخم بگشادی

تاج عزّت به سرم بنهادی

حد من نیست ثنایت گفتن

گوهر شکر عطایت سفتن

و اما بعد،

بر من واجب است از استادان عزیز و دوستان گرامی که با حضور خود مرا سرافراز کرده‌اند سپاس‌گزاری کنم و به‌ویژه از همۀ آنان که با سخنرانی یا شعرخوانی خود مرا مرهون الطاف خود ساخته‌اند و آنان که با مقالات و مطالب سودمند خود در کتاب «زندگینامۀ» من بر بنده منت نهاده‌اند و از جناب آقای دکتر اسماعیلی، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، و همکاران ارجمندشان و نیز از جناب آقای دکتر صحرایی، وزیر محترم آموزش‌وپرورش، و آقای دکتر شالویی، رئیس ارجمند انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، که این مجلس به همت ایشان برپا شده و مسئولان محترم تالار وحدت که میزبان این جمع‌اند تشکر ‌کنم.

جا دارد در این محضر شریف به روان پاک پدرم که سرشتی فرهنگی داشت و به رادی و جوانمردی مشهور بود درود بفرستم و از مادر عزیزم که در این مجلس حضور دارد و از کودکی تا امروز دست مرا گرفته، به سبب همۀ جدّ و جهدی که در تربیت دینی و اخلاقی و علمی من داشته، سپاس‌گزاری کنم. باید از همسر دانشمند و ارجمندم، خانم دکتر طیبه ماهروزاده، که پنجاه‌و‌سه سال است شریک زندگانی من است و از فرزندان و نوه‌های عزیز و خواهران و برادران خوبم نیز تشکر کنم. همچنین سزاوار است که از همۀ معلمان و استادانم که از سال ۱۳۲۹ شمسی تا به امروز در مکتبخانه و دبستان و دبیرستان و دانشگاه و مدرسه‌های دینی به من دانش و بینش آموخته‌اند و مرا بندۀ خود ساخته‌اند سپاس‌گزاری کنم.

سپاس‌گزاری از همۀ بستگان و دوستانی که در مراحل گوناگون زندگی به من محبت کرده‌اند و همکارانی که در مؤسسات مختلف در کنار من بوده‌اند نیز بر من فرض است.

•••

سروران گرامی، دوستان عزیز

فرصتی را که به دستم افتاده غنیمت می‌شمارم و با تقدیم چند نکته درس پس می‌دهم و از جسارتی که می‌ورزم پوزش می‌طلبم.

۱. من در زمان و زمانه‌ای به دنیا آمده‌ام که در کشورم سه فرهنگ ایرانی و اسلامی و غربی در آن همزمان با یکدیگر در تعارض و تعامل بوده‌اند. بسیاری از تحولات اجتماعی و حوادث سیاسی صد سال اخیر را می‌توان برآیند تأثیر این سه فرهنگ دانست، و برحسب میزان تعارض و تعامل آنها و سهم کمتر یا برتر هر یک از این سه عامل، تبیین و تحلیل کرد. شخصیت افراد نیز، بسته به اینکه تا چه حد تحت تأثیر یک یا دو یا هر سه فرهنگ بوده‌اند، قابل توصیف و ارزیابی است. پرسش مهمی که می‌توان طرح کرد این است که نسبت این سه فرهنگ با یکدیگر چیست و آیا می‌توان میان آنها به‌نوعی تعادل و توازن منطقی و سازنده دست یافت؟ من می‌خواهم پاسخ خود را به این سؤال بیان کنم.

از نظر من، می‌توان میان فرهنگ اسلامی و فرهنگ ایرانی آشتی و سازگاری پایداری ایجاد کرد. می‌توان به ایران «علاقه» و به اسلام «عقیده» داشت. نگاه من به اسلام نگاه عقلانی است. در اسلام عقل و معرفت محور است و عقلانیت حاکم است. این مهم‌ترین درسی است که از استاد شهیدم مطهری آموخته‌ام و بدان باور دارم. می‌توان به ایران عشق ورزید و مسلمان بود. همزیستی اسلام و ایران تجربۀ تاریخی ملت ماست. ما، هزار و چهارصد و اندی سال پیش، اسلام را پذیرفتیم، اما ایرانی ماندیم؛ زبان عربی آموختیم، اما زبان فارسی را حفظ کردیم؛ و نوروز را که رسمی کهن بود حفظ کردیم و قرآن را در سفرۀ هفت‌سین در کنار سبزه‌ای روییده از خاک وطن نهادیم. با اعتقاد ما به خدا و عشق به میهن عزیزمان ایران، در دل و جانمان، آرامش و اطمینان پدید می‌آید و با هم‌افزایی انگیزه‌های دینی و ملی بر ثبات و قدرت و شوکت ملتمان افزوده می‌شود. در طول تاریخ، هرگاه فرهنگ اسلامی و فرهنگ ایرانی هم‌افزایی داشته‌اند، کشور ما پیشرفت و پایداری داشته و هرگاه این دو از هم جدا شده‌اند، به تفرقه و ضعف گرفتار شده‌ایم. من عشق و علاقه به زبان و ادبیات فارسی را از بارزترین نشانه‌های ایران‌دوستی می‌دانم و پاسداری از این زبان را پاسداری از هویت ایرانی می‌شناسم. در هوای پاک و دلپذیر زبان فارسی نفس می‌کشم و زندگی می‌کنم. با این زبان زنده مانده‌ام و زنده می‌مانم.

اما ایران اسلامی، علاوه بر زبان و ادبیات فارسی، مظاهر و نشانه‌های دیگری نیز دارد که می‌باید از همۀ آنها پاسداری کرد. ایران هنر و حکمت و علم و عرفان دارد و سنت‌های دوست‌داشتنی بسیار و جغرافیایی دلپذیر و تاریخی درس‌آموز و مردمی مهربان و نجیب و شریف که می‌باید همه را دوست داشت. من مسلمانی ایرانی هستم. سال‌ها پیش عشق و علاقۀ خود را به وطنم در این تک‌بیت سرودۀ خود خلاصه کرده و آن را نصب‌العین خود ساخته‌ام و گفته‌ام:

به هر کجا که روم، با توام؛ به یاد توام

دلم برای تو در سینه می‌تپد، ایران!

همین جا و به بانگ بلند، به روان پاک صدها هزار شهید انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی که جان بر سر ایمان و ایران نهاده‌اند و به روان پاک برادرم و همۀ برادران دیگرم درود می‌فرستم و سر تعظیم فرود می‌آورم.

دربارۀ فرهنگ غربی معتقدم که باید آن را بشناسیم و آن را نقد کنیم. فرهنگ جدید غرب، بدان‌صورت که در پنج قرن اخیر در اروپا شکل گرفته، ظاهری دارد و باطنی؛ روحی دارد و جسمی. باید بکوشیم باطن و روح و جوهر فرهنگ غربی را بشناسیم. تقلید کورکورانه و غرب‌زدگی ما را به جایی نمی‌رساند. باز هم از تاریخ، به‌ویژه تاریخ دویست سال اخیر ایران، مدد می‌گیرم و می‌گویم به گواهی تاریخ که آکنده از دخالت‌های ناروا و ظلم‌ها و خیانت‌ها و کودتاهای قدرت‌های غربی در ایران ماست، ایران‌دوستی و عشق و علاقه به استقلال و آزادی ایران با غرب‌پرستی و غرب‌ستایی سازگار نیست. ما از تمدن و فرهنگ غربی چیزهای مفید فراوانی می‌توانیم بیاموزیم و بپذیریم، اما آنچه از آن فرهنگ نباید بپذیریم مهم‌تر از آن چیزهایی است که می‌باید بپذیریم.

از نظر من، عیب بزرگ فرهنگ غربی حضور نداشتن خدا در زندگی سیاسی و اجتماعی غرب است و همین امر سبب شده است تا ارزش‌های اخلاقی، فاقد پشتوانۀ هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی شوند. اگر هفتادوپنج سال است که جهان غرب به مشتی مردم بی‌گناه و بی‌پناه عرب مسلمان فلسطینی آشکارا ظلم می‌کند و اگر امروزه بیش از هشت ماه است که صدها هزار نفر از زن و کودک و پیر و جوان این مردم، به جرم دفاع از وطن و استقلال خویش، به دست و دستور غربیان کشته و مجروح می‌شوند، این همه ناشی از آن است که غرب ارزش‌های اخلاقی، و از جمله مهم‌ترین آنها یعنی عدالت را مطلق نمی‌داند، زیرا به حقیقت متعالی و مطلقی که همانا خداست قائل نیست.

بنده سال‌ها در دانشگاه تهران دانشجوی دانش‌هایی مانند ریاضیات و فیزیک بوده‌ام که از غرب آمده بوده و بیش از پنجاه‌وپنج سال در این دانشگاه فلسفۀ غرب آموخته‌ام و این فلسفه را تدریس کرده‌‌ام، اما همواره در ارزیابی فرهنگ غربی از دو معیار و دو ترازو استفاده کرده‌ام: اسلام و ایران؛ و هرجا التزام به فرهنگ غربی را متضاد با منافع و مصالح میهن عزیزم ایران یا مغایر با اصول دینم اسلام دیده‌ام، به منافع و مصالح ملی و عقاید دینی خود ملتزم مانده‌ام.

•••

۲. اینجا می‌خواهم به سؤال دیگری که در سال‌های اخیر دوستانم مکرر از من پرسیده‌اند نیز پاسخ دهم و آن این است که چرا وارد عالم سیاست شده‌ام. مگر بهشت پُرگل و ریحان پژوهش در فلسفه و هنر و ادبیات و عالم ایران‌دوستی و ایران‌شناسی چه عیبی داشت تا من از آن به دنیای پرغوغای سیاست هبوط کنم تا مانند مولانا بگویم:

زاهد بودم ترانه‌گویم کردی

سرحلقۀ بزم و باده‌‌جویم کردی

سجاده‌نشین باوقاری بودم

بازیچۀ کودکان کویم کردی

پاسخ من به این دوستان این است که: عزیزان من! اگر در کشور ما سیاست بر پایۀ درستی استوار نباشد، دین و دنیای مردم نیز استوار نخواهد ماند. سیاست مانند داربستی است که اهل فرهنگ و هنر بر بالای آن ایستاده‌اند و به نقش ایوان مشغول‌اند. اگر این داربست از پای‌بست ویران شود، همه‌چیز و همه‌کس فرو می‌ریزد.

من هرگاه در استواری پایه‌های داربست سیاست احساس تزلزل کرده‌ام، ترجیح داده‌ام از بالای آن داربست یعنی از جمع اهل درس و بحث و فرهنگ و هنر به پایین آیم و در مغاک تیره و تاریک سیاست به تحکیم آن پایه‌ها بپردازم.

البته ورود به عالم سیاست، هزینه دارد، تاوان دارد و من با علم به این معنی، آگاهانه پای بدین عرصه نهاده‌ام و هزینۀ آن را هم پرداخته‌ام و به قول حافظ:

درین وادی به بانگ سیل بشنو

که صد من خون مظلومان به یک جو

پر جبریل را اینجا بسوزند

بدان تاکودکان آتش فروزند

تعالی‌الله چه استغناست اینجا

سخن گفتن که را یاراست اینجا

و باز هم به قول حافظ:

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن

باری، اگر سیاست‌مداران بلغزند، همه می‌لغزند و اگر در دفاع از مردم و میهن ثبات قدم و بصیرت داشته باشند، کشور پیشرفت خواهد کرد. اهل فرهنگ به‌جای آنکه از سیاست دوری کنند، باید با ورود به عرصۀ سیاست آن را فرهنگی کنند و از خشونت و بی‌اخلاقی آن بکاهند و تلطیفش کنند. من اطمینان دارم اگر سیاست‌مداران ما بیشتر کتاب بخوانند و اهل قلم باشند و دستی در ترجمه داشته باشند و از تاریخ و فرهنگ و هنر ایران و جهان آگاهی بیشتری داشته باشند، فضای سیاسی کشور ما سامان بهتری پیدا خواهد کرد.

•••

۳. قریب به شصت سال است که من در دانشگاه و وزارت‌خانه‌ها و فرهنگستان و جاهای دیگر کار می‌کنم. یکی از تجربه‌هایی که در این سال‌های طولانی آموخته و اندوخته‌ام این است که کشور ما بیش از هر چیز به مدیران توانا نیازمند است. مشکل اصلی کشور ما کمبود منابع نیست، کمبود مدیر است. اگر همه‌چیز در اختیار داشته باشیم، اما مدیریت نداشته باشیم، انگار که هیچ‌چیز نداریم؛ اما اگر مدیریت داشته باشیم و هیچ‌چیز نداشته باشیم، می‌توانیم به همه‌چیز دست پیدا کنیم.

اگر می‌خواهیم در آمال نمانیم و فقط به ذکر آمال اکتفا نکنیم و «آمال» را به «اعمال» مبدل کنیم باید مدیریت کنیم. مدیریت پلی است که آمال را به اعمال متصل می‌کند.

کمبود مدیر در همۀ بخش‌های کشور ما محسوس است، اما کمبود مدیر فرهنگی از همه محسوس‌تر است. ما در آموزش‌و‌پرورش و دانشگاه و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و فرهنگستان‌ها و نهادهای مشابه دیگر، بیش از هر چیز، از کمبود مدیر فرهنگی رنج می‌بریم. بسیار دیده‌ام دانشمندانی را که علاقه دارند سال‌های سال به‌دور از هرگونه مسئولیت و مدیریتی در دفتر کار خود تنها بمانند و بخوانند و بنویسند، اما مدیریت نکنند. من ترجیح می‌دهم ده تن از این‌گونه دانشمندان را با یک مدیر لایق علمی و فرهنگی معاوضه کنم و مطمئن هستم که ضرر نخواهم کرد.

توصیۀ من به معلمان و مدیران مدارس این است که دانش‌آموزان را چنان تربیت کنند که آنها بتوانند در آینده مدیران لایق کشور شوند.

•••

۴. سخن دیگر من درباب آموزش‌وپرورش است. آموزش‌وپرورش را مهم‌ترین نهاد اجتماعی در قوام و دوام یک ملت می‌دانم. هیچ کشور و هیچ ملتی سراغ نداریم که بدون پیشرفت در آموزش‌وپرورش پیشرفت واقعی کرده باشد. بهترین خدمتی که هر حکومتی می‌تواند به ملت خود بکند این است که با آموزش‌وپرورش به فرزندان آن ملت فرصت برابر برای ترقی و رشد عطا کند. مفیدترین آموزشی که معلمان می‌توانند به دانش‌آموزان هدیه کنند آموختن تفکر است. اگر ما فکرکردن را به آنها بیاموزیم و لذت تفکر را به آنها بچشانیم، بزرگ‌ترین خدمت را به آنها و به ملت خود کرده‌ایم. سرمایه‌گذاری در آموزش‌وپرورش دیربازده است، اما پرسود است. بزرگ‌ترین و بهترین سرمایۀ ملی ما نیروی انسانی است. علت خرابی بسیاری از کارها این است که آن کارها را به‌دست کسانی سپرده‌ایم که کفایت ندارند. هروقت و هرجا که فرد لایقی داشته‌ایم و کاری بدو سپرده‌ایم، موفق شده‌ایم و هرجا موفق نشده‌ایم علتش آن بوده که یا فرد لایقی برای آن کار تربیت نکرده‌ بوده‌ایم و یا از او استفاده نکرده‌ایم. آموزش‌وپرورش کارخانۀ تولید شهروندان شایسته و کارآمد است.

بر پایۀ چنین اعتقادی، من همیشه معلم بوده‌ام و امروز هم که پای به هشتادسالگی نهاده‌ام افتخارم این است که معلم هستم و در مدرسه‌های فرهنگ درس می‌دهم. خدا را شکر می‌کنم که به ما توفیق عنایت کرده تا علاوه بر چند مدرسه‌ای که در تهران داریم بیست‌وچهار مدرسه هم در محروم‌ترین نقاط بلوچستان داشته باشیم. خدمت‌گزاری به فرزندان این آب‌وخاک را موهبت و نعمت می‌دانیم و قدردان این نعمت هستیم. احساس من این است که همۀ فرزندان ایران‌زمین فرزند من هستند. اعضای خانوادۀ ما، از پیر و جوان، یا معلم‌اند یا محصل؛ و ما بنا داریم مال و جان و عمر خود را صرف تربیت مردان و زنانی شایسته برای ایران آینده کنیم.

•••

در پایان، مایل‌ام فروتنانه توصیه‌ای به جوانان کشورم داشته باشم.

۵. من مخصوصاً از جوانان کشورم تقاضا می‌کنم درس بخوانند و عالِم شوند. کشور ما به افراد دانشمند و صاحب‌نظر در انواع موضوعات احتیاج دارد. به دانش‌آموزان و دانشجویان عزیز توصیه می‌کنم «درس خواندن» را جدی بگیرند و به معلمان و استادان توصیه می‌کنم «درس دادن» را. از آنان می‌خواهم که کتاب بخوانند و با خواندن کتاب به ذهن و ذوق خود قوت و نشاط بخشند. از جوانان می‌خواهم به خواندن پیامک‌های دوسطری در فضای مجازی اکتفا نکنند و مخصوصاً از خواندن کتاب‌های تاریخ و بالاخص کتاب‌های تاریخ معاصر ایران غفلت نورزند. هر ایرانی‌ای که تاریخ معاصر ایران را بخواند و دریابد که نالایقیِ حاکمان و دشمنیِ بیگانگان چه بر سر این ملت آورده است، عزم و اراده‌اش برای خدمت به کشورش بیشتر و دلبستگی‌اش افزون‌ترخواهد شد. بیگانگان می‌خواهند ما از تاریخ معاصر ایران بی‌خبر باشیم تا آنها بتوانند دوباره تاریخ را تکرار کنند. به جوانان عزیز میهنم عرض می‌کنم تاریخ بخوانید تا در درس تاریخ تجدید نشوید.

•••

سرانجام بار دیگر از همگان، یعنی همۀ دعوت‌کنندگان و دعوت‌شدگان سپاس‌گزاری می‌کنم. هر دو گروه بر بنده منت نهاده‌اند.

احساسم را نسبت به ایران عزیز از زبان حافظ عرض می‌کنم که:

من جرعه‌نوش بزم تو بودم هزار سال

کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم

ور باورت نمی‌شود از بنده این حدیث

از گفتۀ کمال دلیلی بیاورم

گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم؟ آن دل کجا برم؟

و نهایتاً اینکه:

چگونه سر ز خجالت برآورم بَرِ دوست

که طاعتی به‌سزا برنیامد از دستم

از خداوند کریم عاجزانه می‌خواهم که از قصور و تقصیر من در مسئولیت‌هایی که برعهده داشته‌ و دارم درگذرد و توفیق ادامۀ خدمت به مردم عزیز، به‌ویژه به جوانان کشورم را از من سلب نکند.

۱۱ / ۴ / ۱۴۰۳

غلامعلی حدّادعادل

https://haddadadel.ir/news/3323-01-2024

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.
تاریخ انتشار: 7 تیر 1403

انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برای دکتر حدادعادل نکوداشت برگزار می‌کند

انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار می‌کند:

آیین نکوداشت مقام علمی و ادبی دکتر غلامعلی حدّادعادل، استاد فلسفه، ادیب، و سیاست‌مدار معاصر

از همهٔ علاقه‌مندان و دوست‌داران فکر و فرهنگ و ادب، دعوت می‌شود در این مراسم شرکت کنند.

دوشنبه، ۱۱ تیر ماه، ساعت ۱۷
خیابان حافظ، خیابان شهریار، تالار وحدت

https://haddadadel.ir/news/3320-27-2024

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.
تاریخ انتشار: 20 خرداد 1403

بزرگ‌ترین کار امام(ره) پیوند دین و سیاست بود/ اهمیت نشکستن رأی متدینین

دکتر «غلامعلی حدادعادل» دوشنبه، ۱۴ خردادماه، به‌مناسبت فرارسیدن ایام ارتحال امام خمینی(ره) بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی، با حضور در مسجدالنبی ولنجک پیرامون سیره و منش امام(ره) سخنرانی کرد.

به گزارش خبرنگار گروه مسجد و کانون‌های مساجد خبرگزاری شبستان، حدادعادل در ابتدای سخنان خود ضمن تسلیت و گرامی‌داشت یاد و خاطرۀ امام راحل و شهدای قیام خونین ۱۵ خرداد گفت: خرداد مناسبت‌های فراوانی را در خود جای داده است؛ امسال نیز خردادماه با حزن و اندوه شهدای خدمت همراه بود.

مشاورعالی مقام معظم رهبری با بیان اینکه ما هر چه داریم از برکت تقوا و بینش و منش امام خمینی(ره) است افزود: ۶۲ سال است که این نهضت توسط امام(ره) برپا شده و انصافاً نهضت امام(ره)، نقشۀ سیاسی دنیا را تغییر داده و ۱۵ خرداد نیز جزئی از تاریخ نهضت امام خمینی(ره) شده است.

وی با اشاره به تاثیر انقلاب اسلامی و آنچه که پیش و پس از این نهضت در جهان اتفاق افتاد، تصریح کرد: امروز قدرت‌های منطقه با چالش مواجه شده‌اند و دنیا نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده است. آنچه که امروز در اروپا و آمریکا می‌گذرد نشان می‌دهد که نهضت انقلاب اسلامی تا کجا پیش رفته است.

حدادعادل در ادامه به تاریخ و گذشتۀ کشورهای اسلامی و آنچه که امروز در این ممالک در جریان است اشاره کرد و گفت: در کشورهای اسلامی هر شش ماه یک بار یک کودتا اتفاق می‌افتاد و بسیاری از این ممالک بازیچۀ دست آمریکا بودند. در جنگ ۶ روزۀ ۱۹۶۷، شش کشور عربی ارتش‌های خود را به میدان آوردند، اما باز نتوانستند بیش از شش روز در برابر اسرائیل مقاومت کنند و مشکل مردم فلسطین حل نشد. این وضعیت فلسطین قبل از انقلاب اسلامی ایران بود.

وی افزود: ما نیز در کشورمان حکومتی داشتیم که بدون اجازۀ آمریکا آب نمی‌خورد. حکومتی که نه‌تنها اصل آن را انگلیسی‌ها در کودتای ۱۲۹۹ روی کار آورده بودند، بلکه محمدرضا شاه نیز در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ توسط آمریکایی‌ها به قدرت رسید. چنین شاهی، که او را خودشان روی کار آورده‌ بودند، شاه ملت ایران نبود، بلکه ابزار دست و عامل آمریکا برای اجرای دستورات بود.

مشاور عالی مقام معظم رهبری ضمن تاکید بر اینکه باید بدانیم این انقلاب و نهضت امام خمینی(ره) چه تاثیراتی داشته است، ادامه داد: بزرگ‌ترین اثر کار امام(ره) ایجاد پیوند میان دین و سیاست بود. دنیای غرب، از ۶۰۰ سال پیش، یعنی از رنسانس به بعد، بر اساس سکولاریسم که دین را از سیاست جدا می‌داند عمل کرد، در حالی که امام(ره) فرمود: دینی که به سیاست و جامعه، اقتصاد، جنگ و… کار نداشته باشد، خدای این دین در جامعه چه می‌خواهد؟

وی تصریح کرد: اتفاقی که در اروپا از سال ۱۴۵۳ میلادی شروع شد این بود که دست دین را از جامعه کوتاه کردند. از آن زمان تا کنون، پاپ در واتیکان برای خود دارای تشکیلاتی ویژه است و حتی در کشورهای مختلف به صورت جداگانه سفیر دارد اما این پاپ در عمل چه مشکلی را از جامعه حل کرده است؟

حدادعادل گفت: سوالی که اینجا مطرح می‌شود آن است که با وجود بیش از هشت ماه از جنگ غزه و کشتار، تخریب، قحطی و… امروز آقای پاپ کجاست؟ باید به پاپ گفت شما که رهبر کاتولیک‌های جهان هستید موضعتان در قبال کشتار این همه زن و کودک چیست؟ در واقع، گویی اصلاً کلیسایی وجود ندارد و این همان معنی و نتیجۀ جدایی دین از سیاست است. با مرور این مباحث و نگاهی به دنیای امروز، اکنون متوجه می‌شویم که امام خمینی(ره) برای ما و دنیا چه کرده است.

مشاور عالی مقام معظم رهبری در ادامه افزود: دین آمده تا مشکلات جامعه را حل کند؛ دینی که اجازه نداشته باشد در مورد مشکلات مردم و جامعه حرف بزند چه دینی است؟ امام خمینی(ره) آمد و این مسایل را برای ما گفت. بر اساس تعلیمات قرآن و سیرۀ پیامبر(ص)، دین از سیاست جدا نیست. پیامبر گرامی اسلام وقتی وارد یثرب شد نخستین کارش در بدو ورود تشکیل حکومت بود و به رفع مشکلات جامعه، فرهنگ، اقتصاد و… پرداخت و بعد از سالها نیز برای خود جانشین انتخاب کرد.

حدادعادل ادامه داد: ما این سیره را در زندگی امامان نیز شاهد هستیم. به‌طور مثال، اصل کار امام حسین(ع) نیز احیای حکومت جدش رسول خدا بود. آن حضرت برای احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد و فرمود: تکلیف من امر به معروف و نهی از منکر است و آمده‌ام حکومت را به دست بگیرم تا مهم‌ترین معروف و مؤثرترین ناهی‌ از منکر باشد.

وی در بخش دیگری از مباحث خود با بیان اینکه امام خمینی(ره) ما را به اصل اسلام برگرداند که این مهم‌ترین دستاورد است، تصریح کرد: هیچ چیزی به اندازۀ رابطۀ دین و سیاست آمریکا را نمی‌ترساند. آمریکا از بمب و موشک چندان هراسی ندارد؛ آمریکا در اصل از این می‌ترسد که مسلمانان دنیا، به اعتبار تعالیم اسلام، سیاسی شوند.

مشاور عالی مقام معظم رهبری گفت: هر جا اسلام سیاسی وارد صحنه شده، حربۀ آمریکا از کار افتاده است؛ چراکه می‌دانند اگر مردم کشورهای اسلامی بر اساس تعالیم اسلام وارد عرصۀ سیاست شوند اولین چیزی که احساس می کنند حس استقلال است و در قرآن نیز آمده که «خداوند نخواسته است که کافران بر مسلمانان حکومت کنند». بنابراین، اگر اسلام سیاسی – که امام راحل، مبشر و منادی و احیاکنندۀ آن بود – رشد کند، مسلمانان به عزت و عظمت خود باز می‌گردند.

حدادعادل یادآور شد: علت اینکه امروز اسرائیل در مقابل مقاومت ملت فلسطین به ستوه آمده و نمی‌تواند کاری به جز آتش‌افروزی و جنگ داشته باشد این است که اصل مقاومت ریشه در اسلام دارد. اینکه فرزندان کوچک شهدای مقاومت بر بالای سر پدران شهید خود، با صلابت، قرآن تلاوت می‌‎کنند به دلیل همین روح مقاومت برگرفته از اصل اسلام است.

مشاور عالی مقام معظم رهبری افزود: اگر امروز کشورهای اسلامی به عزت و جایگاه خود دست یافته‌اند به دلیل الگوگیری از مکتب انقلاب اسلامی ما طی ۴۵ سال گذشته است که ریشه آن در ۱۵ خرداد است.

وی با تاکید بر اینکه طی ۴۵ سال گذشته ذره‌ای از ارادت مردم به امام خمینی(ره) کم نشده و حضور میلیونی مردم در مرقد امام راحل موید این مساله است، به شهدای خدمت اشاره کرد و ضمن گرامیداشت یاد شهید جمهور و هیئت همراه، این حادثه را برای همه ملت ایران تلخ و ناگوار دانست و گفت: ایمان، اخلاق، سلامت نفس و… از ویژگی‌های رئیس‌جمهور شهید و همراهان او بود. در حادثه سقوط بالگرد ریاست جمهوری، بهترین نیروهای ارزشی کشور را از دست دادیم. این حادثه لطمه و آسیب بزرگی برای همۀ دوستداران نظام و انقلاب بود، لذا ملت ایران در این حادثه مانند همیشه هوشمندانه و مؤمنانه عمل کردند.‌

حدادعادل افزود: این حادثه از یک جهت فقدان عزیزان ماست که بسیار تلخ است، اما بُعد دیگرش حضور میلیونی مردم است که بسیار ارزشمند و ستودنی است. در واقع مردم با حضور گسترده در تشییع پیکر شهدای خدمت، این عزاداری را به یک عزاداری حماسی تبدیل کردند. این عزاداری‌های گسترده هم برای داخل و هم برای خارج کشور پیام‌های تاثیر‌گذاری داشت.‌

وی در ادامه به بیانات مقام معظم رهبری پس از شهادت رئیس‌جمهور و هیئت همراه اشاره کرد و گفت: رهبر معظم انقلاب فرمودند مسئولان با قدرت کارشان را ادامه می دهند و مردم مطمئن باشند که در کارهای کشور هیچ خللی ایجاد نمی شود.‌

مشاور عالی مقام معظم رهبری تصریح کرد: آری این حادثه تلخ بود، اما آرامش موجود در کشور در این شرایط، نشان‌دهندۀ استقرار این نظام اسلامی است و همان‌طور که مقام معظم رهبری اشاره داشتند هیچ اختلالی در روند فعالیت‌های کشور ایجاد نشد.

وی با اشاره به اینکه حادثه بالگرد رئیس‌جمهور تاریخ‌ساز شد، اظهار کرد: در چنین شرایطی مجلس خبرگان و مجلس دوازدهم افتتاح و پس از آن نیز ثبت‌نام ریاست‌جمهوری انجام‌شد و رقابت‌های انتخاباتی نیز به نحو احسن در تیرماه صورت خواهد پذیرفت.‌

حدادعادل در بخش دیگری از سخنان خود به وقایع ۱۵ خرداد اشاره کرد و گفت: اصل قضیۀ حرکت امام خمینی(ره) با تصویب قانون ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱ آغاز شد. در آن زمان حکومت پهلوی درصدد حذف قرآن بود. معمار کبیر انقلاب در برابر این لایحه ایستاد و از آن سال مبارزۀ جدی آغاز شد.‌

وی با اشاره به اینکه با اعتراضات مردم و امام(ره)، دربار این لایحه را پس گرفت و عقب‌نشینی کرد، افزود: با این همه، برنامه‌های آمریکا ادامه داشت و در نتیجه شاه در زمستان ۱۳۴۱ یک طرح شش‌مادّه‌ای را پیشنهاد کرد، که دیکته‌شدۀ آمریکا بود.

مشاورعالی مقام معظم رهبری ادامه داد: در همان سال بود که شاه راهی قم شد و به روحانیت و مرجعیت اهانت کرد. در آن زمان با اعلام پیام امام(ره) و به رهبری ایشان، مردم در برابر شاه و دربار ایستادند. در آن زمان معمار کبیر انقلاب، صراحتاً شاه را مظهر استبداد و استعمار اعلام و معرفی کرد.

حدادعادل همچنین به وقایع مدرسۀ فیضیه اشاره کرد و گفت: در دوم فروردین ۱۳۴۲ و سالروز شهادت امام جعفر صادق( ع)، مردم در حال سوگواری بودند که ساواک و نیروهای های دربار با لباس شخصی وارد مجلس سوگواری مدرسه فیضیه شدند و مردم را به باد کتک گرفتند و یک طلبه را از بام‌ مدرسه پایین انداختند.‌

وی تصریح کرد: در ۱۳ خرداد و روز عاشورا ۱۳۴۲ بود که با ادغام هیئات مذهبی،‌ بغض‌هایی که مردم و روحانیت از وقایع مدرسه فیضه داشتند با شعارهایی علیه حکومت شاه نمایان شد. در آن روز دسته‌جات عزاداری در میدان امام خمینی(ره) فعلی جمع شدند در حالی که عکس امام(ره) را در دست داشتند و یا عکس را به پرده‌های هیئت‌های عزاداری چسبانده بودند.

حدادعادل افزود: با انسجام هیئات مذهبی در آن سال، ساواک غافلگیر شد و دسته‌جات عزاداری شعارهای «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه» و «اسرائیل رسوا شد» را سر دادند.‌

وی در ادامه به بیان برخی خاطرات خود از این وقایع پرداخت و گفت: به یاد دارم که این جمعیت ساعت ۲ بعدازظهر به جلوی دانشگاه تهران رسید (آن زمان من سال آخر دبیرستان بودم). جمعیت که جمع شد، دو نفر به‌سمت بالای سردر دانشگاه رفتند و شروع به سخنرانی کردند. سپس آن جمعیت تا حدود ساعت ۳ بعد از ظهر به جلوی کاخ مرمر رسیدند و بعد متفرق شدند. روز عاشورای آن سال، برابر با ۱۳ خرداد بود. روز بعد، ۱۴ خرداد، نیز تظاهرات پراکنده در شهر شروع شده ‌بود و امتحانات مدارس به دلیل تعطیلی تاسوعا و عاشورا لغو شده بود و یک هفته تعطیلی به مناسبت این ایام بود. صبح روز ۱۵ خرداد، با یکی از دوستان، پیاده از میدان بهارستان تا نزدیک چهارراه بوذرجمهری حرکت کردیم و هنوز نرسیده به خیابان بوذرجمهری متوجه شدیم که اوضاع غیرعادی است؛ جوانی به ما رسید و گفت: آقایان می‌دانید دیشب آقای خمینی را از قم دستگیر کرده‌اند؟ با شنیدن این خبر، به سمت بازار رفتیم و وقتی که رسیدیم دیدیم به پهنای خیابان پاسبان با مسلسل ‌ایستاده است. برگشتیم و رفتیم به‌سمت خیابان مولوی و از سر چهارراه مولوی سرازیر شدیم به‌سمت میدان قیام ‌امروز. در آنجا یک کلانتری به نام کلانتری ۶ بود که یک درجه‌دار ارشد آنجا بود و خودش مسلسلی را روی دوش انداخته بود و جلو کلانتری ایستاده بود تا کسی آنجا را تصرف نکند. ما به سمت میدان قیام رفتیم و دیدیم آنجا قبلا درگیری بوده اما آماری از کشته‌ها در دست نبود.

حدادعادل گفت: هیچ کس آمار واقعی آن قضیه را نمی‌داند، وقتی خبر دستگیری ‌امام خمینی(ره) اعلام شد، متدینین و بازاریان و مردم از میدان تره‌بار و همۀ افرادی که از مهر پارسال تا خرداد دراین فضای مبارزه‌ دینی‌ امام خمینی(ره) ‌بودند و البته آنان که روز گذشته در آن راهپیمایی حضور داشتند نیز هجوم آوردند. مردم ورامین و شهرها و مناطق دیگر همه به تهران هجوم آوردند و نظیر این تظاهرات در اعتراضات قم‌ و شیراز و مشهد هم‌ بود که ماموران شاه نیز در مقابل با اسلحه مردم را می‌کشتند.

وی تصریح کرد: دستگاه شاهنشاهی تعداد کشته‌شدگان را حدود شصت و چند نفر اعلام کرد اما هیچ‌کس متوجه نشد که واقعاً در آن روز چند نفر کشته شده بودند؛ پس از این ماجرا نیز تعداد بسیاری از روحانیون از قم و تهران را گرفتند؛ آیت‌الله محلاتی را از شیراز و آیت‌الله قمی ‌را از مشهد گرفتند؛ امام خمینی(ره) را نیز از قم گرفته‌ بودند وامثال آقای مطهری و دیگران را در زندان شهربانی زندانی کردند؛ خط و نشان کشیدند مبنی بر اینکه بسیاری از این افراد اعدام خواهند شد. شنیده می‌شد اسدالله علم که نخست‌وزیر بود نزد شاه رفته و دستش را بوسیده ‌و گفته بود: قربان کاری کردیم که تا صد سال دیگر از کسی صدایی بلند نشود، یعنی تا آنجا که توانستیم زدیم و کشتیم.

مشاور عالی مقام معظم رهبری ادامه داد: تصورشان‌ این ‌بود که با آن کشتار در روز پانزده خرداد دیگر همه چیز تمام شده ‌است. ‌امام خمینی(ره) نیز دستگیر شده بود. اما حالا بعد از پانزده خرداد باید چه می‌کردند؟ آنها سه روز بعد طیب حاج‌رضایی و ۱۱ نفر دیگر از بارفروش‌های متدین و مبارز میدان تره‌بار را نیز دستگیر کردند. از جمله شخصی به نام حاج اسماعیل رضایی که دوست پدر من و همسن و سال او و مانند او اهل هیئت بود. حاج اسماعیل رضایی فردی بسیار متدین‌ و هیئتی و باتقوا بود و به طور کامل یک الگو و برای صنف خود یک حجت بود. دروغ نمی‌گفت، خلاف نمی‌کرد، و مورد اعتماد همۀ میدانی‌ها و بارفروش‌ها بود. رژیم شاه می‌دانست که ‌این پانزده خرداد را مردم متدین و روحانیت به وجود آورده‌اند، مردمی‌که تابع مرجعیت بودند. ‌امام خمینی(ره) آمد و حرف دل این مردم را زد و رسم امام حسین(ع) را زنده کرد.

وی گفت: در این میان شاه می‌دانست که ‌این قیام، قیام مردمی‌ است ‌اما نمی‌توانست اعتراف کند، می‌خواست جلوی خارجی‌ها بگوید که مردم من را می‌خواهند، اما شاه این نهضت ‌امام(ره) را با قساوت و آدم‌کشی و خون‌ریزی سرکوب کرد و اکنون باید پاسخ می‌داد که چرا ‌این کار کرده‌ و افرادی که کشته چه کسانی بوده‌اند؟ اگر اعتراف می‌کرد که من مردم را کشته‌ام در این صورت مردم می‌گفتند تو چه‌طور حکومتی هستی که مردم را می‌کشی و مردم تو را نمی‌خواهند، و همین هم شد.

حدادعادل خاطرنشان کرد: طیب فردی معروف به جاهلی و چاقوکشی بود و سابقه‌ زندان و شرارت و تبعید داشت و مردم طیب را با همین مشخصات می‌شناختند اما طیب با همین سوابق خدمت ‌کرد. آنها گفتند طیب و حاج اسماعیل رضایی را دستگیر کنیم و بگوییم در ۱۵ خرداد یک عده اراذل و اوباش ‌بودند که پول گرفته ‌بودند و آمدند موسسات را تخریب کنند اما ما جلوشان را گرفتیم، و به این شکل ۱۵ خرداد را سطحی جلوه دهند و ماجرا را جمع کنند، اصلا نقشه ‌این‌بود. بعد فشار روی طیب آوردند که بگوید من از آیت‌الله پول گرفتم و به مردم دادم تا بیایند و خرابکاری کنند، آنها می‌خواستند که طیب اعتراف کند و به رادیو و تلویزیون بیاید و به دنیا بگوید که ملت در این ماجرا نبودند بلکه ملت شاه را می‌خواهند. اما هر کاری کردند طیب زیر بار نرفت. حتی گفتند عبدالناصر – که با شاه هم بد بود – مقداری پول برای آقا فرستاده و ایشان هم به افرادی چون طیب داده و او نیز یک عده از نوچه‌ها را مامور کرده تا خرابکاری کنند، اما طیب حتی زیر شکنجه هم قبول نکرد و زیر بار نرفت که چنین چیزهایی را بگوید.

مشاور عالی مقام معظم رهبری تصریح کرد: گفته شده که روزی پانصد ضربه شلاق به طیب می زدند تا جایی که دنده‌ طیب شکسته ‌بود و خانواده‌‌اش می‌گفتند که شکنجه‌ها خیلی سخت ‌بود و بعد از مثلا دو سه ماه که ما برای اولین بار به ملاقات او رفتیم فرزند طیب او را نشناخته بود چراکه زیر این شکنجه‌ها به شدت لاغر و نحیف شده بود. نظیر همین شکنجه‌ها را نیز به حاج اسماعیل رضایی دادند تا ‌این دو نفر اقرار کنند که ما پول گرفتیم و به مردم پول دادیم که به خیابان ها بریزند. ‌اما این دو جوانمرد اقرار نکردند و به اعدام محکوم شدند. طیب گفته ‌بود که من به خاطر کارهایی که کردم و ناحق هم ‌بوده، باید اعدام شوم، ‌اما اینجا به خاطر کار حقی که کردم که همان طرفداری از این سید است اعدام می‌شوم. دروغ نمی‌گویم و خلاف نمی کنم. او به خانواده‌اش که به دیدارش رفته بودند گفته بود که بروید و به امام خمینی(ره) بگویید که من در این دنیا بسیار بد کرده‌ام، شما در قیامت شفاعت کنید، من خیانت نکردم؛ به مردم بگویید که این افراد از من می‌خواستند که خیانت کنم اما نکردم، شما مردم را روشن کنید و خلاصه مرا در قیامت شفاعت کنید.

حدادعادل گفت: گویا بعد از اینکه امام خمینی(ره) از زندان آزاد شده بود، خانواده‌های این دو شهید، تحت عنوان مریدانی که از شهرستان برای دیدار امام آمده‌اند، تحت نظر و در پوشش به دیدن امام(ره) می‌روند و پیغام طیب و حاج اسماعیل را منتقل می‌کنند، حتی بچه‌های کوچک حاج‌اسماعیل و طیب را همراه خود می‌برند. امام(ره) آنها را به‌گرمی می‌پذیرد و بچه‌های آنها را در آغوش می‌گیرد. امام خمینی(ره) قصد داشتند کاری کنند که آنها اعدام نشوند اما تصمیم گرفته شده بود و دو سه روز بعد اعدام شدند. گفته شده شبی‌ که داشتند طیب را از زندان می‌بردند که صبح در میدان تیربارانش کنند، از کنار سلول یکی از هم‌بندها عبور کرده و گفته که به آقا (یعنی امام خمینی) بگو که خیلی‌ها شما را دیدند و خریدند، اما من ندیده خریدم.

وی ادامه داد: او لوطی‌گری و جوانمردی را به جایی رسانده بود که امام(ره) او را «حرّ انقلاب» لقب داد، این یعنی طیب حرّیت نشان داد. در نهایت صبح روز شنبه ۱۱ آبان ۱۳۴۲ قبل از طلوع آفتاب ‌این دو بزرگوار را شهید کردند. اکنون می‌ارزد یک شب یاد شهدا باشیم و بدانیم ‌این انقلاب ‌آسان به پیروزی نرسیده است. بسیاری از این مبارزان تیرباران شدند و شکنجه شدند و به اسارت کشیده شدند و مصیبت‌ها دیدند و امروز هم راه شهادت و مقاومت همان است که بود.

حدادعادل افزود: باید قدراین انقلاب را بدانیم. باید خودمان دیندار باشیم و کشورمان را نیز دینی اداره کنیم. این همان چیزی است که آمریکا نمی‌خواهد و از آن می‌ترسد و ریشه تمام ‌این تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی هم همین ‌است. ان‌شاءالله ‌این ملت همان‌طور که در این ۶۱ سال ‌این چراغ را روشن نگاه ‌داشته و در این ۴۵ سال از این انقلاب حمایت کرده‌، در آینده نیز همین‌گونه خواهد بود و این راه ادامه پیدا خواهد کرد.

مشاور عالی مقام معظم رهبری در بخش پایانی مباحث خود در پاسخ به سؤال یکی از حضار دربارۀ انتخابات ریاست‌جمهوری گفت: تاکنون حدود هشتاد نفر برای انتخابات ثبت‌نام کرده‌اند و شورای نگهبان نیز مطابق قانون بررسی‌های لازم را صورت خواهد داد. البته تصور نمی‌کنم بیشتر از چند نفر به مرحلۀ بعدی برسند. مقام معظم رهبری دراین‌باره دو نصیحت کردند، نخست آنکه رئیس‌جمهور باید فرد فعال و پرکاری باشد که بتواند خدمت کند (مانند آقای رئیسی که خستگی نمی‌شناخت). همچنین ایشان نصیحتی به نامزدها داشتند مبنی بر اینکه بداخلاقی و توهین نکنند و تهمت نزنند، ایشان گفتند که لجن‌پراکنی نکنید و انتخابات را میدان کشمکش قدرت نکنید.

وی ادامه داد: امروز ما یاد امام خمینی(ره) و ۱۵ خرداد بودیم. رهبر ما ذوب در امام(ره) است و من می‌توانم این را بگویم که مقام معظم رهبری همتش این است که انقلاب از مسیری که امام راحل طراحی کرده است سر سوزنی منحرف نشود. ما نیز وقتی به سخنان ایشان گوش فرا می‌دهیم می‌بینیم که درست می‌گویند و استدلال ایشان درست است. ایشان بعد از انتخابات مجلس و قبل از آن نکاتی را تذکر داده‌اند. بروید ببینید کدام‌یک از افرادی که شورای نگهبان تایید می‌کند به معیارهایی که رهبری بیان فرموده‌اند نزدیک‌ترند و به همان شخص رای بدهید. تا چند روز دیگر معلوم می‌شود که کاندیداها چه کسانی هستند. مردم باید در انتخاب خود بصیرت به خرج دهند و این آقایان نیز اگر دیدند تعدد نامزدها در نیروهای انقلاب باعث شکست می‌شود به نفع دیگری کنار بروند تا رای متدینین شکسته نشود و اتفاقاتی که قبلاً رخ داد دیگر پیش نیاید.

https://haddadadel.ir/news/3315-09-2024

تمامی حقوق برای وبگاه شخصی دکتر غلامعلی حداد عادل محفوظ است.